بانكداري ايراني - روزنامه اطلاعات در گزارشی نوشت: بسیاری از روان شناسان بر این موضوع تاکید دارند که شاد بودن در زمان حال، منجر به تغییرات مثبت و بسیار مهمی در آینده خواهد شد.
در ادامه این گزارش می خوانیم: به عبارتی شما اول باید شادی را به زندگیتان وارد کنید، تا امکان ایجاد تغییرات مثبت در آن فراهم آید.اما متاسفانه به نظر میرسد شادی حلقه مفقوده سلامت روان در بسیاری از جوامع انسانی است و این تصور غلط در میان آنها شکل گرفته است که شادی جزو رفتارهای جامعه پسند نیست،برخی افراد مومن هنگام شادی نیز سعی میکنند خود را جدی و عبوس نشان دهند، حال آن که بنا به باورهای دینی، مومن گشاده رواست و با لبخند خود به دیگران آرامش میبخشد و افسردگی را به خود راه نمیدهد.
مطالعات در کشورهای غربی نشان میدهد که در دهه 1950 میلادی مردم روزانه 18 دقیقه میخندیدند. ولی امروزه مردم آن کشورها روزی کمتر از 6 دقیقه میخندند و همین امر موجب میشود که توانشان در کنار آمدن با سختیها کمتر و دیدشان نسبت به امور زندگی منفی شود.
**شادی در زندگی اجتماعی
در جامعه غم زده، انرژی افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتیها میشود و دیگر فرصتی برای تولید و توسعه باقی نمیماند.آخرین باری که از ته دل خندیدید کی بود؟ یادتان میآید؟ البته اگر نتوانستید به این سوال پاسخ بدهید، این فراموشی ربطی به آلزایمر ندارد.بسیاری از افراد نمیتوانند به این سوال پاسخ صحیحی دهند. دیدن چهرههای غمگین، افسرده، عصبانی و اخمو چیز جدیدی نیست که در مورد آن بگوییم و دنیای بدون غم، خشم و جنگ و سرشار از مهربانی و شادی، آرزویی است که ریشه در خلقت و نهاد آدمی دارد؛ آرزویی که مقدمه غلبه بر تمامی ناکامیها در زندگی انسان است.
شادی، این معجزه درونی گره گشای بسیاری از رنجهاست که امروزه برای ما مفهوم غریبی است. میگویند نخستین معجزه زرتشت خندیدن، وی در بدو تولد بوده است. پارسیان شادی را آفریده خداوند میدانستهاند و در آیین مذهبی نیز توصیه به شادی و گذراندن اوقات فراغت بر اساس اصل گریز از گناه بسیار مطرح بوده است.
به تجربه ثابت شده است که شادی و نشاط، ماده اولیه تغییر جامعه و تحول و تکامل درونی انسانهاست. در جامعه خوشحال و خرسند، تولید بهتر، اشتغال بیشتر و اقتصاد سالمتر خواهد بود. بدون شک در چنین محیطی امنیت اجتماعی و فردی راحتتر به دست میآید. در محیط شاد، ذهن انسان پویا، زبانش گویا و استعدادش شکوفا میشود. شاد بودن جامعه یکی از عوامل بسیار موثر در توسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و سبب کاهش نابسامانیهای خانوادگی، طلاق، افزایش میزان میل و رغبت تحصیلی و دل به کار دادن و افزایش تولید میشود.
**انرژی معجزه آسای شادی
حجت پناهی ـ کارشناس مدیریت آموزشی در گفتگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات: باخواندن این شعر حکیم فردوسی؛ «چو شادی بکاهد، بکاهد روان/ خرد گردد اندر میان ناتوان. مده دل به غم تا نکاهد روان/به شادی همی دار دل را جوان»، میگوید: این سخنان حکیمانه نابغهای است در هزار سال پیش از آن که محققین دریابند که قریب به اتفاق امراض آدمی، ریشه در آزردگیهای مزمن روحی ـ روانی دارد که سراسر دستگاه حیاتی را در مینوردد، دفاعیات سیستم ایمنی را به کلی خلع سلاح میکند و زمینه بروز انواع بیماریها را فراهم میسازد که این گونه با صراحت و ظرافت بیان شده است. گرچه شادی یک نیاز ذاتی و خدادادی است، اما هنوز هم در ذهنیت برخی به دلایل واهی و بدون مستندات محکم علمی، عقلی و دینی، نه فقط نادیده گرفته و به حاشیه رانده میشود، بلکه گاهی به شدت سرکوب نیز میگردد. در حالی که حرارت و طراوت و نسیم دل انگیز شادی، به سرعت قلمروی عواطف و احساسات و تمامیت وجود ارزشمند آدمی از هر سن و جنسی را در برمیگیرد و ضمن عقده گشایی، موجب تلطیف و تسکین و حتی ترمیم آن میشود.
