پایگاه خبری الف در یادداشتی نوشت: کشف حقیقت آنچه در «خان شیخون» سوریه گذشته دیگر تاثیر اساسی ندارد. هر چه بود بهانه ای شد برای گشودن پرونده دیگری از راه حل های بحران سوریه. حال دیگر قطار ایستگاه را ترک کرده است! از بدو حمله پر سر و صدای آمریکا به پایگاه هوایی «الشعیرات» آشکار بود وارد دوره ای جدید از نقش آفرینی غرب شده ایم.
این نوشتار به قلم میرزا سعدین داورپناه در ادامه می افزاید: خلاف برخی توصیفات رایج، موضع دولت جدید آمریکا در قبال سوریه منسجم، شفاف، قاطع و البته مطابق معمول بلند پروازانه است.
١) نمایش موشک پرانی امریکا به سوریه، حمله شیمیایی خان شیخون را بمثابه یک نقطه عطف تثبیت کرد. امریکا و متحدین ابتدا گفتند در برابر حمله شیمیایی سکوت نمی توان کرد، اکنون می گویند باید جلوی تکرار آن را گرفت. این سر آغاز فصلی نو در امتداد سیاست ترسیم «خط قرمز حمله شیمیایی» اوباماست. آن هیاهو و جمع آوری مواد شیمیایی با میانجیگری مسکو، مصالح صحنه آرایی کنونی شده است.
طی مراحل بنیادین، درجه محکومیت بشار اسد در تبلیغات غربیان تا جایی بالا رفته که سخنگوی کاخ سفید او را با هیتلر مقایسه می کند و ترامپ می گوید بشار اسد اهریمن و حیوان است!
٢) طی سیاست تبلیغاتی هدفمند غربی، علاوه بر طرح احتمال همدستی روس ها با بشار اسد در حمله شیمیایی، روسیه را بر سر دو راهی انتخاب میان جبهه اسد و ایران یا ائتلاف با امریکا قرار داده اند هر چند که خود خوب میدانند روسیه به تجدید نظر تن در نمی دهد. اکنون غربی ها آگاهانه در پی این هستند که با زدن برچسب «رفتار جانبدارانه» به مسکو، موضع روس ها بعنوان تضمین کننده خلع سلاح شیمیایی ارتش اسد را تضعیف کرده و با زیر سوال بردن صلاحیت روسیه، تعهد مسکو را غیر صادقانه و ناکافی بخوانند.
در روزهای اخیر واشنگتن و متحدین موثر امریکا به این همصدایی رسیدند که بگویند روسیه حامی متعصب اسد است و مقامات مسکو در برابر اقدامات دولت سوریه یا «نمی خواهد» و یا «نمی تواند» کاری کند. در مقابل لاوروف در حضور تیلرسون گفت اینجا بحث «جانبداری» موضوعیت ندارد، اولویت برای روسیه پاسداری از حرمت محکمات حقوق بین الملل است!
٣) پس از موشک پرانی، آنچنان که انتظار می رفت و نشانه های آن ظاهر شده، غربی ها بصورت نظامی و سیاسی فشار های خود را بر مطالبه «نظارت و بازرسی» متمرکز کرده اند تا با گسترانیدن سلطه اطلاعاتی، بضاعت ارتش سوریه در برابر 'معارضین مسلح تحت حمایت غرب' برایشان قابل پیش بینی و کنترل شود. بدین واسطه متحدین خارجی اسد از جمله نیروهای حزب الله نیز تحت فشار و خطرات امنیتی قرار خواهند گرفت تا طبق آنچه غربیان صراحتا درخواست کرده اند، زمینه اخراج نیروهای نظامی ایران و حزب الله از سوریه فراهم آید.
یک نمونه بارز از فشارهای نظام مند غرب، پیشنهاد قطعنامه چهارشنبه از سوی امریکا، بریتانیا و فرانسه است که شورای امنیت سازمان ملل طی آن از دمشق می خواست با اشتراک اطلاعات پایگاه های هوایی، امکان دسترسی به همه مراکز نظامی دولت سوریه را نیز فراهم کند.
روسیه علی رغم میزبانی از تیلرسون در مسکو، قطعنامه پیشنهادی را وتو کرد! (پیشنهاد جایگزین، آنچنان که در نشست سه جانبه اخیر وزرای خارجه روسیه، ایران و سوریه بر آن تاکید شد، تشکیل یک کمیته حقیقت یاب بین المللی است که دامنه تحقیقاتش محدود به «حادثه خان شیخون» باشد.)
