بانكداري ايراني - دموکراسیها چه نقشی در سطح زندگی فقرا دارند؟ فقرا چه نگاهی به آینده خود دارند؟ مسئولان جوامع فقیر چه نقشی در فقر فقرا دارند؟ ثروتمندان چه ابزارهایی برای محروم نگه داشتن فقرا در اختیار دارند؟ دولت چه اقداماتی میتواند بکند؟ نقش سازمانهای مردم نهاد در این زمینه چیست؟ آیا میتوان سطح زندگی فقرا را ارتقا داد؟ چگونه؟ اینها سوالاتی است که در نشست هفتگی دین و اقتصاد تلاش شد به آن پاسخ داده شود.
به گزارش ایسنا، نشست هفتگی دین و اقتصاد این هفته به موضوع فقر و رفتار فقرا اختصاص داشت. در این نشست دو کتاب «خروج از فقر؛ راههای بالا رفتن از نردبان زندگی» و «اقتصاد فقیر» که هر دو ترجمه جعفر خیرخواهان نیز هستند مورد نقد و بررسی قرار گرفتند.
جعفر خیرخواهان که اولین سخنران این نشست بود به این بحث اشاره کرد که آیا فقیر بودن افراد یک امر وابسته به مسائل ذاتی و فیزیکی آنهاست یا اینکه خیر و منوط بر شرایط است؟ و به این سوال چنین پاسخ داد که در گذشته تصور بر این بوده است که فقرا انسانهای خاصی هستند و با باقی مردم تفاوت دارند ولی بعدها و تحقیقاتی بعدی نشان داده که ابدا چنین نیست. فقرا هیچ تفاوتی با ما ندارند بلکه این شرایط است که آنها را در محدودیت نگه داشته است. و هر انسانی اگر به جای آن افراد قرار بگیرد فقیر خواهد شد.
این اقتصاد دان همچنین به محتوای کتاب خروج از فقر و بالا رفتن از نردبان زندگی اشاره کرد و بیان کرد: در این کتاب نیز بر این بحث که فقر زاده شرایط است تاکید شده است. این کتاب از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ نوشته شده و کشور و ۵۰۰ جامعه محلی بررسی را هم بررسی کرده است تا بفهمد فقرا چطور زندگی میکنند؟ چه فکر میکنند و چطور میتوان آنها را ارتقا داد؟ این کتاب سعی کرده است در بررسی کند که مسئله فقر توسط فقرا چگونه تحلیل میشود؟ به عبارتی فقر را نه از بیان اندیشمندان و روشنفکران که از زبان فقرا مورد بررسی قرار میدهد و بعد به این نتیجه میرسد که هر کسی در وضعیت فقرا قرار بگیرد فقیر خواهد شد؛ به عبارتی فقر یک شرایط است که فقیر در آن قرار میگیرد و فقیر میشود و ضمن اینکه فقر یک مسئله دائمی نیست و گذرا است و میتوان آنها را از این وضعیت بیرون افتاد.
خیرخواهان بخشی از سخنانش را به توضیح بخش دیگری از کتاب اختصاص داد که بررسی میکند آیا فقرا را میتوان ارتقا داد؟ و به این نتیجه میرسد که فقرا خودشان هم تمایل دارند از فقر بیرون بیایند و سپس این سوال را مطرح کرد که مسئله اینجاست که چرا نمیتوانند؟ پاسخ این کتاب این است که موانعی بر راه آنها وجود دارد. با این حال آنها امید و آرزو دارند و اگر بتوان فرصتهای برابر اقتصادی و سیاسی ایجاد کرد میتوان برای خروج آنها از فقر اقدام کرد. در یکی از بخشهای این کتاب این بررسی میشود که چرا فقرا نمیتوانند با هم به اجماعی برسند که خود را از فقر نجات دهند؟ چرا نمیتوانند اقدام جمعی کنند؟
خیرخواهان به مبحث دیگری از این کتاب اشاره کرد و گفت تا کنون مطالعات صرفا مبتنی بر این بوده است که تعداد جمعیت فقیر در یک کشور طی بک بازه زمانی چه تغییری میکند این در حالی است که در این مطالعه بررسی شده است که لزوما این روش صحیح نیست. چون همواره علاوه بر اینکه تعدادی از افراد از فقر خارج میشوند تعدادی از افراد هم هستند که فقیر میشوند یا به خط فقر سقوط میکنند سوال اینجاست که چرا چنین میشود؟ طی یک بازه زمانی چه تعداد افرادی فقیر میشوند و چه تعداد افرادی از فقر خارج میشوند؟ و چه اقداماتی میتوان کرد که فرد به زیر فقر سقوط نکند؟ این کتاب به این نتیجه میرسد که راهکارهایی وجود دارد مثلا اینکه از ورشکستگیهای آنها جلوگیری کند.