آدمی با دریافت انرژی معجزه آسای شادی چنان برانگیخته و کوک میشود که بلافاصله احساس خوشایندی و زنده دلی، نیروی روانی،جسمانی و فکری او را ارتقاء میدهد و در شناسایی نگرشهای مثبت و سازنده، نقش غیرقابل انکاری ایفا میکند. تابش و وزش نور و نوای فرح انگیز شادی، چنان شور و شعفی پدید میآورد که کارایی فرد را افزایش میدهد و او را در برابر هجوم شدائد و مصائب پیش رو و تجارب تلخ و غم انگیز پشت سر، چندان ایمنی میبخشد که با انبساط خاطر کامل و بدون تپش و تنش یا احساس ضعف و درماندگی، از سد دشواریها عبور میکند و ضمن تنظیم روابط خود با دیگران، تعادل از دست رفته را باز مییابد. انسان شاد همواره ریلکس و شکرگزار و امیدوار است و به دور از هرگونه کشمکش و زیاده خواهی و تنوع طلبی هرگز به دنبال سرابهای خیالی و نامتعارف «آب در کوزه و ما تشنه لبان» نمیگردد، زیرا با نفوذ امواج شفابخش شادی و اعتلای آن تا اعماق وجودش و جریان و سیلان آزاد اندیشه و پالایش سانسورهای ذهنی، چنان میشود که گویی واقعا در مدار معبود و معشوق خود سیر میکند، و از اینرو خیام وار میگوید: «من می نه زبهر تنگدستی نخورم، یا از غم رسوایی و مستی نخورم. من می زبرای دلخوشی میخوردم، اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم».
**شادی افراد گمراه، حریص و خشن
پناهی همچنین میگوید: فقط مردم نومید، گمراه، مستاصل،از خود راضی و در نتیجه حریص و خشن، مترصدند تا خائنانه و دزدانه دل و دیده تاریک و تنگشان را از چراگاه دیگران سیراب و شاد سازند و حتی به بهای ارتکاب گناهان بزرگ و نابخشودنی، مثل رباخواری به بهای اعلام جنگ به خدا، به باطل خوردن مال دیگران و اعمال ظلم و ستم نابحق بر آنان که به آتش مهیب دوزخ تهدید شدهاند، ولی تعدادشان در جامعه کم نیست، تجاوز به ارث دیگران و حق مسلم یتیم و یا زنان و خشنوت علیه آنان که حکم خروج از حدود الهی را دارد و کمفروشی و یا همان گرانفروشی که طی آیات متعدد گناه شمرده و در 4 آیه شریفه فساد در روی زمین قلمداد شده و قومی هم به همین جرم در دنیا هلاک شده است، گرچه امروزه متاسفانه امری عادی شمرده میشود.
