به گزارش ایسنا، این گزارش وضعیت نظام آموزشی عشایر را بر اساس تغییرات و تحولات بررسی کرده تا از این طریق، خواننده به شناخت بهتری درباره چگونگی شکل گیری آن دست یابد. به طور کلی، روند تحولات نظام آموزشی عشایر در ایران را میتوان به سه دوره زمانی زیر تقسیم کرد:
الف. دوره آموزشهای غیر رسمی: در این دوره که در ایران قدمتی ۶۰۰۰ ساله دارد، سازکار و محتوایی مشخصی برای تربیت فرزندان وجود نداشت و هر خانواده بنا به تشخیص و مصلحت خود اقدام به این کار میکرد. ارزشها، آداب و رسوم و اعتقادات مورد تایید جامعه نیز از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد.
ب. دوره اقدامات پراکنده: این دوره شامل مجموعه اقداماتی است که سلاطین و حاکمان (خانها و افراد سرشناس محلی) به صورت پراکنده انجام دادهاند. از نمونههای آن میتوان ایجاد اولین مدارس سیار به دستور سلطان محمد خدابنده (۷۰۳-۷۱۶)، ایجاد مدارس توسط ایلخانی قشقایی – کلانتر مقتدر طایفه دره شوری، سید معمم - یکی از سران طایفه کشکولی- و خانواده بهمن بیگی را نام برد.
ج. دوره تلاش برای ایجاد نظام آموزشی فراگیر: شروع این دوره را میتوان ابتدای قرن اخیر دانست. از آنجا که در این دوره جامعه شاهد تغییر نظام حکومتی از حکومت شاهنشاهی به انقلاب اسلامی بوده است، این دوره در دو مقطع جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد:
دوره پهلوی
اصلیترین ویژگی این عصر وجود فضایی سیاسی امنیتی در روابط و برخورد مسئولان حکومت با عشایر به دلیل سیاست تخته قاپو و اسکان عشایر است. در این دوره، سه جریان مجزا به دنبال ایجاد مدارس در میان عشایر بودهاند:
جریان اول با ورود نظامیان به عرصه آموزش عشایر شکل میگیرد. از نمونههای اقدامات آنان میتوان به ایجاد سه باب مدرسه در ترکمن صحرا در سالهای ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ بعد از خلع سلاح آنها توسط ارتش و پیشنهاد امیر احمدی (فرمانده غرب کشور) به رضاخان مبنی بر اینکه اسکان عشایر فقط با استفاده از تعلیم و تربیت امکان پذیر است، اشاره کرد.
جریان دوم مربوط به اقدامات پراکنده مسئولان دولتی است که بیش از هر چیز رنگ و بوی سیاسی و امنیتی داشته است. چنان که برای مثال، دلیل اصلی احداث مدارس شبانه روزی در تهران، فارس و لرستان در سال ۱۳۰۷، گروگان گرفته شدن فرزندان سران عشایر به منظور جلوگیری از طغیان آنها در برابر حکومت مرکزی بیان شده است کما اینکه مدرسه شبانه روزی عشایری لرستان بعد از بازدید رضاشاه از این مرکز در سال ۱۳۱۵ و صرفا به این سبب که در حین بازدید پادشاه، یکی از دانش آموزان در استقبال از وی شعری خواند که به طبع پادشاه خوش نیامد این مدرسه از فردای همان روز برای همیشه تعطیل شد.
جریان سوم مربوط به اقدامات و تلاشهای افراد ملی و مذهبی است که به منظور پیشبرد دانش و فرهنگ در جامعه عشایری و در حمایت از آنان و کاستن از رنجها و مشکلاتشان در مواجهه با اقدامات و سیاستهای دولت مرکزی صورت گرفته است. نمونههای آن عبارتاند از: پیام مدرس در سال ۱۳۰۳ به پهلوی اول در مخالفت با سیاست تخته قاپو و اسکان عشایر و توجه دادن او به ضرورت تعلیم و تربیت عشایر و همچنین نامه بهمن بیگی به وزیر آموزش و پرورش وقت (دکتر شایگان) جهت ایجاد مدارس سیار در میان مردم عشایر فارس در سال ۱۳۲۲ و انتشار «کتاب عرف و عادت در عشایر فارس» توسط ایشان در سال ۱۳۲۴، که در آن به دولت پیشنهاد شده است به جای استفاده از زور تفنگ، با ایجاد دوایر فرهنگی زمینه رشد و تعالی عشایر فراهم شود.