این اقتصاد دان به تفاوت آمار نرخ فقر توسط آنچه دولت اعلام میکند و آنچه در واقعیت وجود دارد، نیز اشاره و بیان کرد؛ بررسیهای این کتاب نشان داده است نرخ خط فقر در جوامع محلی ۸۰ درصد بیش از آنی بوده است که دولت اعلام کرده است.
برای فقرا چه راهکارهایی وجود دارد؟
همانطور که فقر زیادهی شرایط است خروج و ورود به فقر هم منوط به شرایط است. به گفته خیرخواهان بررسیها نشان داده، خروج از فقر به ابتکار عمل وخلاقیت فقرا ارتباطات زیادی دارد. از سوی دیگر یکی از نتایج مهم این بررسیها این بوده است که اتفاقاتی از قبیل بیماری و معلولیت خود از عوامل مهم راندن افراد به زیر خط فقر است. همچنین حتی مرگ اعضای خانواده نیز تاثیر مهمی بر زندگی اقتصادی برخی افراد دارد به این معنی که هزینهای صرف کفن و دفن میشود،عامل کاهش سطح زندگی و حتی سقوط به زیر خط فقر است.
وی با اهمیت گذاشتن بر نقش خانواده بر فقیر شدن یا خروج از خط فقر این را هم گفت که نهاد خانواده هم برای کمک کردن و مساعدت کردن به فقرا بسیار مهم و تاثیرگذار است. یعنی در شرایطی که افراد به دلایل مختلف در حال رفتن به زیر خط فقر بودند نقش خانواده که بیرحم بوده یا یاری رسان بودهاند اهمیت زیادی دارد.
وی به نقش سیاسی و دموکراسی ها هم اشاره کرد و گفت: نکته جالب دیگر این است که گرچه دموکراسیها معمولا به این افراد کمکی در راستای بهبود وضعیت معاششان نداشتند ولی غالبا فقرا به دموکراسی وآزادی اعتقاد داشتند. همچنین نکته جالب دیگر این است که سازمانهای مردم نهاد به نظر میرسد تاثیر چندانی در خروج افراد از فقر نداشته اند ولی در عوض خلاقیت و ابتکار عمل فقرا در این زمینه بسیار موثر است و در عین حال شکست ابتکار عمل شخصی باعث سقوط به فقر شده است.
خیرخواهان به نقش ثروتمندان در فقیرتر کردن فقرا اشاره کرد و گفت: یکی از نکات مهم در بحث فقرا این است که ثروتمندان در زندگی فقرا تاثیر میگذارند و آن نیز از حیث ابزارآلاتی است که در اختیار دارند. مثلا میتوانند قیمتهای محصولات مناطق محلی را کنترل کنند. در عین حال روستاییان خود شرایطی دارند که فقرشان را تشدید میکند مثلا میتوان به نبود امکانات در روستاها جاده و پل و ... اشاره کرد که ارتباطات را برای روستاییان دشوار کرده است. همچنین نداشتن صنف و... منجر به آن شده است که خریداران بتوانند به راحتی محصولات آنها را با قیمت پایین از دست آنها درآوردند. و مانع آن شوند که سطح زندگی روستاییان ارتقا یابد.
