مرگِ پستمدرنِ دولتهای مرکزی در منطقه وسیع ما، دوزخیترین آتشفشانِ انسانی را به نمایشی حیرتانگیز گذاشته است و این همه هیولا و حادثه در سال میلادی 2016 تازه سرآغاز فاجعه جهانیای است که در جنگهای نیابتی، پیروزمند قَدَری نخواهد داشت، و طبعا مذاکرات و نشستهای پیاپی نیز دستاوردی نخواهد داشت.
تنها تصویری که چهره آینده را به گونهای مصادره و گِلاندود کرده است، جنگهای رخ به رخ قدرتهای منطقهای و جهانی است. خونبارشِ خاورمیانه آیا دامن اروپا را خواهد گرفت!؟ مفسرانی که روی قدرت و تدبیرِ سَران اروپا شرط بستهاند به شدت در اشتباه به سر میبرند. خبر ندارند که قدرت گرسنگیِ جمعی بویژه در ارادهای واحد (هجرت) از هر قدرتی برتر است.
تا فروپاشی شنگن زمانی نمانده است. مرزهای بلادِ اروپا جهان را از فروپاشی دیوار برلین پشیمان خواهد کرد، به این معنا که دیوارهای هزاره هستند. یک بار دیگر تابلو ورود ممنوع حتی برای خودیها، مرزهای مرده کهنسال را به رخ روندگان خواهتد کشید. به جهت و مسیر وزیدن فلاکت جهانی در منطقه دقت کردهاید. این سونامی را نتوانستند به سوی هند و چین و روسیه هدایت کنند. دقیقا رو به غرب در حال هجومی غیرقابل کنترل است. رویای اروپای متحد زیر لگدهای گرسنگان، نابود خواهد شد و این تازه آغاز تغییر جغرافیای تمدنهاست؛ تغییری که با فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد.
چهره سنتی خاورمیانه و شمال آفریقا کاملا دگرگون شده است و این تازه سرآغاز تراژدی ظلمت است. کار به جایی رسیده است که از هماکنون مردم با صدای بلند برای غیاب صدام حسین و قذافی گریه میکنند. عراق، سوریه، لیبی، یمن به معنای سیاسی کلمه، دولت مرکزی ندارند. دور نیست سرنوشتی از این دست که رو به جانبِ عربستان، اردن، ترکیه، لبنان و دیگر کشورهای اسلامی همه چیز را در هم آورده و طومار کهن را به آتش بکشاند. منحرف کردن بیداری نخست، و تبدیل امید به خونبارش بیپایان در خاورمیانه، حادثهای نیست که بتوان به مهار عقل آورد. آنها که به قدرتِ غیرقابل پیشبینی «گرسنگی» واقفاند، از هر تحلیلگر حرفهای بهتر میدانند که موجِ بنیانکن مهاجرانِ گرسنه، قاعده شنگن را به گور خواهد سپرد. دوباره دیوارها بلند و بلندتر خواهد شد، دیوارهای سنگ و سیم خاردار و گلوله و قانون و... .
غرب برای پرهیز از چندشلوده شدن دستهای خود در خون گرسنگان سعی میکند جهان سوم را علیه جهان سوم وارد کارزار کند، این حیله شکست خواهد خورد. در واقع سیلِ گرسنگی با شلیک بیهدف، آرام نخواهد گرفت. آن ایامی که غرب بر طبل شادمانی میکوبید در مرگ دیکتاتورهای توسعهطلب منطقه ما، احتمالا نمیتوانستند اروپای پاره پاره را - در آینده - باور کنند. و این تازه در شرایطی است که اژدهای زرد از چین و ایل هزار فامیل هند هنوز سرگرم کار خویشاند.
قدرتِ گرسنگی یک بار دیگر نقشه سیاسی و اجتماعی جهان را تغییر خواهد داد. نبود دولتهای مرکزی، بخشهای مهمی از آفریقا و آسیا را دگرگون خواهد کرد، اما نخستین شتک خون بیگناهان، قانون شنگن را چنان به باد فراموشی خواهد سپرد که پسلرزههای آن جغرافیای اقتصادی این منطقه را نیز تغییر خواهد داد، و این سقوط با کشتار مهاجرین و هولوکاست فقیران، متوقف نخواهد شد.
صدای طبلِ بزرگ را برای ورود خانوارِ بشری به جهانوارهای جدید میشنوید!؟ جنایتِ جمعی و نه جنگ سوم جهانی... دیرسالی است که آغاز شده است. فصل شکار جمعی... گرگهای سیاهپوش را از خوابِ انتقام (تروریسم تاریخی) بیدار کرده است. جنازه محمد اسامه بن لادن در تابوت بتونی خود، در کفِ بینشانِ اقیانوس، در حال خیزشی دوباره، این وهله با هزار نام تازه است، و نه فقط طالبان، القاعده، النصرت، داعش، بلکه هیولای هزار سری با القابِ تازهتر، و به مراتب بیرحمتر! جهان را به سمتی راندهاند که دور نیست روزی که داعشِ مسیحیت، داعشِ موسویت (عبرانی) و داعشِ...سر از مخروبههای تاریک بردارند و نیمی از این سیاره را «سوریه» کنند!
غرب کجاست!؟ غرب چه میکند!؟ هیمنه غرب فرو ریخته است. آنها از قدرت گرسنگی بیخبرند! سرزمین گرسنگی، نه دولت دارد، و نه مرز، به همین دلیل فصل «گذرنامهسوزان» فرارسیده است.