بیاحترامی به پدر و مادر که حفظ حرمتشان طی آیات متعدد و به شدت سفارش شده که 4 مورد آن درست پس از دعوت به خداپرستی ذکر شده است، اما امروزه خانه سالمندان در همه شهرها با تمامی ظرفیت فعال است و هزاران نفرشان مجهول الهویه هستند و کسی سراغشان را نمیگیرد، امانت خواری و پیمان شکنی و تقلب و کلاه برداری با انبوهی از پروندهها در دادگاهها، احتکار کالا و ساختمان که امروزه از ذخیره سیم و زر نیز سودمندتر است و عدم عرضه آنها برای فروش و اجاره با نیت ایجاد گرانیهای هر چه بیشتر، گرچه به عذاب آتش دوزخ تهدید شدهاند، بخل و حسد، تهمت و افترا، تمسخر و استهزا، تجسس و سوء ظن موذیانه در احوال خصوصی دیگران، ویژه خواری و تصرف اموال و املاک ملی، تعرض به حریم ناموس دیگران، شهادتهای دروغ یا کتمان شهادت و از جمله نادیده گرفتن خلاف متجاوزان به بیتالمال و عدم گزارش به موقع آن، عمل شیطانی ،اسراف به خصوص درمواردی که مایحتاج عمومی با کمبود مواجه شده باشد که با وجود بحران شدید آب بیش از 2 برابر میانگین جهانی آب و چندین برابر انرژی هدر میدهیم، تخریب محیط زیست به جای عمران و آبادانی و احیاء آن، در جامعهای که پیامبرش سخت سفارش فرموده است که زمین همانند مادر شماست، حرمت زمین را نگه دارید، یا درخت بکارید حتی اگر در صور دمیده شود، اول درخت بکارید و بعد فرار کنید، اما ما در کجای این فرهنگ و باور قرار داریم؟ترویج قمار و شراب و مخصوصا مواد مخدر مهلک و با آسیبهای میلیونی ناشی از آن گرفتار هستیم، کاهش غم انگیز سنت حسنه ازدواج و افزایش حیرت آورو نفرت انگیز طلاق، اعمال زور و سلطه و تحمیل جبری عقاید خود به دیگران که خدا حتی به پیامبر برگزیدهاش نیز نه فقط چنین مجوزی نداده بلکه صراحتا از آن بر حذر داشته است، چه کسانی میتوانند اعمال یاد شده را موجب شادی خود بدانند؟
اگر مسئولان یا دین مسلکان در مورد تحصیل چنین شادیهایی که به بهای تجاوز به حریم قوانین الهی و یا در واقع حقوق مردم حاصل میشود، حتی سکوت اختیار کنند و بیتفاوت بمانند، قطعاً گناهکار خواهند بود. پس اگر کسی قلباً و نه قولاً خواهان خدا و خلق خداست، خودش را صرفا به قصد اصلاح امور مطرح کند، که در آن صورت همه مردم و تمامی متفکرین و اندیشمندان و صاحبنظران که مورد خطاب خدا در قرآن نیز اختصاصا همان ها هستند، با شما هماهنگ خواهند بود و ستمدیدگان نیز همیشه ازشما به نیکی یاد خواهند کرد.
**محافل شاد بدون معاصی و حواشی
این کارشناس مدیریت آموزشی سپس این سؤال را مطرح میکند که ابزار شادی یا شرکت در مجالس و محافل شاد مخصوصاً کنسرتهای بدون حواشی و معاصی یاد شده، برای مردمی که آثار و عواقب ناگوار 8 سال جنگ تحمیلی و فشار مضاعف سالها تحریم و تورم و گرانی را به سختی تجربه کردهاند و فعلا نیز با صدها هزار جوان تحصیلکرده جویای کار و اعتیاد میلیونی و سایر کشمکشها و آسیبهای اجتماعی اقتصادی درگیر هستند، چرا باید اعتراض به وقوع مفاسد اقتصادی، آن هم در مقیاس کلان و فراگیر را نادیده انگارند و به جای آن از فیلم و موسیقی تابو بسازند و آن را بکوبند؟ همانطور که در گذشته نیز برخی، همگانی و اجباری شدن آموزشهای رسمی را تهدیدی بر علیه باورهای اعتقادی برداشت میکردند، اما بعدها برخلاف تصورات خود دیدند که همان دانش آموختگان درخط مقدم طاغوت ستیزی و استعمارزدایی، صف کشیدند.
آن هم کنسرتهایی که با موسیقی اصیل ایرانی و با همراهی کلام دلنشین و هدایتگر نامدارترین شعرا، حکما، عرفا و هنرمندانی که از مفاخر ملی خودمان و نه بیگانگان بودهاند و آوازه آثارشان از مرزها فراتر رفته و جهانی شده است. آن گونه موسیقی که مولوی آن را وحی ناطق و سعدی قوت روح و روان قلمداد کردهاند و بسیاری از عرفا و حکما نیز به نحوی با آن سرو کار داشتهاند و در اشاعه آن نیز سهام دار بودهاند.