این پژوهشگر حوزه فقر به نقش مسئولان در کشورهای فقیر در وضعیت جامعه نیز اشاره کرده و میگوید: در جوامع فقیر عموما مردم معتقدند رهبرانشان درگیر فساد هستند و جالب است که وقتی امکانات بیشتر میشود عدهای فساد بیشتر میکنند و به دنبال رانت میروند و وضعیت بهتری پیدا میکنند در عین حال فرصت را از فقرا میگیرند.
وی البته به رفتار فردی فقرا که به فقر آنها هم دامن میزند اشاره کرد و گفت: یکی از نکات مهم درباره فقرا این است که آنها وام مصرفی زیاد میگیرند چرا که به آینده امیدوار نیستند و ترجیح میدهند در حال حاضر خوش باشند در حالی که چنین کاری به فقیر تر ماندن بیشتر آنها منجر میشود چرا که وام مصرفی میگیرند و پول آینده خود را هم بیهوده بهره میدهند. این نیز مسئله ای است که کتاب اقتصاد فقیر به آن پرداخته است.
او سخنانش را با این توضیح به پایان برد که در نهایت و طبق آنچه در این کتاب مطرح شده چگونه میتوان زندگی فقرا را ارتقا داد؟ او چنین توضیح میدهد که اقدام جمعی در میان فقرا خیلی مهم است. گروههای اجتماعی محلی میتواند به ارتقای آنها کمک کند. در عین حال نباید رفع مشکلات فقرا را به رفع نیازهای عاجلشان تقلیل داد. نباید آنها را صدقه بگیر کرد. باید فقرا را وارد سازمانها کرد که مشارکت کنند و خلاقیت فردی آنها شکوفا شود. همچنین ایجاد و تقویت بازارهای محلی بسیار مهم است و کارهایی که دولت میتواند بکند مثل ارتقای ارتباطات، ایجاد پل و جاده و ...
احد رستمی از دیگر سخنرانان این نشست بود که در نشست هفتگی دین و اقتصاد شرکت کرده بود مباحثی را پیرامون این قضیه مطرح کرد که چه درسهایی را میتوان از این کتابها درباره ایران گرفت؟
او چنین توضیح داد ما تا کنون از بالا به پایین به فقر نگاه کردهایم. البته ما مشکلات دیگری هم داریم. در ایران ما هیچگونه اطلاعاتی برای تصمیمگیری در حوزه فقر نداشتهایم. اکثر بررسیهای فقر مبتنی بر آمار بودجه خانوار است که از ۴۰ هزار خانوار جمعآوری میشود. تعداد نمونه اینجا زیاد نیست و بسیاری از بررسیها را نمیتوان انجام داد. مثلا واقعا نمیتوان گفت چند درصد زیر خط فقر هستند؟ اعداد بین ۱۵ تا ۴۰ درصد در این زمینه مورد بحث قرار کرده است.
وی بیان کرد: دغدغه اصلی این است که فقرا کجا هستند و چه زندگی دارند؟ اینها مواردی است که به اطلاعات شفاف نیاز دارد و خلا اطلاعاتی در این زمینه واقعا مشکلساز است. مثلا در نظر بگیرید سال ۱۳۸۶ ما بررسی داشتیم از شمال سیستان. متوجه شدیم جوان مذکر در آن منطقه بسیار کم است. میگفتند اینها به خاطر خشکسالی و ... مجبور به مهاجرت شدند. جالب است که ما برگشتیم و با کارشناسان محیطی و بهزیستی بحث کردیم که بودجهای را برای جهیزیه دختران سن بالا تخصیص دهیم. بودجهای مثلا معادل یک میلیون تومان. چرا که آن زمان بالا رفتن سن دختران برای ازدواج آنها به مرحله هشدار رسیده بود.