این زمستان و زمهریر دریاها را دیدید!؟ قایقهای دستساز را دیدید؟! اجساد یخزده بر کرانههای ترکیه را میبینید؟! این از زمستانخوابی روزگار است، حالا بگذارید درخت جوانه بزند، علف بروید، بادهای دلپذیر بهاری آغاز شوند، آب شور دریاها اندکی قابل تحمل شود، زمهریر بمیرد و زمان هجرتِ عمومی فرابرسد.
اروپا چشم به راهِ کدام تقدیر است؟! خیزشِ هولآورِ جناحهای راست، بُردِ بیدلیل نژادپرستی، سرازیر شدن آرای ملی و پر از هراس به سوی صندوقهای آدولف کوچولوها، آزادی چاپ و نشر مانیفستِ ضدبشری هیتلر، بعد از هفتاد سال سکوت و ممانعت (سراسر اروپا)، تبلیغات سه دهه اخیر رسانهها در بابِ «بازگشتِ ضد مسیح». به یاد آورید! شادمانی جهان برای فروپاشیِ دیوار برلین، شادمانی رسانهها در مرگ دیکتاتورهای توسعهطلبِ منطقه و ببینید... بیداری و خروج بن لادن از کف اقیانوس را. آیا تربیت اروپایی... به تولید سرباز برای داعش منتهی نشد؟!
شهر «سرت» زادگاه معمر قذافی در لیبی، پایتخت دوم داعش شده است، حیرتا... به گفته رسانههای معتبر جهانی، هفتاد درصد ارتش داعش در لیبی، عرب نیستند!! استراتژی تروریسم جهانی، قتل عام مفهوم «دولت-ملت»هاست. فروپاشی اصل شنگن (تردد آزاد اروپاییها در بینالممالک خود) در همین بهار پیش رو... آغاز خواهد شد. و این شروع شعلهورتر شدن معنای «جنگ-انقلاب» در بخشهای فعال و مهم آسیا و آفریقاست. سونامی گرسنگی، اروپا را نه تنها ناامن، بلکه آسیبپذیر خواهد کرد. اعتبار و امنیت و قانونمندی اروپا با خطر جدی روبهرو شده است.
آیا صدا و فرمان «آتش» را میشنوید، قتل عام مهاجرین در مرزهای اروپایی... البته از قدرت گرسنگی نخواهد کاست. بذری که خود کاشتهاند، لوبیای سحرآمیزی شده است که شاخ و برگ آن قاره اروپا را تاریک خواهد کرد. بذر باد کاشتهاند، خود نیز توفان درو نخواهند کرد، بلکه توفان، امنیت آن قطعه سرسبز را درو خواهد کرد. ستم سرمایهداری از یک سو، و زایش هزارتوی فقر از جانبی دیگر، به چالش چندآوریِ تروریسم منجر شده است. دردی بیپایان که با گذر یک دهه و دو... دهه درمان نخواهد شد. فقط لجامگسیخته، لجنزاری است که حد و مرز و قانون و مرگ و میر و مرارت نمیشناسد. این نانی است که سرمایهداری ستمگر در دامن بشریت گذاشته است، نه خود سیر میشود از سرِ حرص، و نه لشکرِ پیادهها از سرِ گرسنگی. سیارهای که بیش از یک میلیارد گرسنه دارد، یک جایی به نقطه انفجار میرسد. ضامن سلاح مرگبار گرسنگی در خاورمیانه کشیده شد، در سوریه عمل کرد، و موج بیرحم آن، اروپای آرام را با سرگیجه تاریخ آشنا خواهد کرد. سالها میگذرد، اسکلت و جنازه سران جهان امروز در گور فرسوده خواهد شد، بسیاری نامهایشان فراموش میشود، اما هنوز بازی «جنگ انقلاب» در ابعادی غیرقابل تصور ادامه خواهد داشت. قدرتِ گرسنگی...قدرتِ گرسنگی!
سونامی ستمدیدگان مهارناپذیر است... نه دیواری در حد دیوار چین، نه رگبارِ بیپایان گلولهها، نه اژدهای کودکخوار دریاها... آنها را از اراده هجرت بازنخواهد داشت. ضمیر ناخودآگاه و جمعی این ایل آواره میگوید: شما (غرب) چند قرن ما را غارت کردید، حالا دو سه صباحی نیز ما را تحمل کنید!
دومینوی بهار عربی، در به نتیجه رسیدن، بیگاه شتاب کرد. این عجله بعد از تونس و لیبی و مصر، در سوریه به گلِ نشست. چندان که فرمولِ بزرگ، از اساس سوخت! کوفی عنان آمد، گفت: وحشتناک است، من متأسفم! اخضر ابراهیمی آمد گفت: وحشتناک است، من متأسفم. یک آقایی اکنون آمده، باز میگوید: وحشتناک است، متأسفم! و مردم این شوخیها را نمیفهمند. میگویند: همه دروغ میگویند!
یخبندانِ دوزخی خاورمیانه، هجرتِ عظیم و بیپایان فراریان، قدرتِ گرسنگیِ، نبود دولتهای مرکزی، مرگِ معنای مرز، و هجوم بزرگ! تلاشهای خانم مرکل و رفت و آمدش به خاورمیانه، دردی را درمان نمیکند. او نیز مثل «اوباما» حرفهای فیلسوفانهاش را در این باب به گوش جهانیان میرساند. اما گرسنگی که با «حرف» رفع نمیشود!
گرسنگانِ نان و امنیت، خاک مرزها را به توبره خواهند کشاند. اگر هزار بار آنها را به وطن سوخته خود بازگردانید، باز عطر نان و امنیت و آزادی را بو میکشد و به جانبِ شما خواهند آمد. این درد مزمن تاریخی با کمپ و چادر و کنسرو و آسپرین و دخالت ناتو هم درمان نمیشود... به روزگار پستمدرن...!/ایسنا