کد خبر: ۹۳۶۵۱
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۸ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ - 12 February 2017
به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا، این مسئله را به‌طور جدی مطرح کرده است که در دوران ریاست او بر کاخ سفید، محور معادلات در خاورمیانه در چه مسیری قرار می‌گیرد. در این میان، تهران در کانون توجهات دونالد ترامپ قرار گرفته است.
 روزنامه وقایع اتفاقیه در گفت و گو با محمدعلی مهتدی پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه به بررسی نقش ایران در پازل جدید قدرت خاورمیانه بعد از ترامپ پرداخت و نوشت: به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا، این مسئله را به‌طور جدی مطرح کرده است که در دوران ریاست او بر کاخ سفید، محور معادلات در خاورمیانه در چه مسیری قرار می‌گیرد. در این میان، تهران در کانون توجهات دونالد ترامپ قرار گرفته است.

در ادامه این گفت و گو می خوانیم: رئیس‌ جمهوری جدید آمریکا در فرصت ‌های مختلف، نه‌تنها از حمله و ضدیت با ایران دریغ نکرده بلکه در ادامه لفاظی ‌هایش، اعلام کرده که از تمامی گزینه ‌ها برای تقابل با ایران بهره خواهد گرفت. 

در روند تحولات کنونی، این مسئله مطرح می‌شود که در خاورمیانه عصر ترامپ، چه تهدیداتی پیش ‌روی تهران قرار خواهد گرفت. در چیدمان جدید قدرت در خاورمیانه، ایران چه جایگاهی خواهد داشت و آینده خاورمیانه به چه سمتی پیش می‌رود؟ در راستای بررسی جایگاه ایران در خاورمیانه عصر ترامپ، «وقایع ‌اتفاقیه» گفت ‌و گویی با دکتر محمدعلی مهتدی، پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه و عضو هیأت‌علمی دانشنامه اسلام معاصر داشته است.

** دو‌نالد ترامپ، رئیس ‌جمهوری جدید آمریکا در دوران تبلیغات انتخاباتی، شعارهای زیادی درباره ایجاد تغییرات بزرگ در سیاست خارجی آمریکا داد؛ اکنون درشرایطی ‌که 21 روز از ریاست ترامپ بر کاخ سفید می‌گذرد، چه تغییر محسوس و قابل ‌توجهی در سیاست ‌های خاورمیانه ‌ای او قابل‌مشاهده است؟ 
با توجه به شخصیت و شعارهای ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی، به‌نظر می‌رسید امکان عقب‌نشینی از مواضع او وجود ندارد اما با گذشت این مدت کوتاه شاهد هستیم در عمل، ترامپ مجبور به عقب‌نشینی شد؛ به عبارتی واقعیات، خود را بر شعارها، غالب و او را با واقعیات منطقه مواجه کردند. 

در شرایط کنونی، ترامپ در داخل آمریکا نیز با سیستم قضایی و سیاسی کشور وارد تقابل شده است، براین‌مبنا که در دوران تبلیغات انتخاباتی گفته بود قصد دارد قدرت را از سیستم بگیرد و به 300 میلیون آمریکایی بدهد اما آنچه تاکنون شاهد بوده‌ایم، این است که ترامپ در این تقابل‌ های داخلی موفق نبوده و علاوه‌براین، در عرصه سیاست خارجی نیز شاهد هستیم با همه درافتاده است. چالش با ناتو، کشورهای شرق آسیا، استرالیا و حتی متحدان سنتی آمریکا در خاورمیانه از جمله حوزه‌هایی است که ترامپ وارد تقابل با آنها شده اما به‌طور خاص در ارتباط با خاورمیانه می‌توان گفت رویکرد ترامپ به خاورمیانه به یک تاجر شباهت دارد تا سیاستمدار؛ اینکه او اظهار می‌کند هیچ ‌چیزی را مجانی به کسی نخواهد داد و هر کشوری که امنیت می‌خواهد باید هزینه‌اش را بپردازد، نماد کامل این رویکرد است. 

در این ‌میان، محور اصلی ‌ای که ترامپ به‌طور صریح بر آن تأکید کرد، مبارزه با داعش بود اما در عمل، هیچ نشانه ‌ای از مبارزه با داعش از سوی آمریکا ندیده‌ایم. در ارتباط با سوریه نیز طرح ترامپ مبتنی ‌بر ایجاد مناطق امن، نشانگر آن است که دست‌هایی پشت‌پرده به او این طرح را تحمیل کرده‌اند. 

این طرح در اساس، پیش ‌زمینه ‌ای برای تجزیه سوریه است و لابی ‌های صهیونیستی، پشت این طرح هستند. اینکه آمریکا تا چه اندازه می‌تواند در برنامه‌ های خود در سوریه به‌عنوان قلب منازعات در خاورمیانه موفق شود، محل پرسش و تهدید است. 

