اگر کشوری بهدلیل عدم توجه کافی به بخش کشاورزی نتواند محصولات غذایی خودش را تأمین کند، برای تأمین قوت خود، نیازمند سایر کشورها خواهد شد. این یعنی خطر.
در طول سالهای گذشته، خودکفایی در محصولات کشاورزی و تأمین امنیت غذایی به یکی از مهمترین دغدغههای دولتهای دنیا تبدیل شده است. در کشور ما اگرچه در سالهای گذشته بهواسطهی وجود منابع طبیعی، زمینهای کشاورزی و شرایط مساعد جوی، این موضوع تهدید چندانی برای اقتصاد و استقلال کشور محسوب نمیشد، اما در سالهای اخیر با توجه به افزایش واردات محصولات کشاورزی و عدم مدیریت صحیح منابع آبی کشور، لزوم توجه بیشازپیش به مسئلهی کشاورزی و تأمین امنیت غذایی کشور احساس میشود. پایگاه تحلیلی برهان در گفتوگویی با دکتر محمدعلی زارع چاهوکی، استادیار دانشگاه تهران و مسئول پژوهشکدهی منابع طبیعی و محیطزیست سازمان بسیج مهندسین کشاورزی، به این موضوع و راهکارهای کاهش تلفات محصولات کشاورزی و افزایش بازدهی این صنعت پرداخته است.
وی در این گفتوگو، ضمن اشاره به عدم حمایت دولتها از کشاورزی، بدنهی اصلی کشاورزان در ایران را فاقد تریبونی مستقل برای اظهارنظر دانسته و معتقد است: صنعت کشاورزی در ایران هرگز جزء اولویتهای مسئولین اقتصادی کشور نبوده است و کشاورزان نیز هرگز بلندگویی برای اظهارنظرات خویش نداشتهاند.
متن کامل گفتوگو با این استاد دانشگاه را در ادامه بخوانید:
آقای دکتر بهعنوان اولین سؤال میخواستم نظرتان را دربارهی بحث خودکفایی در محصولات کشاورزی و دلایل عدم توفیق کشور در این زمینه بدانم. بههرحال در طول این سالها بسیاری از کارشناسان صنعت کشاورزی یا حتی مسئولین کشور از توانایی کشور در تولید غذای سیصد میلیون نفر سخن گفتهاند، اما در واقعیت ما همچنان واردکنندهی برخی از محصولات کشاورزی استراتژیک مانند گندم و برنج هستیم.
اگرچه شرایط آبوهوایی ایران بهطور کلی خشک و نیمهخشک است، اما با توجه به وسعت سرزمینی و شرایط اقلیمی متنوع، اگر همین امکانات درست مدیریت شود و بهرهبرداری صحیح از اراضی کشاورزی و آب موجود صورت بگیرد، علاوه بر خودکفایی کامل در بحث مواد غذایی، میتوانیم بسیاری از محصولات کشاورزی خود را به خارج از کشور، بهویژه کشورهای منطقه، صادر کنیم. متأسفانه مشکل عمده در این زمینه، عدم مدیریت منسجم در بخش کشاورزی کشور است. از سوی دیگر، در مباحث کلان کشور، بخش کشاورزی و امنیت غذایی جایگاه چندان مناسبی ندارد.
برای مثال، کشور در مباحثی مانند برخی صنایع، نانو و بهداشت، شاهد پیشرفتهای شگرفی بوده و در طول سالهای گذشته، بودجههای مناسبی به این بخشها اختصاص یافته است، اما متأسفانه بخش منابع طبیعی و کشاورزی همیشه در ردههای آخر کاری دولتها قرار گرفته است. به نظرم یکی از دلایل اصلی عدم توفیق در این بخش، این است که روستاییان و کشاورزان ما هیچ تریبون خاصی در اختیار ندارند و حتی برخی از مدیران و برنامهریزان این بخشها نیز غیرتخصصی هستند.
برای مثال، اگر به ترکیب کمیسیون آب و کشاورزی مجلس در این دوره و دورههای گذشته نگاه کنیم، خواهیم دید هیچکدام از این نمایندگان، متخصص کشاورزی و منابع طبیعی نیستند و در نهایت فارغالتحصیل دامپزشکی یا رشتههایی از این قبیل هستند که دربارهی مسائل کشاورزی و منابع طبیعی نظر میدهند و تصمیمگیری میکنند.