٤) اکنون آشکار است که رویکرد راهبردی 'میان مدت' غرب، فعال کردن الگوی «بازرسی و نظارت» است. پس از آن که امریکا، سوریه را عامل حملات شیمیایی نمایاند و به تهاجم موشکی پرداخت، پوتین برآشفت و با تیزبینی گفت این اتفاقات یاداور حوادث سال ٢٠٠٣ می باشد که ضمن جنجال بازرسی، بهانه حمله به عراق جستجو می شد.
صدام حسین حاکم وقت عراق نیز «متهم» بود اما به زیاده خواهی بازرسان مبنی بر مطالبه گسترش دامنه تحقیق به همه اماکن حساس تن نداد، غربیان حمله کردند و ساختار حکومتی عراق نابود شد و پس آمد آن غرور تا هنوز کشور عراق را محل تاخت و تاز تروریست ها و سوداگران سلاح کرده است.
البته اینبار غرب از تجارب گذشته از جمله لیبی درس ها آموخته و با تحمیل بازرسی و نظارت در پی اشراف اطلاعاتی بر ارتش و ساختار دولتی سوریه به هدف «حفظ» آن است تا در فردای موفقیت محتمل کنار رفتن بشار اسد، روسیه و ایران تنها بازیگردانان آشنا با سیستم دولتی سوریه نباشند و تبعات فروپاشی ساختار حکومتی نیز گریبان سوریه ویران را نگیرد.
٥) تیتر شدن ادعای «نگهداری سلاح کشتار جمعی»، اعلام آغاز عملیات فشار است! الگوی «بازرسی و نظارت» به بهانه مهار خطر سلاح کشتار جمعی در پروژه عراق آنچنان که اشاره شد به سرنگونی دولت انجامید، در لیبی دولت را لرزاند، در کره شمالی جزئی از پرونده گشوده بحران است و در ایران به «برجام» رسید.
آنچه با رصد وقایع جاری جهان بر ما آشکار می شود، جایگاه و وسعت اثر راهبرد «بازرسی و نظارت» در سیاست های غرب می باشد. نباید به دام خوشبینی کاذب افتاد و از واقع بینی فارغ شد، بازی با ایران تمام نشده بلکه هنوز در مراحل مقدماتی است! برجام آبستن بحران زایی عظیمی برای کشور می باشد و همچون دیگر نمونه های تحمیل «بازرسی و نظارت» بر کشورهای متعدد، ظرفیت حقوقی مطالبه بازرسی از مراکز حساس در آن گنجانده شده است. آیت الله خامنه ای نیز - در نامه به آقای روحانی درباره کیفیت اجرای برجام - ضمن انکه تاکید کرد برجام «نه با نیت حل و فصل عادلانه که با غرض پیشبرد هدف های خصمانه» صورت گرفته، تذکر داد:
«برجام دارای نقاط ابهام و ضعف های ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه می تواند به 'خسارت های بزرگی برای حال و آینده کشور' منتهی شود. »
در تجربه پیشین (در زمانیکه هیاهوی «بازرسی و نظارت» عراق هنوز بحثی داغ بود)، بر اساس توافقات سعدآباد، تعهداتی متوجه ایران شد. آن تعهدات غیر قابل اجرا زمینه ساز هیاهویی شدند و به همان بهانه ها کشور به چاه تحریم های کمرشکن غلطید...
از آنجا که حتی در بیانیه پایانی اجلاس اخیر وزرای خارجه گروه هفت بدون تمرکز بر مشکلات بین المللی حاد (از جمله مبارزه با تروریسم) به اجرای کامل برجام و قطعنامه ٢٢٣١ تاکید شده، باید به روشنی دانست که این معنای روشن تهدید به فعالسازی اهرم بازرسی علیه اماکن حساس ایران می باشد. تهدیدی که در کلام مقامات ایالات متحده واضح تر به گوش می رسد و اهرمی برای فشار به ایران شده است.
در این جهان پرغوغا چاره ای نیست جز آنکه همواره نگران فردای وطن باشیم و اکنون ضرورت دارد که سنگر سوریه با دقت دیده بانی شود. تقویت مقاومت در آن سنگر علاوه بر پیشبرد اهداف راهبردی، یکی از ابزارهای تعویق زیاده خواهی های برجامی علیه ایران است.
*منبع: پایگاه خبری الف/26 فروردین 96