** آیا می‌توان گفت یکی از برنامه‌ های اصلی ترامپ در خاورمیانه، تجزیه سوریه است؟ 
نه‌ تنها هدف ترامپ بلکه هدف آمریکا در دوران اوباما نیز بر مبنای تجزیه سوریه بود. زمانی که آنها از شکست محور مقاومت و دولت مرکزی سوریه ناامید شدند، به این نتیجه رسیدند که مسیر تجزیه سوریه را درپیش بگیرند. ایجاد مناطق امن بر‌اساس سه محور شمال استان حلب یعنی مناطق مابین اعزاز تا جرابلس، منطقه حسکه و جنوب سوریه طرحی بوده که واشنگتن در پی اجرایی‌کردن آن است. 

تشکیل نیروهای سوریه دموکراتیک از سوی آمریکا که اکثرا متشکل از رزمندگان کرد هستند، از دیگر مصادیق تلاش آنها برای تجزیه سوریه است. درمجموع، هدف اصلی و اساسی آنها از گذشته، تجزیه سوریه بوده و وزارت دفاع و لابی‌های یهودی، طرح تجزیه را طراحی کرده‌اند. 

** با توجه به حضور افراد محافظه ‌کار در تیم ترامپ که طیف گسترده‌ای مانند جیمز متیس، دان کوتز، مایک پمپئو، استفان کی بانون و... را شامل می‌شوند، آیا می‌توان ظهور نومحافظه‌کاران را متصور شد؟ 
نومحافظه‌کاران که در دوران جورج بوش پسر در قدرت بودند، بر مبنای یک ایدئولوژی عمل می‌کردند؛ ایدئولوژی‌ای که اساس آن بر صهیونیسم مسیحی بود. افکار پروتستانی که براین‌باور بودند باید اسرائیل را به اوج قدرت رساند تا مسیح رهایی‌بخش ظاهر شود. باوجوداین، افرادی که در تیم ترامپ هستند، اکثرا افرادی کینه‌توز، نژادپرست، خودخواه و جنگ‌طلب هستند و بر این ‌باور نیستم که این افراد در چارچوب ایدئولوژی و برنامه‌های نومحافظه‌کاران عمل کنند. 

با وجود اینکه ترامپ به سیستم و ساختار سیاسی در آمریکا اعلام جنگ داده است، به نظر می‌رسد لابی‌های صهیونیستی پشت ترامپ بوده و با توجه به عدم استقلال شخصیت ترامپ، درپی ایجاد نوعی بی ‌نظمی گسترده در خاورمیانه بوده به نوعی می‌توان آن را از بُعد نظری «هرج ‌و مرج خلاق» نامید که بر‌اساس این بُعد، ترامپ نه‌تنها در خاورمیانه بلکه با کل جهان وارد درگیری و تنش خواهد شد و حتی نزدیکی ترامپ به پوتین هم بر‌اساس تفکری استراتژیک نیست و در آینده نزدیک می‌توان شاهد تنش میان آنها بود.

** با این اوصاف تا چه اندازه احتمال توافق میان پوتین و ترامپ برای ایجاد نظمی جدید در خاورمیانه وجود دارد؟ یا به عبارت دیگر، پیگیری طرح خاورمیانه بزرگ در سیاست خارجی آمریکا تا چه اندازه محتمل است؟ 
واقعیت این است که طرح خاورمیانه بزرگ برچیده نشده است. حمله اسرائیل و آمریکا علیه محور مقاومت در ژوئیه سال 2006 در لبنان، مقدمه ‌ای بود برای ایجاد خاورمیانه جدید و ازبین‌بردن مرزهای سایکس ‌پیکو و تجزیه کشورهای خاورمیانه به واحدهای کوچک. اگر محور مقاومت شکست می‌خورد، در مرحله بعد تجزیه کشورهای دیگر در دستور کار قرار می‌گرفت و درنهایت، حمله به ایران در قالب مقابله با برنامه هسته‌ای اتفاق می‌افتاد. آنچه مانع خاورمیانه جدید موردنظر آمریکا بوده و هست، محور مقاومت است. در همین راستا، تیم ترامپ تلاش کرده که این محور را با شکست مواجه کند. 

در این شرایط، اسرائیل با حمایت آمریکا درپی اتحاد با کشورهای عربی است که به‌شدت با محور مقاومت به رهبری ایران ضدیت دارند. با‌وجود‌این، اتحاد این محور ضد‌ایرانی با روسیه محل پرسش است. واقعیت آن ‌است که روس‌ها درپی افزایش حوزه نفوذ خود هستند و قصد دارند در معادلات بین‌المللی نقشی مهم را ایفا کنند. همچنان که آمریکا هم بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991، برای ایجاد امپراتوری جهانی خود از خاورمیانه شروع کرد و البته با شکست مواجه شد. 