در نهایت، در نتیجه این اقدامات و تلاشهای فراوان و پیگیری دکتر فاطمی، در هشتصد و نود و ششمین جلسه شورای عالی فرهنگ در ۱۳۳۴/۱۰/۱۰ طرح تعلیمات عشایری به تصویب رسید و زمینه نهادینه کردن آن در جامعه عشایری فراهم شد. این اتفاق در کنار انتخاب بهمن بیگی به ریاست آموزش و پرورش عشایری کشور و تلاشهای شبانه روزی او و همراهانش سبب شد که در این دوره، نظام آموزشی عشایر کشور یکی از طلاییترین دورههای خود را تجربه کند و نه تنها از نظر کمی بلکه از نظر کیفی شاهد رشد و گسترش فراوانی باشد؛ به حدی که در سال ۱۳۵۶ مفتخر به دریافت جایزه سوادآموزی سازمان جهانی یونسکو به دلیل مبارزه با بیسوادی شد.
نظام آموزشی عشایر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
در این دوره، روند رشد و گسترش نظام آموزشی عشایری سرعت بیشتری به خود گرفته است؛ به طوری که تعداد دانش آموزان عشایر از ۷۸۹۸۷ نفر در سال تحصیلی ۵۸-۵۷ به حدود ۱۷۰ هزار دانش آموز (حدودا ۲.۲ برابر) در سالهای اخیر رسیده است. در این دوره نیز نظام آموزشی عشایر نه تنها با تغییر و تحولات فراوانی از قبیل دو بار انحلال و آغاز به کار مجدد اداره کل آموزش و پرورش عشایری توسط دولت در طول سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۸ مواجه بود بلکه مشکلاتی نیز داشته است، که در ادامه به هشت مورد از مهمترین آنها همراه با راهکارهای پیشنهادی برای رفع آنها اشاره میشود.
الف. دو زبانه بودن دانش آموزان: تاثیرات نامطلوب این امر در کار مدرسه عبارتاند از: ایجاد مشکل در برقراری ارتباط موثر بین دانش آموزان و معلم، ایجاد مشکل در انتقال محتوای آموزشی و جا نیفتادن درست محتوای آموزشی در ذهن دانش آموزان و گرفتن بازخورد آموزشی توسط معلم از میزان یادگیری دانش آموز.
ب. تعصبات و اختلافات طایفهای: تاثیرات نامطلوب این امر در کار مدرسه عبارتاند از: ایجاد درگیری لفظی میان دانش آموزان در مدرسه و به دنبال آن، هدر رفتن زمان آموزش، شکل گیری رقابتهای درسی ناسالم بین دانش آموزان، ایجاد سرخوردگی و از دست رفتن اعتماد به نفس در دانشآموزان ضعیفتر، ممانعت خانوادههای عشایری از ادامه تحصیل فرزندان دخترشان در دورههای بالاتر از ابتدایی.
ج. کوچهای سالانه خانوادهها: انجام دو کوچ سالانه خانوادههای عشایر در طول سال تحصیلی نه تنها عامل افت ۳۴ درصدی زمان خالص مدرسه عشایری است بلکه خانوادههای عشایر را در تنگنای انتخاب میان ادامه تحصیل فرزندانشان با ترک تحصیل کردن آنان قرار میدهد؛ مسئلهای که متضرر اصلی آن اغلب دانش آموزان هستند.
د. بی سوادی والدین دانش آموزان: مهمترین تاثیرات این امر عبارتاند از: نقش نداشتن والدین در تحصیل فرزندانشان، به کار گرفتن فرزندان در امور دام در زمان حضور آنها در خانه به جای دادن فرصت به آنان برای تمرین و مرور مطالب آموخته شده در مدرسه، ایجاد ذهنیتهای نادرست نسبت به رشد تحصیلی فرزندان؛ بدین معنی که تعدادی از خانوادهها فرزندان خود را بسیار با هوش میدانند و موفق نبودن آنان را به کم کاری معلم نسبت میدهند. تعدادی دیگر از خانوادهها فرزندان خود را از نظر هوشی در سطح پایینی میدانند و باعث پایین آمدن سطح تلاش، کوشش و حتی اعتماد به نفس آنان میشوند.
ه. چند پایه بودن مدارس: این امر باعث پایین آمدن کیفیت تدریس و آموزش معلمان در کلاس درس، از دست رفتن فرصت و زمان مورد نیاز برای پرداختن به کارهای تربیتی و اخلاقی و فرسودگی شدید معلمان عشایری و تلاش آنان برای انتقال به مناطق شهری و روستایی شده است.
و. غیر ساکن یا غیر بومی بودن معلمان: این امر باعث شده است که اولا قسمت زیادی از وقت و انرژی این معلمان که میبایست صرف آموزش دانش آموزان شود، به رفت و آمدهای هفتگی یا روزانه آنان بین خانه و مدرسه اختصاص یابد. دوم اینکه به دلیل بارندگی، نامناسب بودن راههای ارتباطی، حوادث غیره منتظره و بی توجهی بعضی از معلمان، اغلب این مدارس با مشکلاتی چون تعطیلی و غیبت معلمان مواجه میشوند.
ی. استفاده از سرباز معلمها و معلمان در دو نوبت: این امر نه تنها باعث نزول کیفیت آموزش و یادگیری دانش آموزان در کلاس درس شده است بلکه به دلایلی چون ناتوانی سرباز معلمها و نبود فرصت برای معلمان دو نوبته، مغفول ماندن کارهای تربیتی و اخلاقی را به دنبال داشته و حتی سبب ایجاد رویهها و باورهای نادرست در ذهن دانش آموزان شده است.
ز. تاثیر پذیری مدارس عشایری از تغییرات جوی و وضع هوا: مهمترین زمان آموزش در مدارس عشایری، زمان اسکان مردم عشایر در منطقه گرمسیری است که تابع نحوه و میزان بارندگی سالانه در این مناطق است؛ بدین معنی که اگر بارندگی های پاییزه زودتر شروع شود و سال پر بارانی باشد، عشایر زودتر به منطقه گرمسیری میروند و دیرتر از آنجا خارج میشوند. برعکس، اگر بارندگی دیر شروع شود و سال کم بارانی باشد، دیرتر به منطقه گرمسیری میروند و زودتر از آنجا خارج میشوند. در نتیجه این وضعیت، زمان آموزش متغیر است و امکان برنامهریزی مناسب از سوی معلم وجود ندارد.
چند راهکار
به گزارش ایسنا، به نقل از شماره ۱۰۵ ماهنامه رشدفردا، با توجه به درهم تنیدگی مشکلات یاد شده، راهکارهای زیر برای رفع آنها پیشنهاد میشود:
الف. با توجه به کم تاثیر بودن برگزاری دوره دو زبانه و بهره گیری از ظرفیت دوره پیش دبستانی در پایین آمدن آمار بالای مردودی در پایه اول تحصیلی به دلیل تاثیرات منفی دو زبانگی دانش آموزان، پیشنهاد میشود برای رفع این مشکل، از زبان رسمی مدرسه و زبان مادری دانش آموزان – به ویژه در سالهای اول تحصیل آنان – به صورت هم زمان و ترکیبی استفاده شود.
ب. برای رفع مشکل تعصبات و اختلافات طایفهای دانش آموزان و مشکل چند پایه بودن مدارس عشایری توصیه میشود با اجرای برنامههای ضمن خدمت و تهیه مطالب و محتواهای آموزشی مناسب اقدام به توانمندسازی معلمان برای رفع این مشکلات شود (اقدامی که با وجود تعداد فراوان مدارس چند پایه در کشور متاسفانه تا کنون مورد توجه مسئولان آموزشی نبوده است).
ج. برای رفع تاثیرات نامطلوب تغییرات جوی، کوچهای سالانه خانوادهها و بی سوادی والدین دانش آموزان بر کار مدارس پیشنهاد میشود که اولا به مدارس اختیار عمل مناسب جهت تغییر برنامه زمان بندی موجود (تغییر در تعطیلات هفتگی به حالت دورهای دو الی سه هفته یک بار) و تنظیم بودجه بندی سالانه کتابهای درسی متناسب با شرایط بارندگی سالیانه منطقه داده شود. دوم اینکه با برگزاری جلسات متناوب با اولیاء دانش آموزان (با دعوت از افراد که توانایی سخنوری دارند) اقدام به آگاه سازی بیشتر مردم عشایر نسبت به اهمیت تحصیل فرزندان و وظایف آنها در قبال تحصیل فرزندانشان و همچنین ترغیب و تشویق آنها برای انجام زودتر کوچ پاییزه و تاخیر در کوچ بهاره و هماهنگی بیشتر با روند کار مدرسه شود؛ به خصوص اینکه با ورود وسایل نقلیه موتوری به زندگی مردم عشایر و استفاده آنان از این وسایل در جابه جایی خود و دامهایشان، اغلب مردم عشایر برنامه و تقویم مشخصی برای کوچ خود ندارند و صرفا بر اساس رفتار دیگران عمل میکنند.
د. از آنجا که ریشه اصلی دو نوبته بودن مدارس، استفاده از سرباز معلمها و غیرساکن یا غیر بومی بودن معلمان عشایری در کمبود امکانات و نبود مشوق لازم برای ماندگاری نیروهای موجود در مناطق عشایری و گرایش و گریز آنها به انتقال به مناطق برخوردارتر نهفته است، پیشنهاد میشود در نظر گرفتن مشوقهای مالی و انگیزشی از جمله فراهم کردن شرایط ادامه تحصیل آنها از جابه جایی و انتقال این افراد جلوگیری به عمل آید.