«به نام کارگران به کام طبقه ترامپ»، «عبور از آستانه؛ در انتظار ژنو» و «کمک!» از مهم ترین موضوع های اختصاصی روزنامه شرق در شماره چهارشنبه 6 بهمن است.
** به نام کارگران به کام طبقه ترامپ
روزنامه شرق در این گزارش می نویسد: دونالد ترامپ، رئیسجمهوری جدید ایالات متحده، فقط چند روز پس از بهقدرترسیدن به یکی از وعدههای انتخاباتی خود وفا کرده و دستور خروج این کشور را از پیمان ترانس پاسیفیک، امضا کرد؛ پیمانی که آن را تهدیدی برای حقوق کارگران و دموکراسی و در خدمت منافع شرکتهای بزرگ میدانند. با این همه، اشتباه است اگر تصمیم ترامپ را همراهی با کارگران و ایستادن علیه شرکتهای چندملیتی و بزرگ برداشت کرد.
** عبور از آستانه؛ در انتظار ژنو
در این گزارش آمده است: فرصت «آستانه» هم به پایان رسید و طرفهای مذاکرهکننده به آستانه صلح برای سوریه نزدیک نشدند؛ هرچند بر تداوم آتشبس تأکید کردند. مذاکره دوروزه صلح سوریه در آستانه، پایتخت قزاقستان با قرائت بیانیهای به کار خود پایان داد و ادامه مسیر حل بحران به شهر اروپایی مذاکرات بینالمللی، ژنو موکول شد. در نگاه اول شاید قرائت یک بیانیه، دستاورد کوچکی از یک نشست بینالمللی به نظر میآید، اما اگر بدانیم برای نگارش همین بیانیه نمایندگان سه کشور ایران، روسیه و ترکیه تا ساعات پایانی شب، در حال چانهزنی بودند، شاید دیگر اینطور ارزیابی نکنیم.
** کمک!
در این گزارش که به قلم آرزو فرشید نگاشته شد، می خوانیم: امروز شد ٢٢ ماه. ٢٢ ماه تحمل گرسنگی، تشنگی، شکنجه و اسارت در دست دزدان دریایی. دو سال پیش (بهمن ٩٣) که از زن و فرزند خداحافظی میکردند کسی فکر نمیکرد کار به اینجا برسد. طبق روال لنج را تمیز و پر از آذوقه کردند. آذوقه برای دو ماه روی دریا ماندن نه دو سال اسیر بودن. فکر میکردند تا شب عید سال ٩٤ برمیگردند و خرجدررفته دو، سه میلیونی پول دستشان است. دریا را که بشناسی میدانی سالی دو، سه بار بیشتر این امکان فراهم نیست و صیاد میماند با درآمدی کمتر از ماهی یک میلیون. حالا دو سال گذشته و هنوز هشت نفر از آن ٢٣ نفر برنگشتهاند؛ زندهاند اما چه زنده بودنی. هشت نفر از همراهانشان که دوست و فامیل بودند جلو چشمشان مردهاند. نگراناند. نگران اینکه از پس جنگ با مرگ برمیآیند یا نه. اینکه باز هم شهر و روستای خود را میبینند یا نه. بدتر از آن، نگران زن و بچههایی که حالا بیسرپرست مانده و بیپولتر از قبل هستند. میدانند که زنها ماندهاند و سوزندوزی. یک ماه قبل بود که فیلمی فرستادند. نفری یک کاغذ دستشان است که اسمشان را رویش نوشتهاند. از دولت خواهش میکردند تا بهدادشان برسد.