آوا و نوا و نغمههایی که همچون سروش آسمانی، شوندگان را به جای جستجوی لغو و لهوی ازنوع قمار و شراب، مزاحمتهای خیابانی، سیگار و قلیان و انواع مواد مخدر خانمان سوز، به وجد میآورد و به سیر و سلوک مداواگونه در عالم آشفته و پریشان درون و تدبیر و تفکر در جهان پرغوغای بیرون فرا میخواند و ضمن دور ریختن تجارب تلخ و آزار دهنده از زباله دانی شعور باطن، به زندگی امید و نشاط و معنا میبخشد و تحمل دشواریها را آسانتر میکند و تعارضات و هیجانات را سر و سامان میدهد و افسردگیها را به شدت و به سرعت کاهش میدهد. تردیدی نیست که در آن روز چنین آوا و نوایی در کنار سایر زیباییها و نعمتهای بهشتی نیز عرضه خواهد شد به قول آن نگارنده، چرا باید آن را در ردیف رقصهای مستهجن کابارهای که گروهی سودجو و منحرف از نوع همین مفسدین اقتصادی امروزی با آن چنین کردند، قرار بدهیم؟ که موسیقی برآمده از اندیشه عرفا و حکما درذات خود آدمی نهادینه شده و از مهمترین عوامل پالایش روح و روان است که به راحتی میتوان افکار و اندیشه و باورهای غنی فرهنگی خود را با امواج جادویی آن، به جهانیان صادر کرد. اصولاً چرا باید باورهای اعتقادی خود را با درد و رنج، غم و اندوه و گریه و زاری گره بزنیم؟
**در برابر شدائد غمگین نشوید
حجت پناهی با یادآوری این که انسان سالم و عاقل فطرتا طالب شادی است و از غم و اندوه بیزار و گریزان است، اظهار میدارد: خداوند مهربان نیز به بندگانش امید و جرات و رضامندی و خشنودی القا میکند، تا بلکه با صبر و پرهیزکاری و استقامت و هوشیاری و بدون فرسایش روحی روانی و ارتکاب خطا، از مسیر سختیهای مقرر شده در نظام آفرینش، آبرومندانه و به دور از جزع و فزع، آه و ناله، قهر و غضب عبور کنند و به آسایش و آرامش برسند و در عمل و نه در زبان راضی و خشنود و شکرگزار باشند. تا نگویند «گر زبانت مدح آن شه میکند، هفت اندامت شکایت میکند». خدا گریه و شیون و زاری و فریاد و فغان ندامت آمیز و حسرت انگیز را فقط برای کسانی روا داشته است و حتی تجویز میکند که به دلیل گمراهی و هواپرستی، دچار گناه و غرق در فساد شده و مسیر توبه و برگشت را هم تخریب کرده و فرصت اصلاح خود را از دست داده باشند. لذا این گریه و شیون و زاریها نصیب مفسدین اقتصادی خواهد بود، تا شاید به زودی آن را ترک گویند و خود را از آتش مهیب دوزخ ابدی رهایی دهند. اما به مومنین مژده میدهند هرگز به چیزی که از دست دادهای اندوه مخورید و در برابر شدائد و مصائب پیش رو نیز غمگین نشوید و سستی به خود راه ندهید که شما برتر هستید و رستگار خواهید شد. وگرنه گریه و زاری،آه و ناله و غم و اندوه در شرایط عادی عملاً در مقابل روحیه شکرگزاری و رضامندی خاطر و صبر جمیل قرار و با آن منافات دارد. امید است نیاز به شادی مشروع و معقول و لزوم برخورداری از آن، در لیست حقوق شهروندی قرار گرفته باشد.
**موسیقی، روح عالم وجود
به گفته حجت پناهی ـ کارشناس مدیریت آموزشی، لحن موسیقی هم که فیثاغورث آن را روح عالم وجود معرفی کرده است، خواهی نخواهی تا لایههای پنهان افکار، پندار و احساسات انسان نفوذ میکند که الزاما گمراه کننده نیست، از تشجیع و ترغیب سربازان، پهلوانان، به جنبش و نشاط واداشتن حتی نوزادان، جانوران، چرای گوسفندان یا نوای نی چوپانان، تخلیه خشمهای انباشته تا روش درمان گروهی از بیماران روانی(موسیقی درمانی) البته از شگفتیهای موسیقی در طول تاریخ گفتنیها بسیار است که در اینجا یادی از رودکی، این موسیقیدان و شاعر پارسی گوی پیشکسوت میکنیم که چگونه با شادی و شور و نشاطی که از شعر و موسیقی نصیبش شده بود. ضمن غلبه بر غم و غصه و تیرهبختیهای خود، هرگز از چاره جستن و رهایی یافتن از درد و رنج و مصیبت نومید نشد و برعکس به امیدگاههای بسیار رفیعی هم دست یازید. او با ایستادگیهای شادمانه و شکرگزارانه بالاخره ندای نجات بخش عالم درون را دریافت که به او نهیب میزد «مُستی مکن که ننگرد او مُستی، زاری مکن که نشنود او زاری، شو تا قیامت آمد زاری کن، کی رفته را به زاری بازآری؟ رفت آنک رفت و آمد آنک آمد، بود آنک بود، خیره چه غم داری؟».
