هزینه هر شخص برای کنسرت استاد شجریان در ترکیه با در نظر گرفتن تاریخ اجرای کنسرت و اقامت به طور میانگین چهار روز در هتل سه یا چهار ستاره حدود دو میلیون تومان است. در مجموع، حدود 11 میلیارد تومان ارز از کشور خارج میشود.
روزنامه مردمسالاری نوشت: تمام کشورهای دنیا در هر سطح از توسعهیافتگی معمولا به دنبال این هستند که از راههای مختلف جلوی خروج ارز از کشورشان را بگیرند. حفظ ذخیرههای ارزی و سرمایههای مالی در هر کشور به قدری مهم است که همه کشورهای دنیا به هر نحوی در یک رقابت چراغ خاموش و مداوم به دنبال این هستند که نه تنها سرمایههای ملی خود را در مرزهای جغرافیایی خود حفظ کنند، بلکه تلاش مضاعفی نیز دارند که به هر نحوی این سرمایه را بیشتر کنند.
حال در این شرایط با برگزاری کنسرت محمدرضا شجریان - که میتواند وسیله خوبی برای به جریان افتادن بخش فرهنگی و رونق آن باشد - در ترکیه و ممنوعالکاری این خواننده در کشورش، برای اجرای دو روز کنسرت این خواننده 11 میلیارد تومان پول از ایران خارج میشود.
بر اساس گزارش ایسکانیوز، سیاستهای اقتصادی در هر جامعهای منحصر به فعالیتهای اقتصادی صرف نمیشود، بلکه آنها سعی میکنند به طرق مختلف و شگردهای جدید سرمایههای جدید را از کشورهای دیگر نیز جذب کنند. امروزه بهبود شرایط اقتصادی و افزایش سرمایه در کشورها به قدری مکانیزه و علمی شده که در حوزههای مختلف متخصصان امر ورود کردهاند و در مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... گرایشها و تخصصهای جدیدی ایجاد شده است.
از نمونه این فعالیتها، تلاش کشورها برای توسعه حوزه سلامت است. در هر کشوری دولتها با ساخت بیمارستانها و توسعه مراکز درمانی میکوشند تا مردم کشورشان مثلا برای انجام خدمات درمانی مجبور به ترک کشور نشوند. خروج از کشور برای انجام هزینههای درمانی و استفاده از امکانات پزشکی کشورهای توسعه یافته، سالانه میزان زیادی سرمایه ملی هر کشور که باید در سیستم درمانی همان کشور و در راه توسعه خدمات پزشکی هزینه شود را خارج میکند و سبب میشود که از طرفی سیستم معیوب پزشکی کشوری روزبهروز فقیرتر و عقبماندهتر و در سوی دیگر توسعه خدمات درمانی کشورهای توسعه یافته پیشرفتهتر شود. این موضوع اتفاقی است که در کشور خودمان هم شاهدش هستیم و توسعه بخش پزشکی و خدمات درمانی سبب شده است که از کشورهای دیگر و همسایه، بسیاری برای درمان راهی بیمارستانهای ایران شوند.
با این حال اما این موضوع در بخش فرهنگی کشورمان مورد اغفال واقع شده است. شاید نمونه بارز این امر که حی و حاضر مطرح است برگزاری کنسرت محمدرضا شجریان و همایون شجریان در استانبول ترکیه است. محمدرضا شجریان که در حال حاضر مطرحترین خواننده ایرانی است که شش سال از اجرای کنسرت در کشور خود محروم است. این در حالی است که علاقه وافر ایرانیان به این خواننده تا حدی است که همیشه پیگیر اجرای کنسرت این هنرمند هستند. حال در این شرایط چه باید کرد؟ از سویی درخواستهای مکرر و مکرر برای گذاشتن کنسرت از این استاد آواز و از سوی دیگر ممنوعیت برای اجرا در کشور خود.
مسلماً وقتی هیچ تلاشی نتیجه نمیدهد، شجریان مجبور میشود که کنسرت خود را در کشوری غیر از ایران برگزار کند. کشوری که اولا از لحاظ مسافت نزدیک به خاک ایران باشد تا هموطنانش کمترین مشکل را برای آمدن داشته باشند. کشورهایی که سابقه رفتارهایشان همیشه نشاندهنده خصومت نهانی آنها با ایرانیان بوده است. رفتارهای نژادپرستانه ترکها و اعراب موضوعی نیست که بتوان از آن به راحتی عبور کرد.
ترکیه کشوری است تا چند ده سال پیش از لحاظ توسعه یافتگی بسیار عقبتر از ایران بود و مسلما در قبال سابقه طولانی چندهزارساله ایران حرفی برای گفتن نخواهد داشت، اما با این حال به خصوص در سالهای اخیر با توجه به شرایط خاص ایران توانسته منطقه جذابی برای گردشگری ایرانیان محسوب شود، در حالی که در رفتار تحقیرآمیز خود نسبت به ایرانیان تغییری ایجاد نکرده است. حال این که آیا اجرا در کشورهای همسایهای چون دبی و ترکیه در شان استاد مسلم موسیقی ایرانی هست یا نه بحثی است که نتیجهگیری آن را به عهده خود خوانندگان میگذاریم.
