یکی از چالشهای ارتقای ضریب نفوذ و توسعة بیمة زندگی، بازخرید بیمهنامه قبل از سررسید است؛ بنابراین درک صحیح از چرایی، کیفیت و فرایند بازخرید بیمهگذار به شرکتهای بیمه در تدوین و اجرای راهبردهای اثربخش به منظور نگهداری بیمهگذار و تداوم قرارداد کمک خواهد کرد. مروری اجمالی بر عملکرد بازار بیمه در ایران نشان میدهد باوجود روند رو به رشد بیمة زندگی در کشور، وضعیت کنونی، با وضعیت مطلوب فاصلة زیادی دارد. برای نمونه ضریب نفوذ بیمة زندگی در ایران از سال 1396 تنها در حدود 3/0 درصد است؛ درحالیکه این شاخص در کشورهایی چون ژاپن (26/6)، استرالیا (33/2)، آسیا (69/3) و متوسط جهانی، 33/3 برآورد میشود؛ علاوه بر این سهم بیمة زندگی از کل حق بیمة تولیدی در کشور، حدود 14 درصد، اما در ژاپن، استرالیا، آسیا و آفریقا به ترتیب معادل، 8/72، 2/40، 6/56 و 3/67 بوده است. علت این شکاف عملکردی در حوزه بیمة زندگی، علاوه بر موانع و چالشهای فروش، به سرانجام نرسیدن بیمهنامههای فروختهشده یا به اصطلاح فسخ یا بازخرید بیمهنامه قبل از سررسید قرارداد است.
این موضوع علاوه بر تأثیرات منفی بر عملکرد صنعت بیمه، در حوزه بیمة زندگی، باعث تحقق نیافتن مزایا و منافع متصور از بیمهنامه برای بیمهگذار، تجربة ناخوشایند و تبلیغات دهان به دهان منفی دربارة بیمهنامه میشود که رفتارهای بعدی فرد و دیگران را متأثر میسازد. بازخرید همچنین باعث افزایش ریسک بازخرید میشود و نقدینگی، توانگری مالی و شهرت بیمهگر را متأثر و مخدوش میسازد؛ تا جایی که ریسک بازخرید یکی از سه ریسک عمدة پیش روری بیمهگران محسوب شده است. لازم به ذکر است تقریباً در اغلب انواع بیمههای زندگی، بیشتر حق بیمه در سالهای آغازین به پوششهای عمر بیمهنامه، هزینههای اداری و بیمهگری اختصاص مییابد؛ بنابراین بازخرید در سالهای آغازین قرارداد دربردارندة زیان برای بیمهگذار است. بیمهگر هم به دلیل پرداخت ارزش بازخرید بیمهنامه، دچار کاهش منابع و نقدینگی، ریسک زیان یا تغییرات نامساعد در ارزش تعهدات بیمهای ناشی از تغییرات در سطح یا تغییرپذیری نرخهای بازخرید، فسخ و تمدید و مخدوش شدن توانگری مالی به دلیل تأثیر بر سرمایة الزامی میشود که همگی در قالب ریسک بازخرید قابل بررسی است.
