کد خبر: ۶۵۷۳۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۴۹ - ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ - 10 March 2016
کهن ترین و نافذترین اصلی که روابط بین بازیگران مطرح نظام بین الملل را قاعده مند می سازد، منطق نانوشته احترام به منطقه نفوذ (حوزه استراتژیک) کشورهای بزرگ است.
روزنامه فرهیختگان: کهن ترین و نافذترین اصلی که روابط بین بازیگران مطرح نظام بین الملل را قاعده مند می سازد، منطق نانوشته احترام به منطقه نفوذ (حوزه استراتژیک) کشورهای بزرگ است.

 تا زمانی که بازیگری در گستره نفوذ خود از ظرفیت و اراده به طور توامان در راستای اعمال سیاست ها بهره مند است، ضرورت گریزناپذیری برای توجه به اولویت ها و دغدغه های او وجود دارد.

اما در صورتی که بازیگری متجلی نسازد که او از ظرفیت و اراده برای مدیریت حوزه نفوذ خود برخوردار است، دیگر بازیگران بزرگ می توانند از این کاستی تا زمانی که کاستی های بازیگر مطرح تداوم دارد، به عنوان فرصت بهره ببرند و به انباشت دستاوردها اقدام کنند. نیکیتا خروشچف به دنبال انقلاب کوبا و به قدرت رسیدن ملی گرای کمونیست، فیدل کاسترو این نتیجه گیری را ترسیم ساخت که رئیس جمهور جوان آمریکا فاقد اراده لازم برای ممانعت از بسط نفوذ شوروی به حوزه نفوذ آمریکاست.

اقدام شوروی برای استقرار موشک در کوبا با تهدید آمریکا به استفاده از قدرت نظامی روبه رو شد و درنهایت رهبر قطب کمونیستی عقب نشست؛ چرا که متوجه شد واشنگتن هم دارای اراده و هم دارای منابع است تا در حوزه نفوذ خود فعال باشد.

صدام حسین سقوط را تجربه کرد و یکی از توجیهات آمریکا برای این کار ادعا درباره تلاش عراق برای دستیابی به سلاح هسته ای بود. از نظر واشنگتن یکی از خطوط قرمز این کشور در راستای حفظ نظم جهانی اشاعه سلاح اتمی است.

کره شمالی نه تنها دارای بمب اتمی است، بلکه از ظرفیت موشکی هم برخوردار است تا براساس تهدیدات کیم ایل اون خاک آمریکا (هاوایی) را نابود سازد. آمریکا تنها به نظاره مشغول است و از هرگونه اقدام عملی در برابر تهدیدات کره شمالی خودداری می کند. در جنگ کره (53 ـ1950) دولت چین با گسیل نیروهای رزمی به سوی جنوب برای عقب راندن نیروهای ژنرال مک آرتور محرز ساخت که کره شمالی بخشی از منطقه نفوذ چین است. مصونیت کره شمالی از تهاجم آمریکا را با وجود اینکه کلیدی ترین خطوط قرمز نظم لیبرال آمریکایی را نقض کرده است، باید به جهت وجود چین در نظر گرفت.

سرزمین روسیه در طول تاریخ خود سه تهاجم بزرگ نظامی را از سوی قدرت های بزرگ تجربه کرد. فرانسه ناپلئون، امپراتوری آلمان و آلمان هیتلری از مرزهای غربی روسیه را مورد تجاوز قرار دادند. این سرزمین با توجه به تجارب تاریخی حوزه پیرامونی و سرزمین های اروپایی واقع در مرزهای غربی، آن را قلوه گاه استراتژی کلان خود قلمداد می کند. بنابراین زمانی که غرب به رهبری آمریکا اوکراین را تشویق به عضویت در پیمان ناتو کرد، شوروی سریعا خطر استراتژیک را احساس کرد.

هیچ یک از 28 کشور عضو ناتو بدون در نظر گرفتن جمهوری های کوچک سه گانه بالتیک با وسعتی کمتر از 200 هزار کیلومتر مربع و جمعیتی نزدیک به هفت میلیون نفر دارای مرز مشترک با روسیه نیستند؛ با در نظر گرفتن منطق حوزه نفوذ است که ولادیمیر پوتین بدون کوچک ترین تردید و مکثی شبه جزیره کریمه را با به کارگیری زور به تصرف درآورد و محرز ساخت که اگر آمریکا همچنان موضوع الحاق اوکراین به ناتو را تعقیب کند، مناطق شرقی این کشور را به استقلال تشویق خواهد کرد.

واکنش آمریکا همان طور که انتظار می رفت فراتر از محکوم کردن تجاوز روسیه و تحریم های به شدت سمبولیک نبود. خاورمیانه منطقه استراتژیک در صحنه سیاست خارجی آمریکا محسوب می شود. همان طور که بیان شد برای تداوم منطق حوزه نفوذ باید دارای اراده و ظرفیت بود تا این پدیده تداوم یابد. باراک اوباما به دلیل فقدان گزینه مناسب برای دوران پسااسد از نمایش اراده برای رویارویی با ساختار قدرت مستقر در دمشق باز مانده است. این موضوع به ایجاد فرصت برای روسیه منجر شده که از خلأ به وجودآمده استفاده کند و به ایفای نقش در منطقه استراتژیک آمریکا بپردازد. اما باید توجه شود که هدف روسیه چالش آمریکا در منطقه استراتژیک واشنگتن نیست و به همین روی است که آمریکا از تهدید به کارگیری ظرفیت های نظامی خودداری کرده است تا روسیه را به مانند بحران کوبا به عقب براند. آمریکا هرزمانی به این نتیجه برسد که نیاز به تصمیم گیری قاطع دارد با روسیه به معامله خواهد پرداخت و با دادن امتیاز به ولادیمیر پوتین خروج روسیه را از سوریه رقم خواهد زد.

شبه جزیره کریمه قلوه گاه استراتژیک روسیه است و به همین روی قدرت نظامی علیه اوکراین به کار گرفته شد تا حوزه نفوذ تداوم یابد؛ در حالی که در سوریه به خاطر اینکه خارج از حوزه استراتژیک است، درنهایت مسکو راه خروج را پی خواهد گرفت.
*منبع: روزنامه فرهیختگان
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: