روزنامه شرق اهداف اولین سفر رییس جمهور جنجالی آمریکا را در گفت وگو با جعفر قنادباشی کارشناس و پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا و تحلیلگر روابط بینالملل بررسی کرد و نوشت: تأثیرات این سفر یک مسئله دوسویه است و در ادامه هم باید گفت آقای ترامپ در انتخاب منطقه سفر خارجی خود بهتنهایی عمل نکرده است.
در ادامه این گفت وگو می خوانیم: هرچند بسیاری از تحلیل ها ناظر بر آن بود که سیاست و استراتژی ترامپ در روابط بین الملل روی دو حوزه اساسی و بنیادین آسیای جنوبی شرقی و غرب آسیا و منطقه خاورمیانه است و اینکه ترامپ منطقه آسیای جنوب شرقی را در اولویت قرار داده است، اما او با اعلام سفر نشان داد باز هم خاورمیانه حرف اول واشنگتن است؛ سفر دونالد ترامپ به فلسطین اشغالی، واتیکان و عربستان، از ریاض شروع خواهد شد و با دیدار از واتیکان، حضور در نشست سران گروه هفت در سیسیل ایتالیا و همچنین حضور در مقر سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، در بروکسل در تاریخ ٢٥ می به پایان خواهد برد.
** اهمیت این سفر برای ترامپ و واشنگتن چیست؟ و ثانیا این سفر چه تأثیری میتواند بر ریاض و سایر کشورهای منطقه خاورمیانه داشته باشد؟
اولا دولت ریاض کوششهای فراوانی برای کشاندن ترامپ به ریاض داشت و علاوه بر آن لابیهای صهیونیستی برای مداخله ترامپ در مسئله فلسطین تلاشهای خود را به کار بستند؛ زیرا این لابیها تمایل بسیاری دارند مسئله فلسطین همواره در اولویت اول سیاست خارجی واشنگتن باقی بماند، بنابراین این دو بازیگر منطقهای نقش کلیدی را در سفر ترامپ ایفا کردهاند، درعینحال هم باید گفت ترامپ هم، کارها و برنامههای بسیار زیادی را برای انجامدادن در این منطقه دارد چراکه از قبل ترامپ این برنامهها را در قالب شعارهای تبلیغاتی خود مطرح کرده است و در قالب این شعارها چند هدف عمده را در این سفر دنبال میکند؛ اول احیای جایگاه ازدسترفته واشنگتن در منطقه و دومین مسئله، مباحث حوزه اقتصادی و تجاری است. مهمترین مسئله کنونی داخلی ایالات متحده مشکلات مالی است؛ بنابراین ترامپ در راستای شعار بهبود وضعیت اقتصادی به دنبال یک منبع درآمد پرسود است. پرسودترین تجارتی که از طریق آن میتواند به وضعیت آشفته اقتصادی تا حدودی سامان دهد، فروش سلاح و نفت است و با همین دید اقتصادی، ترامپ بهترین بازار فروش سلاح را منطقه خاورمیانه بهویژه عربستان میداند و از آنسو هم یقینا خاورمیانه مهمترین بازار انرژی جهان است و این بهترین و درعینحال مهمترین مسائلی است که میتواند باعث شود ترامپ اولین مقصد سفر خارجی اش را منطقه خاورمیانه قرار دهد.
با توجه به نکاتی که گفته شد این سفر سه محور آمریکایی – صهیونیستی- عرب مرتجع دارد، بنابراین به دلیل اینکه شرایط کنونی منطقه خاورمیانه به نفع هیچکدام از این سه بازیگر نیست، این سه در این سفر بهدنبال نزدیککردن دیدگاههای خود به همدیگر هستند، بنابراین اهمیت این سفر در این چارچوب تحلیل میشود؛ چراکه آقای ترامپ از این سفر انتظار سامان دادن نسبی به اوضاع اقتصادی و ترمیم روابط در منطقه را دارد و عربستان هم به دلیل ضعف های داخلی و خارجی به واسطه جنگ های یمن، سوریه و...، به بازسازی و استحکام بیشتر روابطش با واشنگتن و اسرائیل نیز به دلیل قدرتمندترشدن جبهه مقاومت به این سفر نیاز دارد.