**چه باید کرد؟
«حجت پناهی در پاسخ به این سئوال که در برابر مشکلات زندگی چه باید کرد، این شعر را میخواند:
«نومید مشو زچاره جستن، کزدانه شگفت نیست رستن، کاری که نزو امید داری، باشد سبب امیدواری». زیرا: «درنومیدی بسی امید است/ پایان شب سیه سپید است». رودکی از قرآن آموخته بود که به جز مردم گمراه، نادان، فاسق و کافر، کسی از رحمت واسعه الهی نومید نمیشود. او با اجرای بالبداهه قطعه «بوی جوی مولیان»، درخواستی لشگریان دلتنگ، همراه با ساز چنگ خود در پایان مجلس سراسر تشریفات امیر سامانی، با توصیفات و تشبیهات بسیار ظریف، زیبا و هنرمندانه چنان حال و هوای وطن را در نظر امیر مجسم کرد و او را به کلی منقلب ساخت که ناگهان و بدون نقشه و برنامه قبلی، فورا سوار خنگ نوبتی (اسب آماده خدمت شد) و غافلگیرانه فرمان حرکت داد و پیشاپیش، اردو را ترک کرد، در حالی که هیچ یک از فرماندهان ارشد وی با وجود 4 سال توقف و تحمل دوری از خانواده، هرگز جرات و جسارت چنین درخواستی را از فرمانروای مقتدر و پر صلابت خود نداشتند.
«بوی جوی مولیان آید همی، یاد یار مهربان آید همی، ریگ آموی و درشتی راه او، زیر پایم پرنیان آید همی، میرماه است و بخارا آسمان، ماه سوی آسمان آید همی، آب جیحون از نشاط روی دوست، خنگ ما را نا میان آید همی، ای بخارا شاد باش و دیر زی، میر زی تو شادمان آید همی، میر سرو است و بخارا بوستان، سرو سوی بوستان آید همی».
**اتحاد و یگانگی اقوام ایرانی
رودکی وقتی به اینجا رسید طاقت امیر لبریز شد و عنان از کف بداد. اینگونه بود که پاداش شکرگزاری رودکی در پیشگاه خدا مقبول و مشکور افتاد و در تاریخ ماندگار شد که اگر از شعر و موسیقی بهرهای نداشت، شاید هرگز به چنین سکوی پروازی دست نمییافت.
حجت پناهی در ادامه سخنانش تأکید میکند: بیاییم با سیاسیکاری، تعابیر شخصی و با صدور حکمهای کلی، عرصه را به مردم نجیب، سرافراز و نیازمند آرامش میهن عزیز خود تنگ نکنیم، چهره دین محبوب و خردگرا و مبتنی بر دانش خدا را خدشهدار نسازیم و بیش از این بر شدت هجرت معکوس از کشور عزیزمان دامن نزنیم و دوستداران موسیقی را به نشانی شبکههای خارجی هدایت نکنیم یا ناخواسته راه اشاعه فراگیر موسیقیهای غربی را هموار نسازیم، که اگر شور و شادی و نشاط حسابشده و خوشایند به تناسب سن و جنس و بهمناسبتها و بهانههای گوناگون برای مردم عرضه شود، قطعاً بسیاری از سرهای شوریده به سامان میرسد و کلبههای احزان گلستان و از حضور جوانان ایرانی در شبکههای اجتماعی، کاسته میشود. غربیها در نهایت به کمک موسیقیدانان نامدار خودشان به وحدت، یکپارچگی و بالندگی دست یافته اند، وگرنه چیزی به نام اروپای واحد هرگز مفهومی نداشت. موسیقی اصیل و ملی خودمان به راحتی میتواند تمامی اقوام ایرانی را به اتحاد و یگانگی دعوت کند، که البته تا حد زیادی هم موفق شده است.
*منبع:روزنامه اطلاعات،1396،2،3