یک شاعر و نویسنده نوجوانان بیبرنامگی، نبود توجه به علایق نوجوانان و جوانان و ضعف بازوی پرورشی نظام آموزش و پرورش کشور را از عوامل بیعلاقگی به کتاب توصیف کرد.
شاهین رهنما در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر ایسنا با تاکید بر لزوم اجتناب از موازیکاری و لزوم اجماع نظر متخصصان افزود: بارها گفتهام ما انرژیهای فراوانی در مدارس داریم، با برنامهریزی درست میتوانیم پای مجلههای معتبر را به مدارس باز کنیم یا به همین مجلاتی که چاپ میشوند شکل و جهت مناسبتری بدهیم و به نوعی دانشآموزان را با مباحث آنها درگیر کنیم. نمیدانم چه نیازی است که در مدارس اصرار داریم که همه بچههایمان شب و روز سرشان لای کتابهای درسیای باشد که اصلا از خواندن آنها لذت نمیبرند.
شاعر کتاب «شب گفت تاریکم» بیان کرد: باید مدارس را به سمتی هدایت بکنیم که دانشآموز ما اگر ریاضی میخواند فقط از روی علاقه باشد نه برای اینکه پدر و مادرش از او خواستهاند که حتما در فلان رشته کنکور نمره بیاورد. اگر علاقه باشد به دنبال خود موفقیت را هم دارد. اما ما این مهم را کاملا فراموش کردهایم.
رهنما تصریح کرد: نکته دیگر مسابقات کتابخوانی است که میتواند در مدارس انقلابی به وجود بیاورد. باز هم تاکید میکنم. اتفاق باید در آموزش و پرورش بیفتد اما با این شکلی که ما پیش میرویم متاسفانه به جایی راه نخواهیم برد. ما نباید دلمان را به اندک نوجوانهایی که در رسانههای ما فعالیت میکنند خوش کنیم چون در مقایسه با جمعیت ۷۰ میلیونی کشور مثل این است که مجلههای ما هیچ مخاطبی ندارند.
او تاکید کرد: من از همه مسئولین کشور خواهش میکنم به بخش فرهنگی کشور با تمام وجود توجه کنند چرا که همه ما دغدغه ایران، اسلام و امنیت را داریم، و نبود توجه به این دغدغهها خصوصا در مدارس سبب شده که شکاف بزرگی در حال شکلگیری باشد. بنده به عنوان کسی که با این نوجوانها مرتبطم عرض میکنم زنگ خطر به صدا درآمده است و اگر غفلت کنیم بچههایمان آنقدر از ما فاصله خواهند گرفت که دیگر دست ما به آنها نخواهد رسید.
او در ادامه گفت: ما با کتاب قهر نیستیم اما دوست هم نیستیم. شاید در شعار دوستی با کتاب هیچ وقت کم نیاوریم، اما در عمل ناتوانیم. نوعی خودخواهی و حس همه چیزدانی در ما شکل گرفته که دیگر نیازی به مطالعه احساس نمیکنیم. زمانی را که برای مطالعه اختصاص میدهیم مثل این میدانیم که داریم وقتمان را هدر میدهیم و این بسیار خطرناک است.
این شاعر نوجوانان تاکید کرد: فرزند ما ترجیح میدهد به جای کتاب خواندن با گوشیاش رفاقت کند و بزرگترها هم همیشه پشت بهانههای "خسته هستم" و "کلی کار دارم" و از این دست خودشان را پنهان میکنند و نتیجه کار هم که معلوم است. ملتی که کتاب نخواند نمیتواند ادعای بزرگی کند و چه بسا از بزرگی باستانی خودش هم فاصله خواهد گرفت.
او عوامل زیادی را در کتاب نخواندن ما موثر دانست و تصریح کرد: بخشی برمیگردد به نگاه ما به کتاب که عرض کردم اما موارد مهمتری هستند که نادیده گرفته میشوند. مثلا وضعیت چاپ کتاب با آن تیراژ بسیار پایینش. برای ملت بزرگ با جمعیت ۷۰ میلیونی ما بسیار شرمآور است که تیراژ کتابهایمان به شمارگان ۱۰۰۰ و ۵۰۰ جلد رسیده است. تیراژ ۵۰۰ تا مثل این است که اصلا کتابی چاپ نکرده باشیم.
او افزود: بخش دیگر به شکل و شمایل ناسلامت خیلی از کتابهایمان برمیگردد. بحث صفحهآرایی، تصویرگری و مهمتر از همه طراحی جلد که مخاطب زودتر از همه باید با آن ارتباط برقرار کند، همه اینها چون در بسیاری موارد روانشناسانه و براساس خواستهها و تمایلات ذاتی مخاطب طراحی نمیشود سبب میشود خواننده اندک ما رغبتی برای نزدیک شدن به آن کتابها را پیدا نکند.
شاهین رهنما گفت: با این همه من دو مسئله را جدیتر از بقیه میدانم که هر دو به سیاستهای کلی جامعه ما برمیگردد؛ یکی نادیده گرفتن نیاز ذاتی مخاطبان ما مخصوصا نوجوانها و چشم بستن و نپرداختن به مباحثی که دغدغه آنهاست. نوجوان ما تشنه دانستن است. دوست دارد به هر شکلی از اتفاقهای فیزیکی و فکری که به سرعت در وی در حال شکل گرفتن است اطلاعاتی کسب کند و چون ما اصلا بنا نداریم از آن اطلاعات چیزی به جوانهایمان بدهیم ناچار نوجوان ما دنبال کانالهای نامعتبر و حتی کتابهای الکترونیکی غیراستاندارد برای آن سن میرود و لحظه به لحظه از ما فاصله میگیرد.
این نویسنده خاطرنشان کرد: در این صورت نه تنها به کتابهای ما بیتوجهی میکند بلکه براساس اطلاعات نامفیدی که از کانالهای نامعتبر به دست میآورد از هویت اسلامی و ایرانی خود هم فاصله میگیرد. از سوی دیگر بیتوجهی به آموزش و پرورش، خصوصا پرورش که بنده به عنوان کسی که بیست و چند سال معلمی میکنم احساس میکنم بدون برنامه و مکانیکی و بر اساس یک سری از آیتمهای از قبل طراحیشده و منسوخ پیش میرود و اصلا تازگی در نوع نگاه به پرورش دیده نمیشود.
رهنما تاکید کرد: اگر قرار است آیندهای زیبا با افراد فرهیخته و کتابخوان داشته باشیم باید آموزش و پرورش را از همه گونه بازیهای سیاسی و گروهی جدا نگه داریم. اگر تمام تلاش آموزش و پرورش بر این باشد که از جامعهشناسان و روانشناسان دلسوز در امر آموزش و پرورش استفاده بکند، میشود کارهای بزرگی کرد وگرنه با سمینارها، سخنرانیها و شعار نمیتوانیم کسی را کتابخوان بکنیم. اگر در یک مدرسه به جای یک کتابخانه، ۱۰ کتابخانه هم داشته باشیم نمیتوانیم بگوییم سرانه کتابخوانی ما بالا رفته است.باید روی فکر بچههایمان کار بکنیم، آن هم نه با حرف که با عمل چرا که بیشترین یادگیری ما از طریق مشاهده اتفاق میافتد.