از طرف دیگر، بخش خصوصی کشاورزی نیز هیچ تریبونی برای ابلاغ نظرات و دغدغههای بخشی خود ندارد. مثلاً در مورد قیمت خرید تضمینی محصولات کشاورزی، هیچوقت نظر کشاورزان شنیده نشده است. در بحث گندم، اگر هزینهی تولید گندم زمانی که بذر داخل خاک است و هزینه کاشت، داشت و برداشت و آبی که برای رشد گندم مورد نیاز است را حساب کنیم، هزینه تولید گندم بسیار بالاتر از ارقامی خواهد بود که از کشاورز خریداری میشود. از طرفی، قیمتی که دولت با آن گندم وارد کشور میکند، بیشتر از قیمت خرید تضمینی گندم در داخل کشور است؛ یعنی اگر خود کشاورز یا بهرهبردار ما، تریبونی برای اعلام نظرات خود داشته باشد، خیلی بهتر میتواند نظرات خود را به گوش مسئولین امر برساند.
سؤال این است که در بحث خودرو چطور یکدفعه این حجم عظیم نقدینگی برای خروج خودرو از رکود به این بخش تزریق شده است، اما در بخش کشاورزی و برای حمایت از کشاورزان در مقابل سرمازدگی و سیل، هیچ حمایت قابل توجهی صورت نمیگیرد. این موارد ضعفهای بزرگی است که در بخش کشاورزی وجود دارد و تازمانیکه این موارد اصلاح نشود، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. چراکه کشاورز به سود کسبشده نگاه میکند و با دیدن سود پایین در ازای فروش محصولات خود، به فکر تغییر کاربری زمینهای زراعی خود میافتد.
همانطور که شاهدیم این اتفاق در اطراف شهرهای بزرگ ما افتاده و متأسفانه حتی این موضوع در روستاها نیز بهشدت باب شده و علاوه بر ضربه به تولید محصولات کشاورزی و خالی شدن روستاها از سکنه، موجب تغییر فرهنگ این مناطق از کشور شده است. تمام این موارد به این موضوع بازمیگردد که کشاورزی در جایگاه اصلی خود قرار ندارد و مهمترین دلیل این موضوع از نگاه من، نبود تریبونهای متعلق به جامعهی کشاورزی کشور است.
با اینکه کشور در سال گذشته واردکنندهی برخی از محصولات کشاورزی بود، اما شاهد بودیم در سال 94 چند هزار تن سیبزمینی، پرتقال و... بهدلیل فساد از بین رفته یا امحا شدهاند. به نظرتان دلیل اصلی این خسارتها و از بین رفتن سرمایههای ملی چه بوده است و در بحث کاهش تلفات محصولات کشاورزی باید چه اقداماتی صورت گیرد؟
در این قسمت چند بحث مطرح است. یکی اینکه متأسفانه ما در کشور دارای الگوی کشت جامع نیستیم تا بتوانیم متناسب با نیازهایی که وجود دارد، کشت انجام دهیم. در کنار این موضوع، شرایط نیز بهگونهای تغییر میکند که سطح کشت در سال جاری متناسب با قیمت این محصولات در سال قبل تعیین میشود. در این قسمت، اگر الگوی کشت جامع داشته باشیم و برای مثال دولت تعیین کند که اگر کشاورز تا این سطح کشت انجام دهد، محصولات وی را بهصورت تضمینی خریداری میکند و از وی حمایت خواهد کرد، اما در صورت کشت بیشتر از میزان تعیینشده، دیگر هیچ حمایت و خرید تضمینی صورت نخواهد گرفت، میتوان بهخوبی این موضوع را مدیریت کرد.
از سوی دیگر، تعارضاتی که بین وزارت بازرگانی و وزارت کشاورزی در بحث واردات کالا وجود دارد، سود و منفعت زیادی برای عدهای ایجاد کرده که منافع در بحث حمایت از تولید وجود ندارد. متأسفانه بهدلیل وجود این مسائل در طول سالهای مختلف، شاهد آسیبهای زیادی به تولید ملی کشور بودهایم. البته مباحث زیادی روی موضوع الگوی کشت صورت گرفته و خود مسئولین نیز این موضوع را بارها پیگیری کردهاند و این امکان وجود دارد که با مکانیسمهای خاصی این موضوع به ترتیبی بهبود یابد، اما متأسفانه این موضوع تا به امروز صورت نگرفته است که یکی از دلایل آن، همانطور که عرض کردم، بحث تعارضاتی است که بین وزارتخانههای بازرگانی و جهاد کشاورزی وجود دارد.