** ترامپ برای بازسازی و ترمیم روابط خود در این سفر چه برنامه هایی را در دست اجرا دارد؟
نکته مهمی که در این میان نباید فراموش شود این است که آقای ترامپ نه تنها برای منطقه خاورمیانه و غرب آسیا، که حتی کل جهان طرح مشخص و برنامهریزی شده ای مطابق با منافع ملی آمریکا را دنبال نمیکند و به نظرم ترامپ خود را به رویدادها، وقایع و شرایط سپرده است که البته ترامپ هم به مرور زمان به تناسب اتفاقات و شرایط کمکم برنامههای مشخصتری را تدوین میکند، اما اکنون در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا و کل کابینه جدید آمریکا کارشناسانی که وابسته به مراکز آکادمیک و دانشگاهی باشند وجود ندارد و اکثرا عنان کار به دست نظامیان کهنسال با دیدگاه های پوپولیستی و افراطی که منطبق بر شرایط گذشته است سپرده شده و طبیعتا این نظامیان هم نمی توانند به ترامپ با توجه به شرایط تغییر در خاورمیانه کمک کنند.
ما اگر به تاریخ اخیر حضور آمریکا از زمان جورج بوش در منطقه خاورمیانه نگاهی داشته باشیم، میبینیم خود بوش با حضور مستقیم و نظامی در منطقه خاورمیانه نقشآفرینی کرد و بعد از او اوباما هم باز به صورت مستقیم منتها غیرعلنی، بهخصوص در مسئله سوریه و برخورد با داعش نقش ائتلاف ضدتروریسم را ایفا کرد. اما اکنون سیاست ترامپ بر این است که مخارج و هزینه های مداخلات آمریکا در منطقه خاورمیانه را کسان دیگری ازجمله همین عربستان سعودی پرداخت کنند، بنابراین آقای ترامپ در این راستا بهدنبال تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه است تا از کشورهای پرجمعیت عربی برای تأمین نیروهای خود و از کشورهای نفتخیز برای تأمین هزینه خود استفاده میکند. مانورهای مشترک اخیر آمریکا با مغرب و در آینده نزدیک با مصر، نشانه بارز این سیاست ترامپ است؛ در نتیجه ترامپی که با دلار نفتی عربی و سرباز این منطقه بهدنبال نقشآفرینی به نفع منافع ملی خود است هیچ گاه درخصوص ساختار سیاسی و نظامهای پادشاهی، نظرهای چالش برانگیز و حساسیت زایی نخواهد داشت و علاقه مند نیست در منطقه خاورمیانه تغییراتی را که در تضاد با منافع آنان باشد، ایجاد کند. طبیعتا سخن از این بود که آقای ترامپ هم همسو با دموکراتها درصدد بازسازی روابط سرد واشنگتن با کشورهای عربی ارتجاعی منطقه برای جلوگیری از تخریب بیشتر چهره واشنگتن بود. در این راستا با توجه به جمعبندیهایی که دولت ترامپ دارد دولت جدید واشنگتن هم درصدد تضعیف این کشورهای مرتجع منطقهای نیست چراکه تضعیف این پادشاهیها به معنای رشد اسلامگرایی و شکلگیری حکومتهای مردمسالار دینی است.
هرچند منافع واشنگتن به سمت ژاپن، شبهجزیره کره، چین، تایوان و... در آسیای جنوب شرقی گرایش یافته، اما اهمیت منطقه خاورمیانه و آسیای غربی در اولویت اول سیاست خارجی آمریکاست؛ پس در بستر چنین شرایطی ترامپ با هم نوایی بیشتر با کشورهای عربی بهویژه ریاض، درصدد ترمیم روابط سرد گذشته از طریق فروش سلاح بیشتر و پیشرفتهتر و همچنین حمایت سیاسی از مواضع ریاض است.
** اگر ما سه محور اساسی را برای سفر ترامپ به عربستان و اسرائیل در منطقه خاورمیانه در نظر بگیریم، ناظر بر سوریه و مسئله تروریسم و داعش، مسئله مناقشه اسرائیل و فلسطینیان و مهمتر از همه ایران و محور مقاومت و مسئله برجام است؛ ترامپ در این سفر چگونه به ترمیم و بازسازی نقش واشنگتن در مسئله سوریه و مبارزه با تروریسم و داعش خواهد پرداخت؟
آمریکایی ها در مسئله سوریه حاوی چند نکته متناقض هستند که به آنها اجازه تحرکات بزرگ و اساسی را در صحنهگردانی سوریه نمیدهد. اول اینکه آمریکا همواره در پی حفظ امنیت اسرائیل است. بنابراین هیچگاه خواهان حضور یک دولت مقتدر در سوریه نیستند تا تهدیداتی برای تلآویو ایجاد کنند. اما در مقابل مسئله راضی نگهداشتن کشورهای عربی منطقه است که از قِبل آنها درآمدهای بسیار زیادی کسب میکند. این دو مسئله حاوی یک نکته متناقض است چراکه رضایت اعراب در تشکیل یک حکومت دینی رادیکال مانند وهابیت در سوریه است اما همین مسئله هیچ گاه به نفع واشنگتن و تل آویو نخواهد بود چراکه در ادامه این نوع حکومت ها دامان آنها را خواهد گرفت.