صاحبنظران حوزة اقتصاد رفتاری، رفتار مصرفکننده و تصمیمگیری، معتقد به انحراف کنشگران از رفتار موسوم به تصمیمگیری عقلایی مبتنیبر نظریة احتمال هستند. در مورد بازخرید بیمة زندگی به عنوان یک تصمیمگیری مالی مهم، هرچند بسیاری از تحقیقات و مدلهای ارائهشده تلاش میکنند بیمهگذار را کنشگر اقتصادی، منطقی و به لحاظ مالی بیتفاوت به ریسک یا ریسکگریز بنگرند که در پی بیشینهسازی مطلوبیت خود از طریق تصمیمگیری منطقی و حسابگرایانه است، شواهد واقعی و تجربی رفتار بازخرید، نشاندهندة وضعیتهایی است که در آن بازخرید، لزوماً فرایندی عقلایی و حسابگرایانه نیست. برای مثال، پژوهشها نشان داده گاه باوجود گزینههای جایگزین و نقدینگی برای مواجهه با ضرورتهای مالی غیرمترقبه، شخص نخست گزینة بازخرید بیمة زندگی را بررسی کرده است یا حتی برای افراد با سواد مالی بالا در صورت گرایش به استفاده از شهودات، تصمیمات آنها از مسیر رفتار منطقی و حسابگرانه خارج میشود. مثالهای ذکرشده شاهدی بر این مدعاست که ورای منطق و حسابگری صرف، مؤلفههای رفتاری بر احتمال بازخرید تأثیر میگذارد و واقعیتهای میدانی بازخرید از یک داستان رفتاری حکایت میکند. بااینحال پیشینة تحقیق در حوزة بازخرید، نشاندهندة غفلت از مؤلفههای رفتاری تأثیرگذار بر بازخرید است.
با توجه به اینکه نیاز مالی، تردید در اثربخشی و صحت تصمیم و اقدام خرید بیمة زندگی و ارتباطات و تعاملات از مهمترین علل بازخرید بیمة زندگی در ایران به حساب میآید، شرکتهای بیمه باید اقدامات زیر را در فرایند بیمهگری و راهبردهای بازاریابی خود به کار گیرند.
1- با توجه تأثیر ارتباطات و تعاملات بر شک و تردید پس از خرید، راهاندازی مدیریت ارتباط با مشتریان بیمة زندگی در راستای آگاهی از نیازها، نگرشها و تردیدهای بیمهگذاران و مداخلة اثربخش و خوشایند به منظور جلوگیری یا حل تردیدهای ذهنی در بازار هدف؛
2- تأکید بر تصریح انگیزهها، ارائههای اثربخش و سفارشیشده و توجیه کامل بیمهگذار در خصوص بیمة زندگی بهویژه در نقطة خرید؛
3- جایگزینی رفتارهای فروش جوّی به دلیل تأثیر کیفیت خرید/ فروش بیمة زندگی بر رفتار پساخرید، با رویکردهای فروش مشاورهای و مشارکتی؛
4- تدوین و اجرای سازوکارهای مالی با هدف پوشش نیازهای مالی بیمهگذار ناشی از شکهای اقتصادی به منظور ارتقای ماندگاری و تداوم قرارداد؛
5- تأکید بر جنبههای بیمهای و پوششهای عمر بیمة زندگی در کنار بحث سرمایهگذاری و پسانداز بیمهنامه، از طریق ارتباط مستمر با بیمهگذار، ارتقای ریسکآگاهی و ارتقای حس حضور بیمة زندگی بهویژه در رخدادهای زندگی؛
6- با توجه به نقش تورم و نرخ بهره در دامن زدن به تردیدهای بیمهگذاران، اتصال بیمة زندگی به داراییهای سرمایهای (سهام، املاک و مستغلات و سرمایهگذاریهای جسورانه) جهت حفظ ارزش سرمایهگذاری بیمهگذار بهویژه در شرایط اقتصادی کشور؛
7- بخشبندی بیمهگذاران بالقوه و بالفعل براساس رفتار بیمهای، نیازها، انگیزهها، دوره زندگی به منظور سفارشیسازی محصول، ارتباطات و تعاملات، منطق گفتگو و روشهای پرداخت؛
8- حضور در رخدادهای زندگی بیمهگذاران ازقبیل تولد فرزند، ازدواج، تحصیل، یک شوک مالی و ...؛
9- برگزاری جلسة مشاورهای خوشایند با بیمهگذار قبل از انجام بازخرید با هدف بررسی چرایی بازخرید، مرور انگیزهها و اهداف بیمهگذار از خرید بیمة زندگی و یافتن راه حل برای تداوم قرارداد.