ضمن اینکه یکی دیگر از عوامل عمدهی آن، نظام خردهمالک در کشاورزی کشور است که ممکن است خردهمالکها در بحث الگوی کشت، بسیاری از موارد را نپذیرند. مجموعهی این موارد باعث شده است برای مثال، یک سال محصول پیاز ما زیاد باشد و قیمت آن کاهش یابد و در سال دیگر، تولید این محصول کاهش یابد و قیمت آن افزایش یابد.
چرا خردهمالکها الگوی کشت جامع را نمیپذیرند؟
بههرحال از سال 1341 کهبحث اصلاحات ارضی مطرح شد، این طرح بیشترین آسیب را به نظام کشاورزی کشور وارد کرد. چون در گذشته هر روستا و مزرعه دارای یک مدیریت واحد بود، کار کردن با آن مدیریت واحد خیلی راحتتر از کار کردن با دهها زارع و کشاورز مختلف است. بههرحال هر کشاورزی تمایلات و انگیزههای خاصی دارد که طبعاً قانع کردن دهها کشاورز، خیلی سختتر از یک مدیریت واحد است. لذا این موضوع میتواند بسیار آسیبزننده باشد؛ کمااینکه امروزه یکی از دلایل تغییر کاربریهای زمینهای کشاورزی، بهخصوص در روستاها، وجود همین خردهمالکهاست.
نقش یکپارچهسازی و مکانیزاسیون اراضی میتواند چه تأثیری در افزایش تولیدات محصولات کشاورزی ما داشته باشد؟
یکپارچهسازی اراضی از این حیث که قطعات کوچک زراعی را به قطعات واحد تبدیل میکند و میتواند خردهمالکی را کاهش دهد، بسیار مناسب است. یعنی این سیاستها در صورت یکپارچهسازی، بهتر اعمال میشود. در بحث مکانیزاسیون نیز باید پذیرفت که این موضوع میتواند هم در کاهش تلفات و هم در بهبود بازده، بسیار مؤثر باشد. البته در بحث مکانیزاسیون باید دید آیا کشاورز ما بنیهی مالی انجام این کار را دارد یا خیر؟ یعنی در قسمت مکانیزاسیون، نحوهی حمایتهای دولت در قالب ادوات کشاورزی یا ارائهی تسهیلات به کشاورزان، بسیار مهم است، وگرنه کشاورز ما بهتنهایی و بدون حمایتهای دولت نمیتواند در این بخش اقدام خاصی انجام دهد.
این مکانیزاسیون بههمراه آموزشهایی که به کشاورزان داده میشود میتواند چه سهم و نقشی در افزایش تولیدات کشاورزی با امکانات و شرایط موجود داشته باشد؟
قطعاً بسیار مؤثر است. در همین بحث مکانیزاسیون، با توجه به اینکه ما کشور خشکی هستیم، میتوان از روشهای آبیاری جدید مانند آبیاری تحت فشار یا موارد مختلف دیگر استفاده کرد تا با توجه به مشکلات متعددی که در این قسمت داریم، بازده آبیاری افزایش یابد. ضمن اینکه اگر میتوانستیم آموزش را نیز توأم با این کار داشته باشیم، بسیار مؤثرتر بود.
آقای دکتر، دلیل عدم توجه به این موضوع چیست؟ سؤال این است که چرا این امکانات در اختیار کشاورزان قرار نگرفته و در ارائهی آموزش و سایر حمایتها سهلانگاری وجود دارد؟ به نظرتان دلیل اصلی این سهلانگاریها چیست؟
به نظرم تمام این کمبودها به این موضوع مربوط است که جایگاه کشاورزی در برابر بقیهی بخشهای کشور، ناشناخته مانده است. اگر ما بتوانیم این جایگاه را تقویت کنیم، بسیاری از این مسائل و مشکلات حل خواهد شد. متأسفانه امروز نیازهای کشاورزی در حالی بهعنوان نیازهای دستچندم مطرح میشود که اگر بهدرستی به کشاورزی پایدار و منابع طبیعی توجه میشد، خود این موضوع میتوانست یک اقدام و عمل بسیار مهم در اجرای اقتصاد مقاومتی باشد و به بهترین نحو، کشور را در برابر واردات محصولات غذایی بیمه کند و بهعنوان یک ابزار، قدرت چانهزنی ما در مقابل سایر کشورها را افزایش دهد، اما متأسفانه بهدلیل منافع عدهای در بحث واردات، این گروه اجازه تقویت بخش کشاورزی کشور را نمیدهند.
