بانكداري ايراني - در میان دوستان تهرانی، کمتر کسی را میشناسم که دستکم یکی از اعضای فامیل، دوستان و یا همکارانش مورد زورگیری، کیفقاپی و یا موبایلقاپی قرار نگرفته باشد.
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم حجت الاسلام محمد مطهری، آورده است: در طول چند سال اخیر، نیروی انتظامی لااقل سی مانور برگزار کرده و هزاران نفر زورگیر، سارق، مزاحم نوامیس و متجاوز را دستگیر کرده است؛ اما دریغ از یک بار اطلاعرسانی قضایی از سرنوشت دستگیرشدگان در یک مانور که به تصریح پلیس در میان آنان شروران خطرناک و بسیار خطرناک وجود داشتهاند.
این دستگیریها وقتی «مجازات همراه با اطلاعرسانی وسیع قضایی» به دنبال نداشته باشد، ترسی در دل مجرمان فعلی و بعدی ایجاد نمیکند. پس همان بهتر که انجام نشود و یا لااقل به جای «عملیات دستگیری شروران» نامی مانند «آشنایی با تتوهای جدید» و یا «گپی با اراذل و اوباش» برای آن انتخاب شود. چه تعقیب و گریزهای خطرناک و چه جانفشانیهایی که نیروی انتظامی برای دستگیری آنان نمیکند و شهید هم میدهد، ولی متأسفانه گاهی شرور زودتر از مأمور به منزل میرسد! در این شرایط، به راه انداختن گشت جدید برای مبارزه با سارقان و اراذل، چه مشکلی را حل میکند؟
آیا این قمههای دهشتناک کشف شده برای قاچکردن میوه و باز کردن کنسرو استفاده میشده، یا ترساندن و اخافة مردم؟ مگر در قانون مجازات اسلامی برای «اخافة مردم با سلاح سرد» مجازات اعدام پیشبینی نشده است؟ اعدام به کنار؛ کاش لااقل مجازات مختصری در مورد آنان اعلام میشد که بفهمند این شهر بیصاحب نیست!
قرائن متعددی برای بیصاحب دانستن کشور و هیبت نداشتن قوه قضائیه نزد مجرمان خشن ـ و شاید نزد تمام مجرمان غیرسیاسی ـ وجود دارد که پیش پا افتادهترین آنها در مصاحبههای سارقان و شروران پس از دستگیری، هویداست.
خبرنگار از سارقی با چهار سابقه دستگیری که بار آخر به اتهام 200 فقره دزدی بازداشت شده میپرسد: اگر آزاد شوی چه میکنی؟ آقای دزد بدون رودربایستی و نگرانی میگوید: دوباره دزدی میکنم! (ایلنا 16/9/96). (برخی از دزدها به تصریح خودشان اصلاً مشکل مالی ندارند و برای تفنن دزدی میکنند).
جالب تر، دلیل اعتراض یکی از اوباش دستگیر شده است. فردی به نام علی که در جریان مانور نیروی انتظامی به جرم شرارت دستگیر شده، به خبرنگار میگوید: در پارک قیطریه فقط نوازندگی میکردم و به خاطر خالکوبیهایم به اشتباه دستگیر شدهام. در این هنگام یکی از اراذل که به جرم قمهکشی دستگیر شده میان کلام او میپرد و میگوید: «برای ما افت دارد که این پسربچه نوازنده در میان ما باشد!» (میزان 16/9/96).
بله، دغدغه یک قمهکش پس از دستگیری، به جای ترس از مجازات، پایین نیامدن «کلاس و پرستیژ اوباشگری» او و رفقاست.
این که قوه قضائیه نیروی خود را صرف رصد کامنت و توییت انتقادی ـ حتی تخریبی ـ و پاسخ به آنها، و احضار و دادگاهی کردن این و آن کند، بیتردید به ضرر خودش تمام میشود. به جای آن، دستگاه قضایی باید اقتدار خود را ـ بدون ملاحظه هیچ ارتباط و انتساب و انتصابی ـ بر برخورد قاطع با غارتگران، متجاوزان، زمینخواران، مفسدان اخلاقی، قاضیهای فاسد، شاهدان دروغین، قاچاقچیان، کلاهبرداران و همه کسانی که دمار از روزگار مردم درآوردهاند، متمرکز کند.
البته اگر همچون گذشته قرار نیست پس از صدور حکم، مجرمان دانهدرشت معرفی شوند، اوضاع کنونی هیچ تغییری نخواهد کرد. اجرای عدالت همراه با معرفی مجرمین همیشه قلبها را جذب میکند و در این صورت هیچ نیروی منفی تبلیغاتی نخواهد توانست ذرهای به آبروی قوه قضائیه نزد مردم آسیبی برساند. لازم به ذکر نیست که لزوم برخورد قاطعانه با جرائم، نه نافی کوتاهیهای شدید برخی دستگاههای دیگر در این زمینه مثل رسانه ملی است و نه نفیکننده نگاه همهجانبه و ریشهای به موضوع اراذل و اوباش و از جمله مقوله پیشگیری است.
در میان دهها میلیون پیام روزانه، این که چند فرد سیاسی در این توییت و آن کانال علیه یا له قوه قضائیه چه بنویسند اهمیت چندانی ندارد، مهمتر، میلیونها توییت نامریی است که هر روز به نفع یا علیه قوه قضائیه در ذهنهای مردم نقش میبندد که محتوای آن را عملکرد خود دستگاه قضایی تعیین میکند و بس.
*منبع:روزنامه اطلاعات،1396،9،22