اما نکته متناقض دیگر، خواست تجزیه سوریه است که آن هم در تناقض با منافع همپیمان اصلی دیگر واشنگتن یعنی ترکیه که عضو ناتو هم است، بوده؛ چراکه از یکسو واشنگتن با تجهیز و حمایت از کردهای سوریه به نوعی سیاست تجزیه را پیش میبرد و این مسئله سبب میشود تا ارتباطش با آنکارا و حتی ناتو به دلیل تقویت و ایجاد منطقه خودمختار کردی ضعیف شود و به سردی گراید که هرگز این روابط سرد آنکارا بهنفع آمریکا نیست، بنابراین این مسائل متناقض را باید در کنار کارنامه بسیار ضعیف عملکرد واشنگتن در سوریه دید و به همین واسطه است که آمریکا بازنده واقعی میدان سوریه است. در نتیجه ترامپ در این سفر باید رضایت عربستان سعودی را که میزبان اولین سفر خارجی است، به گونه ای به دست آورد که البته این رضایت نباید منافات و تهدیدی برای تلآویو باشد.
** در بستر چنین شرایطی ترامپ در این سفر چگونه میتواند روابط بسیار سرد و متشنج واشنگتن و تل آویو در دوره اوباما به ویژه بعد از رأی ممتنع واشنگتن به قطع نامه شهرک سازی اسرائیل را بهبود بخشد و از آن سو چگونه میتواند سیاست یک بام و دو هوای خود را در قبال تلآویو در این سفر پیش ببرد؟
ببینید اسرائیل ضمن آنکه خواستار این است ترامپ سفارت آمریکا را از تلآویو به بیت المقدس انتقال دهد، خواستههای دیگری هم دارد که مهمترین آن هدایت سرمایههای کشورهای عربی به سمت تضعیف جبهه مقاومت است. اگر ترامپ موفق به تقویت ریاض در مقابل تهران، بیروت، دمشق و کشورهای غیرهمسو با تل آویو شود باعث رضایت صهیونیست ها میشود.
بنابراین با توجه به واکنشهای منفیای که ممکن است با انتقال سفارت ایجاد شود سیاست سکوت را در پیش میگیرد اما اسرائیل متقابلا در یک باج خواهی سعی خواهد کرد تا ترامپ وادار کند عربستان را به سمت مخالفت با ایران سوق دهد و طبیعتا کوشش ریاض هم همسو با سیاست تلآویو است.
** آخرین محور سفر ترامپ، مسئله ایران است این سفر ترامپ چه تأثیری بر مسئله ایرانهراسی و مسئله برجام خواهد داشت؟ و آیا این سفر به اجماع دوباره علیه ایران میانجامد؟
اگر بخواهیم درباره محور ایران سخن بگوییم باید دید که مجموع حرکتهایی که ترامپ در این سفر انجام خواهد داد چه سمتوسویی پیدا میکند؟ ببینید در این سفر قرار است سران ١٨ کشور در عربستان حضور پیدا کرده و در چند نشست مشترک با ترامپ به تحلیل و بررسی شرایط منطقه برسند، اما در کل این نشست ها به انفعال در برابر محور مقاومت است مثلا دو سال پیش تمام تلاش های ریاض برای ایجاد یک ائتلاف ٣٧کشوری ناکام ماند یا ائتلاف دیگرش علیه یمن که آن هم به شکست انجامید و از ٩ کشور این ائتلاف فقط سه کشور حضور دارند که اتفاقا اختلافات بسیار شدیدی با هم دارند. درهمینراستا این نشستی که قرار است در سفر ترامپ به ریاض با سران کشورها صورت گیرد یک نمایش و حفظ ظاهر است و از این ١٧ یا ١٨ کشور ممکن است چندین کشور اصلا حضور پیدا نکرده یا در سطح بسیار پایینی از نمایندگانشان شرکت کنند و از آنسو خود ترامپ هم شخصیتی نیست که ارتباطش با سایر کشورهای عربی از طریق ریاض صورت بگیرد.
