روزنامه اطلاعات در گزارشی، نوشت: در حالی که بیش از یک میلیارد نفر از مردم جهان چشم به آسمان دوختهاند که چهگاه، بالگرد سازمان جهانی خواربار و کشاورزی (ملل متحد فائو) با کیسههای برنج بر زمین مینشیند، دارامندان جهان در این اندیشهاند که کدام غذای اشرافی سرو خواهند کرد.
در گزیده ای از بخش دوم این گزارش می خوانیم: این غذاهای گرانبها و تهیهشده از مواد ویژه، بیشتر پیشغذایند تا یک غذای کامل؛ و دارامندان را برای خوردن شام آماده میکند! فویگراس (خوراک جگر چرب غاز) نخستین غذا در منوی رستورانهای شیک جهان است. پس از آن، شاهمیگوی پرورشیافته دریاهای صخرهدار با آبهای کثیف آمده است و سوم قارچ ماتسوتاکه ژاپنی که بر یک کیلوگرم آن در بازار جهانی به پول ما «2 میلیون تومان» برچسب خورده است و نیز خوراک قارچ دنبلانی سفید که هم سرگیجهآور است و هم آرامبخش و مانند مرفین اعتیاد میآورد.
در کنار اینها کباب تنوری گوشت گاو (کوبه تاجیما یوشی ژاپن) هم هست که هر کیلویش 600 هزارتومان ارزش دارد؛ دارامندان یک سوپ هم میتوانند میل بفرمایند که از آب دهان «ژلهمانند» گونهای پرنده کمیاب تهیه میشود؛ در این رستورانهای باشکوه، ماهیِ سمیِ فوگو ژاپنی با اندکی سم هم سرو میشود که مشتریان دارامند، کشتهمردهِ رعشه جزیی برآمده از آن سماند!
**گسترهِ سفرهافکنی برای خوشخوراکها
در حالی دارامندان جهان، خاویار بلوگا میل میفرمایند که میلیونها کودک در جهان با کاسهای در دست، چشم به راه دوسه قاشق غذا از سوی سازمان مللاند. دامداران ژاپنی برای گاوهای «کوجیتاجیمایوشی» ویژهای که در چراگاههای سرسبز و زیر سایه نور خورشید لمیدهاند، هر روز موسیقی آرامبخش پخش میکنند و برایشان ترانههای شاد میخوانند و شبانگاهان در آغلهای پاکیزه، با شراب بیالکل و گندم پذیرایشان هستند و سپس گوشتشان را برای اشراف اروپا میفرستند.
**دگردیسی مفاهیم غذا
پس از پایانیافتن جنگ جهانی دوم، سربازان فراموششده ژاپنی، برای زندهماندن از مردار جانوران و گوشت انسان تغذیه میکردند. در برخی قلمروهای جهان، مردم هر غذایی را(بر پایه باورهای خود)خوردنی نمیدانند، اما در دیار گرسنگی، مفاهیم غذایی رخت بر میبندد؛ گرسنگان نمیدانند «تابو» چیست و میان nutriment(خوراکی) و food(غذا) تفاوتی نمیبینند و هر دو را خوردنی میبینند، زیرا بر این باورند که آنان را از مرگ میرهاند.
**طاعون شکر
حبیب ساقمرادی کارشناس اقتصادی در گفتوشنود با روزنامه اطلاعات میگوید: «با تولید شکر سفید در سده 17 میلادی در لندن، گونهای بیماری فراگیر شد که نادانسته آن را طاعون شکر خواندند و 30 هزار بیمار را با نشان صلیب بر بازو در مکانی قفلشده بستری کردند که دیگر مردمان سالم دچار بیماری نشوند تا اینکه یک پزشک دربار(توماس ولیز) از آن به نام بیماری «دیابت» نام برد.
«در آن زمانها در دانمارک نیز که استفاده از شکر سفید تازه مُد شده بود، در سال1970 میلادی پزشکان از آمار«هر 5 نفر یکتن سرطانی» خبر دادند. همچنین در سوئد نیز(1880 تا 1929) «از هر 6 سوئدی، یک تن سرطانی»، سخن در میان بود و این که خوردن شکر سفید، سبب افسردگی میشود و پیامد گوارش آن در بدن، همراه با آشفتگی سلولهای مغزی است.
**زیادهرویِ آبوغذا
پروانه گنجهای کارشناس امور بینالملل درباره دورریز غذا میگوید: از کل نفوس جهان، فقط حدود یک میلیارد و 500 میلیون نفر در کشورهای پیشرفته زندگی میکنند و در همین قلمروها بخشی از غذای تولیدی در جهان (بیش از 1 میلیارد تُن در سال) هیچگاه به خوردن نمیرسد و مستقیم از سفره دارامندان، روانه دلو آشغال میشود.
چرا این گونه است هنگامی که برای تولید غذا از ذخیرهگاههای با ارزشی همچو «آبِ شیرین کمیاب» استفاده میشود که امروز آن را به بهای طلا میبرند. میزان آب استفادهشده فقط برای آن یک میلیارد تُن غذای دور ریختهشونده در هرسال، به گنجای یکسالِ پرآبترین رود اروپا(ولگا) است. پارسال(1395) جانشین وزیر بهداشت و درمان گفته است 30درصد مردم کشور ما گرسنهاند و نانی برای خوردن ندارند؛ پس از او، وزارت رفاه نیز بر این گفته، مُهر تایید زده است.
*منبع: روزنامه اطلاعات، 1396.3.31