اما نکته مهمی که در این گزارش قصد مطرح کردن آن را داریم، هزینهای است که قرار است در این ماجرا شود؛ پتانسیل قویای که میتواند هزینه فرهنگ این کشور شود، و موج قویای در شرایط فرهنگی ایجاد کند. اما این سرمایه به همین راحتی سرریز کشور همسایه میشود. کشوری که در سالهای اخیر از شرایط بسته فرهنگی در کشورمان نهایت استفاده را برده و سرمایههای عظیمیاز ایرانیان را در حوزه گردشگری و توریسم از آن خود کرده است. تا جایی که همگان شاهدند که چگونه هر شهر یا روستای این کشوری که کمترین موقعیت مناسب آبوهوایی را دارد، در اثر آزادیها و برنامهریزیهایی که شده در مدت کوتاهی تبدیل به یک منطقه مهم گردشگری شده است و دادن اقامت در این کشور را تلهای برای جذب سرمایههای ایرانی قرار داده است.
برای مثال همین کنسرت محمدرضا شجریان را در نظر بگیرید، با یک حساب سرانگشتی میتوان تخمین زد که این گونه برنامهها چه میزان از سرمایه ملی را از کشورمان خارج میکند. خبرنگار ایسکانیوز در تماس با یک آژانس مسافرتی هزینه مسافرت به استانبول به مدت چهار روز را پرس و جو کرد. نتیجه این بود که هزینه هر شخص در تاریخ مشخص شده برای کنسرت محمدرضا و همایون شجریان با در نظر گرفتن تاریخ اجرای کنسرت و اقامت به طور میانگین 4 روز در هتل سه یا چهار ستاره حدود دو میلیون تومان است.
البته این هزینه پایه است و با اضافه کردن هزینه خورد و خوراک،خرید سوغاتی، استفاده از خدمات گردشگری و تفریحی و... حتما این رقم به بالای سه میلیون تومان خواهد رسید! که با یک حساب سر انگشتی و بدون حساب کردن هزینههای جانبی 8 میلیارد و 800 میلیون تومان از کشور خارج میشود.
همچنین از طرفی بلیتهای این کنسرت دارای 15 قیمت متفاوت بر حسب شرایط سالن هستند. کمترین قیمت این بلیتها 30دلار و بیشترین آنها 290 دلار است. حال اگر میانگین این قیمت را 160 دلار حساب کنیم، با این حساب که میدانیم ظرفیت سالن 2200 نفر است و در دو روز اجرای کنسرت 4400 نفر تماشاچی این کنسرت خواهند بود، ضرب تعداد 4400 در 160 دلار با احتساب اینکه کل ظرفیت سالن پُر باشد مساوی است با 704 هزار دلار معادل دو میلیارد و 323 میلیون و 200 هزار تومان است.
آنچه در این گزارش سعی شده به آن پرداخته شود، البته بحث خدمات پزشکی یا هر عامل دیگری که سبب خروج ارز از کشور میشود نیست. آنچه ما سعی داریم در این گزارش مطرح کنیم این است که سرمایهگذاریهای فرهنگی در کشورمان در چه جایگاهی هستند و چه باید بکنیم که سرمایههایی که قرار است در حوزه فرهنگ کشورمان تزریق شود واقعا به این حوزه تزریق میشوند؟
چیزی که به عنوان حقیقت در جامعه ما مطرح است و همگان نیز بر آن اذعان دارند، این است که سرمایهگذاری در بخش فرهنگی ما بسیار ضعیفتر از بخشهای دیگر است.
نگاهی به آمار و ارقام بودجهای در چند سال اخیر نشان میدهد که بودجه فرهنگی کشور از میزان 800 میلیارد تومان در سال 1383 به حدود 7700 میلیارد تومان در سال 1391 رسیده که البته با در نظر گرفتن میزان تورم رقم قابل توجهی نیست و البته این مقدار در سال 1392 با کاهش مواجه شده و به 5500 میلیارد تومان نزول پیدا کرده که میزان توجه دولت به اعتبارات فرهنگی کشور را نشان میدهد. این موضوع در حالی است که با وجود آنکه بودجه کل کشور در سال 92 به رقم 730 هزار میلیارد تومان رسیده و 27 درصد رشد را نشان میدهد، اما سرجمع بودجه فرهنگی کشور در این سال نسبت به سال 91 حدود 29 درصد کاهش داشته است. حال با نگاهی کلی به همین حوزههای مطرح شده در کشورمان میتوانیم ببینیم که تا چه حد فقدان این برنامهریزیها به چشم میآید. در حوزه کتاب و نشر فریاد دستاندرکاران به نحوی بلند است و از تیراژهای 200تایی کتاب و بسته شدن یک به یک کتابفروشیها مینالند.
در حوزه سینما بحث از هزینههای میلیاردی بر روی فیلمهایی است که اجازه اکران پیدا نمیکنند و در حوزه موسیقی هم که لغو پیاپی کنسرتها و وارد شدن خسارات میلیونی به همین سرمایهگذاران اندک و بدنه نحیف جامعه فرهنگی شکایت همه هنرمندان را برآورده است. لغو کنسرت کیهان کلهر با خسارت میلیونی به سرمایهگذار آن از نمونههای اخیر است.
این میزان ارز کشور که حدودا قیمتی سرسامآور است به همین سادگی از کشور خارج میشود و بخش اعظم آن به جیب میزبانان ترک این کنسرت میرود. هزینهای که میتواند اولا با تزریق به بدنه فرهنگی کشور تا حدودی هرچند کم اما مهم جایگزین بخش حقارتآمیز بودجه فرهنگی شود و از سوی دیگر بسیاری از افراد فرهنگدوست جامعه را که علاقمند به صدای شجریان هستند و معمولا از طبقه متوسط جامعه هستند را از این اجرا محروم نکند و مثال این شعر مولانا نباشیم که عقل تا تدبیر و اندیشه کند، رفته باشد عشق تا هفتم سما.