بههرحال در بحث تحریمها، ممکن بود کشورهای متخاصم در صورت وجود احتمال ضعف در کشور، بهسمت تحریم مواد غذایی بروند. سؤال این است که امنیت غذایی کشور چه جایگاه و اهمیتی در استقلال اقتصادی کشور دارد؟
در این موارد، بحث امنیت غذایی و بالاتر از آن امنیت حیاتی، در ردیف مباحث امنیت دفاعی کشور قرار میگیرد؛ یعنی اگر کشوری بهدلیل عدم توجه کافی به بخش کشاورزی نتواند محصولات غذایی خودش را تأمین کند، برای تأمین قوت خود نیازمند سایر کشورها خواهد شد. علاوه بر عدم توجه کافی به بخش کشاورزی، خشکسالیهای متعدد در چند سال اخیر آسیبهای زیادی به بخش کشاورزی وارد کرده است که اگر این موارد بهخوبی دیده میشد، کشور در زمینهی تأمین ارزاق عمومی در چند سال گذشته کمتر به مشکل میخورد و میزان واردات ما نیز کاهش مییافت.
بههرحال با توجه به حربههایی که استکبار در بحث تغییرات ژنتیکی محصولات کشاورزی در حال انجام آنهاست، ممکن است این محصولات بعضاً بهصورت ناآگاهانه وارد کشور شوند و حتی اثرات نامناسبی روی خصوصیات ژنتیکی افراد داشته باشند. یعنی علاوه بر اینکه ممکن است باعث افزایش وابستگی ما به خارج از مرزها شود و امکان تحریم غذایی ما توسط دشمنان خارجی را افزایش دهد، امکان دارد تهدیدی برای سلامتی ما نیز محسوب شود. ممکن است حتی اثرات سوئی بر نسلهای آیندهی ما داشته باشد. این موضوع در کنار افزایش وابستگی کشور به واردات، از نکات مهم و قابل توجه است. سابقهی چنین اقداماتی در کشورهای آفریقایی در موضوع واردات ذرت وجود دارد.
یعنی علاوه بر کاهش امنیت غذایی، این کشورها میخواهند با افزایش واردات خود به کشورهایی مانند ایران، فرهنگ و نحوهی خوراک جامعهی ما را نیز تغییر دهند؟
هم نحوهی خوراک جوامع و هم ممکن است با تغییرات صورتگرفته در بحث زادآوری و تولیدمثل، حتی در نگرش افراد به مسائل مختلف هم تغییر ایجاد کنند.
در زمینهی تأمین و توزیع اقلام اساسی، چه اصلاحات و اقدامات اساسی باید صورت گیرد تا بتوانیم در یک برنامهی میانمدت، در تأمین مواد اساسی خودکفا شویم؟ آیا خارج از شعار، با امکانات فعلی این توانمندی در داخل کشور وجود دارد؟
برداشت شخصی من از شرایط موجود این است که راندمان آبیاری ما در بسیاری از نقاط، کمتر از سی درصد است. اگر ما بتوانیم همین راندمان آبیاری را از سی درصد به پنجاه درصد برسانیم، همین بیست درصد آبی که حفظ و صرفهجویی میشود، میتواند عملکرد ما را در بخش کشاورزی بهشدت افزایش دهد. از طرف دیگر، اگر بررسی کنیم، میبینیم میزان تولیدات تولیدکنندههای نمونهی ما با تولیدات عمومی که در مزارع اتفاق میافتد، چندین برابر اختلاف دارد. لذا اگر تولید ما در مزارع عمومی حداقل ده تا بیست درصد افزایش و بهبود یابد، این موضوع میتواند تأثیر قابل توجهی در افزایش میزان تولیدات کشاورزی ما داشته باشد.
در واقع آنطور که من متوجه شدم، مشکل اصلی ما در بحث کشاورزی، عدم مدیریت، نظارت و برنامهریزی است؟
بله، مهمترین مشکل همین است که یک برنامه و استراتژی بلندمدت برای مباحث کشاورزی وجود ندارد. اغلب اقداماتی هم که توسط مسئولین انجام میشود، بهدلیل عدم آشنایی با وضعیت روستاها و تنوع شرایط در بخشهای مختلف کشور، شرایط خودبهرهبردار و نبود جامعنگری، چندان کارگشا نیست.