این پژوهشگر اقتصادی ادامه داد: سوال این بود که آیا فقط به خاطر جهیزیه این افراد ازدواج نکردهاند؟ آن زمان این بحث هم مطرح شد که ممکن است حتی همین یک میلیون تومان منجر به ازدواج صوری و ازدواج اجباری شود. این پدیده در ایران بسیار اتفاق میافتد. در نتیجه نیاز به جمعآوری اطلاعات بیشتری وجود دارد که تصمیمات نتایج ناخوشایند بیشتری نداشته باشند.
وی به موارد دیگری از خلا کمبود اطلاعات اشاره کرد و ادامه داد: در دو سال گذشته آماری از کودکان بازمانده از تحصیل مطرح میشد، که بر مبنای آن ۳۶۰ هزار تا ۷۰۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل داریم. ما این آمار را به شورای رفاه بردیم و آنجا گفته شده که در بعضی از مناطق مدرسه داریم ولی مثلا تعداد دانش آموز در آن مدارس یکی یا دو نفر است.
وی بیان کرد: بررسیهای ثانویه ما نشان داد تعداد بچههای بازمانده از تحصیل ۱۶۰ هزار نفر بوده است. در ادامه دلایل احصا شد. بعدا با خانوادههای این افراد تماس گرفته شد و معلوم شد تعدادی از آنها در مدارس دینی درس میخوانند و عدهای هم مهاجرت کردند. در این میان مشخص شد که تعداد ۲۶ هزار نفر از آنها کار میکنند و به مدرسه نمیروند.
رستمی این را هم گفت که داشتن اطلاعات دقیقتر به ما کمک کرد که بتوانیم آمار دقیقتری به دست آوریم و به بهبود وضعیت فقر کمک کنیم. در نتیجه با موسسات خیریه مذاکره شده و در استانهای مختلف با افراد خیر صحبت کردیم تا با مدیریت این بچهها به مدرسه برگردند. هنوز هم این برنامه در جریان است. نقش داشتن اطلاعات دقیق بسیار مهم است. در نتیجه انجام مطالعاتی که اطلاعات دقیق به دست دهد بسیار مهم است و ما ار این خلا رنج میبریم و اکنون به همین دلیل تصمیمات تصمیمگیران بسیار پراکنده است.
او در ادامه سخنانش به تجربه موفق برخی کشورها در فقرزدایی اشاره و بیان کرد: چند کشور در سالهای اخیر به شدت در کاهش فقر موثر بودهاند. این موارد عمدتا مبتنی بر داشتن اطلاعات دقیق بوده است.
این پژوهشگر به نگاه بر فقر در ایران هم اشاره پ بیان کرد: در ایران دید مادی به فقر وجود دارد. وقتی با فقرا صحبت میکنیم متوجه میشویم آنها به آینده خوشبین نیستند، ناامیدند، جسمشان بیمار است و نیازهای کوتاه مدتی و آنی دارند. مثلا کودکانشان مریض هستند و میتوانند درمانشان کنند، خرج مدرسه کودکانشان را باید بدهند و ... در حالی که این موارد اصلا برای عموم مردم مهم نیست به همین دلیل شاید از بیرون نتوان برای مشکلات آنها برنامهریزی کرد.
وی بیان کرد: فقرا اغلب مشکل مسکن دارند، در محلهی بدنام زندگی میکنند، مورد بیاحترامی قرار میگیرند و در جامعه نمیتوانند حقوق خود را احقاق کنند. همچنین هیچ همکاری و همافزایی ندارند. همیشه رقابت در جذب منابع دارند و مجموعه پیچیدهای از شرایط وجود دارد که این افراد با آن درگیرند. برای پیدا کردن راه حل برای مشکلات آنها باید با خودشان صحبت کرد و البته متفاعدشان کرد برای مشارکت کردن آنها برای خروج از فقر. آیتها مواردی است که در ایران نیاز به تحقیق جدی و البته درونی و از خود فقرا دارد.