همچنانی که این کشورها هم به صورت مستقل خواهان ارتباط با واشنگتن هستند و بنابراین نه واشنگتن و نه این کشورها به خود ریاض و تفکرات واپسگرایانهاش اعتمادی ندارند. اما عربستان در تلاش است در این سفر ترامپ خود را در جایگاه نمایندگی کشورهای عربی منطقه برای برخورد با ایران معرفی کند که گفتم قطعا این طرح نمایشی است و اتفاقا نه تنها باعث بیشتر شدن فضای ایران هراسی نمیشود یا زیر سؤال بردن برجام نمیشود که به تقویت جایگاه ایران می انجامد چراکه اکنون ارتباط با آمریکا به یک ضدارزش بدل شده است؛ برای مثال دولت مصر اکنون برای مقبولیت در میان ملت خود بهصورت پیوسته ارتباط خود را با واشنگتن تکذیب میکند و همواره سعی در نشاندادن خود به عنوان یکی از مخالفان واشنگتن دارد یا مثلا میزان اختلاف واشنگتن-ریاض در زمان اوباما قطعا به آن اندازه که مطرح شد، نبود اما این مسئله در آن زمان، طرحی برای بزرگنمایی بود تا ریاض پایههای حکومتش تضعیف نشود. پس این سفر فقط یک نمایشی است که با توجه به کاهش قدرت اقتصادی، افت چند وقت اخیر قیمت نفت و افزایش قیمت تسلیحات نمیتواند التیامی بر زخمهای پیکر دیکتاتوری عربستان باشد و آقای ترامپ هم به دلیل عدم محبوبیت لازم در کشورها و مناطق مختلف جهان به ویژه اروپا نمیتواند کمک شایانی به ریاض در این مسئله کند.
حتی حضور ترامپ در منطقه خاورمیانه میتواند باعث بالاگرفتن رقابت میان اروپا و آمریکا شود و اتفاقا اینجاست که تهران میتواند از یک تهدید برگه برنده و فرصت بسازد و از آن بهرهبرداری خود را به دلیل عدم محبوبیت ترامپ در میان هشت کشور صنعتی جهان داشته باشد.
** پس این سفر برای ترامپ به عنوان یک تعدیلکننده و عامل بازسازی و ترمیم در روابط است؛ او دراینخصوص تا چه میزانی میتواند موفق باشد؟
برای تغییر در روابط و شرایط موجود منطقه، ترامپ نیاز به اتاقهای فکر و شخصیت های بزرگ سیاسی و استراتژیست دارد اما درحالحاضر در کابینه ترامپ چنین اتاق فکری که این شرایط و ترکیبات جدید را متناسب با منافع ملی آمریکا تحلیل کند، وجود ندارد.
بنابراین تمام رفتارهای ترامپ بیشتر به جای اینکه بهنفع منافع واشنگتن باشد، رفتارهای پرهزینهای را رقم میزند که جایگاه واشنگتن را بیشازپیش زیر سؤال میبرد. بنابراین آمریکا در منطقه خاورمیانه همچون آسیای جنوب شرقی با مشکلات متعددی روبهروست؛ ازهمینرو واشنگتن اکنون به صورت روزمره و همگام با اتفاقات حرکت میکند و تاکنون هیچ برنامه و استراتژی میانمدت و بلندمدتی را نه درخصوص منطقه خاورمیانه که حتی در کل جهان شاهد نبودیم و هیچ رفتاری در طول این چند ماه از زمامداری ترامپ از او سراغ نداریم که نشاندهنده خطمشی روشنی برای حفظ منافع آمریکا باشد. برخی از کارشناسان معتقدند واشنگتن در مسیر «خزان» قرار گرفته است.
هرچند آقای ترامپ در این سفر سعی دارد خزان را بهار نشان دهد اما مسلما در پس این فصل، زمستانی سخت وجود دارد که او نمیتواند آن را انکار و پنهان کند و تعدیل و بازسازی این شرایط و محورهای سفر او در سایه چنین سیاستهایی هم کوتاه و موقت است و هم در عین حال می تواند متزلزل و ناپایدار باشد و درنهایت به شکست بینجامد.
*منبع: روزنامه شرق، 96،2،28