روسیه نیز احتمالا برای سهم‌خواهی خود در پی اعمال نفوذ در خاورمیانه بوده اما واقعیت این است که مسکو برای رسیدن به این هدف، به‌شدت نیازمند محور مقاومت و به‌طور‌خاص تهران است زیرا روس‌های به‌طور سنتی، جایگاهی در میان کشورهای عربستان، ترکیه، قطر و... که همواره مهره‌های آمریکا بوده‌اند، ندارد؛ از‌این‌رو، به کشورهای حاضر در محور مقاومت مانند ایران، عراق، سوریه، لبنان و یمن نیازمند بوده؛ بر‌همین‌اساس، احتمال توافق میان پوتین و ترامپ برای ایجاد نظم جدید در منطقه تا حدود زیادی نامحتمل است. 

** در دوران تبلیغات انتخاباتی و نیز بعد از به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا، شاهد لفاظی‌ها و اظهارات ضد‌ایرانی او بوده‌ایم و اساس گفته‌های رئیس جدید کاخ سفید بر این مبنا بوده که با ایجاد محوری ضدایرانی در منطقه، مانع افزایش نفوذ ایران در خاورمیانه خواهد شد و تهران را منزوی می‌کند. از نظر شما تا چه اندازه این سناریو قابل تحقق است؟ 
این محوربندی قبل از ترامپ نیز وجود داشته که هیچگاه با موفقیت همراه نبوده است اما رویکردهای ترامپ را در این باب، بیشتر اقتصادی و کاسبکارانه ارزیابی می‌کنم. در شرایط حاضر، ترامپ بر آن است که با تمرکز بر بزرگ‌نمایی در تهدید ایران و توسعه ایران‌هراسی در منطقه، عربستان و دیگر کشورهای منطقه را وادار به دادن باج به واشنگتن کند. درمجموع، باتوجه به این روند هرچند به‌طور حتم، فشارها و برخی تحریم‌ها از سوی دولت آمریکا در دوران ترامپ بر تهران وارد خواهد شد اما واقعیت آن بوده که او اکنون به این اقناع رسیده است که نمی ‌تواند برخی اقدامات رادیکال را نسبت به ایران انجام دهد؛ برای نمونه، ترامپ به این نتیجه رسید که نمی‌تواند برجام را پاره کند و به‌دلیل بین‌المللی‌بودنش، لغو آن بسیار دشوار است. 

در سطحی دیگر، یکی از شائبه‌های مطرح‌شده در ارتباط با حمله نظامی به ایران است اما این اقدام به‌طور‌حتم، قابلیت اجرایی‌شدن ندارد. به‌طور‌قطعی، محور مقاومت به رهبری ایران به این قدرت و جایگاه رسیده است که در عمل امکان مقابله جدی با آن وجود ندارد. 

** اگر جمع‌ بندی ‌ای از گفته‌هایتان داشته باشید، چینش یا پازل جدید بازیگران و آینده خاورمیانه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 
بر این باور هستم که محور مقاومت به رهبری ایران درحال‌حاضر، بسیار قدرتمند است و در عمل امکان حذف آنها وجود ندارد. محور مقاومت در عراق، لبنان، سوریه، یمن و... به موفقیت رسیده است اما محور ضدایران تاکنون، حاضر به پذیرش این شکست نشده‌اند و به‌طور‌حتم به ضدیت‌های خود ادامه خواهند داد. در ارتباط با آینده خاورمیانه در عصر ترامپ نیز بر این باور هستم که وضعیت بسیار سیال بوده و بدون‌تردید حل مسائل کنونی خاورمیانه در کوتاه ‌مدت عملا ممکن نخواهد بود و درنتیجه، شاهد تطویل بحران‌ها هستیم. در این میان، بدون تردید ایران و محور مقاومت حاضر به کوتاه آمدن نخواهند بود زیرا هر نوع کوتاه‌آمدن، برابر با حذف از عرصه است. 

زمانی که رقابت ‌ها قدرت‌ های بین ‌الملل بر سر حضور در خاورمیانه و گسترش حوزه نفوذ را در نظر بگیریم، مسئله بیش‌ازپیش پیچیده‌تر خواهد شد. در پایان باید اشاره کنم که پیش‌بینی قطعی به علت سیال ‌بودن وضعیت، ممکن نیست و به ‌طور‌حتم، شاهد تداوم بحران خواهیم بود.

*منبع: روزنامه وقایع اتفاقیه، 1395.11.24
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: