کد خبر: ۷۹۳۱۵
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۷ - ۲۶ مرداد ۱۳۹۵ - 16 August 2016
مجموعه فرهنگی ورزشی امام خمینی(ره) بر فراز یکی از کوه های شهر لواسان، در شمال شرقی تهران قرار گرفته و در طول تابستان، میزبان گروه های بسیاری از دانش آموزان مناطق محروم از سراسر ایران است.
روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش، گزارشی را درباره برگزاری اردوی فرهنگی- آموزشی برای دانش آموزان مناطق محروم در تهران و مشکلات جوانان و نوجوانان این مناطق منتشر کرد و نوشت: مجموعه فرهنگی ورزشی امام خمینی(ره) بر فراز یکی از کوه های شهر لواسان، در شمال شرقی تهران قرار گرفته و در طول تابستان، میزبان گروه های بسیاری از دانش آموزان مناطق محروم از سراسر ایران است.

در این گزارش که در شماره سه شنبه 26 مرداد 1395 هجری خورشیدی بخش دوم و پایانی آن به قلم ارمغان زمان فشمی منتشر شد، آمده است: در یک روز گرم تابستان، میهمان این مجموعه هستیم تا با فعالیت های دختران دانش آموزی که از مناطق مختلف کشورمان به آنجا آمده اند، آشنا شویم. جاده داخل اردو پیچ در پیچ است و شیب تندی دارد، اما نسیم خنکی که از جانب کوه به سمت رودخانه «جاجرود» می وزد، روحمان را تازه می کند. 

**معاینات پزشکی
شنبه، روز ثبت نام و انجام کارهای مقدماتی است. گروه های دانش آموزان به ترتیب اولویت ورود به مجموعه، در اقامتگاه های از پیش تعیین شده اسکان داده می شوند. ابتدا اقامتگاه نگین را پُر می کنند، یعنی هر گروهی که زودتر برسد، در آنجا اقامت می کند که در حدود 22 رَسَد ظرفیت دارد. «رسد» به گروه های 30 الی 40 نفره دانش آموزان گفته می شود. به همین ترتیب 10 گروه در اقامتگاه عقیق و 10 گروه در اقامتگاه فیروزه ساکن می شوند. همه اقامتگاه ها چادر دارند و صرفاً در اقامتگاه فیروزه، 5 گروه می توانند از اتاق های موجود استفاده کنند. چادرها 12 متری است و هر کدام برای 6 نفر پیش بینی شده است.

یکی از نخستین برنامه ها، این است که بچه ها مورد معاینات پزشکی قرار می گیرند و اگر مشکلی داشته باشند، در طول هفته به آن رسیدگی می شود. بیشترین مشکل دانش آموزان در زمینه بینایی است که در صورت لزوم برای تشخیص شماره چشم و دریافت عینک، معرفی می شوند. همین طور اگر کسی به سمعک نیاز داشته باشد، برایش تهیه می شود یا در زمینه سلامت مو، در مواردی که لازم تشخیص داده شود، شامپوی مخصوص تجویز و تهیه می کنند. حتی یکی از بچه ها که شش انگشتی بود، در طول هفته اردو تحت عمل جراحی قطع انگشت اضافی قرار گرفت و بعد از درمان، به شهرش برگشت.‏

**برنامه های اردو
محمدتقی نیکنام ـ مدیر مجموعه فرهنگی ورزشی امام خمینی(ره)، درباره فعالیت اردوهای دانش آموزی مجموعه می گوید: 11 سال است که هر سال، 10 هفته اردویی برگزار می کنیم. گروه های مختلف دانش آموزان مناطق و مدارس مناطق محروم، از صبح شنبه به تدریج وارد اردو می شوند. روز اول اردو به هر دانش آموز یک دست لباس ورزشی و یک بسته لوازم بهداشتی و مورد نیاز از جمله حوله، کلاه و لباس شنا تحویل می دهیم و روز آخر هم به هر دانش آموز یک دست لباس رسمی که برای پسران شامل کت و شلوار است و برای دختران مانتو، هدیه می شود.

وی می افزاید: در طول هفته، به جز کلاس های گوناگونی که برگزار می شود، بچه ها را به بازدید از باغ موزه دفاع مقدس می بریم. در طول اردو کسی را به زور برای نماز صبح بیدار نمی کنیم و می خواهیم بچه ها خودشان مسایل را درک و انتخاب کنند.

بعد از گفتگوی کوتاه با مدیر مجموعه، به همراه آقای داود دیداری ـ رئیس اداره فرهنگی ورزشی‎ ‎مجموعه‎ ‎و مسئول اجرایی اردوها، به بازدید از کلاس های آموزشی تفریحی اردو می رویم که از ساعت 8 تا 11 برگزار و از ساعت 16 تا 19 تکرار می شوند. در کلاس سفالگری، معاون پرورشی مدرسه ای از استان گلستان می گوید: در میان دانش آموزان که همگی از مناطق محروم به اینجا آمده اند، کسانی هستند که هرگز اردو و سفر را تجربه نکرده اند. می پرسم: خوب وقتی این بچه ها می آیند و در اینجا به استخر و پینت بال می روند و بعد به روستای خودشان برمی گردند، آیا باز هم می توانند محرومیت های محل زندگی شان را تحمل کنند؟ می گوید: این امکان وجود دارد که با برگشتن به دیار خودشان، دوگانگی شخصیتی پیدا کنند.

در کلاس خودشناسی که دکتر مجتبی شکوری آن را اداره می کند، بچه ها با دقت به استادشان چشم دوخته اند و کلماتش را می بلعند. پیداست که باید کلاس جذابی باشد. 

آقای دیداری می گوید: طی 10 دقیقه آخر کلاس خودشناسی، بچه ها می توانند از مشکلات شان حرف بزنند که اغلب درباره فقر اقتصادی و تبعات آن است. بالای 90 درصد از این دانش آموزان حتی شهر مرکز استان خودشان را هم ندیده اند. برای همین هدف ما این است که آنها در اردو شرکت کنند تا شاید دریچه های تازه ای به روی زندگی هایشان گشوده شود.

**مربیان میزبان
در کلاس بازی های فکری، زهرا فتاحی ـ دبیر تربیت بدنی دانش آموزان یزدی، می گوید: بچه ها از میان دانش آموزان غیر برخوردار مدارس متوسطه دوره اول (راهنمایی قدیم) در مناطق محروم انتخاب می شوند. هر مدرسه 3-2 نفر سهمیه دارد که سعی می شود از میان دانش آموزان فعال تر انتخاب شوند.

به گفته گلستان انصاری ـ مربی پرورشی دانش آموزان استان چهارمحال و بختیاری، بچه هایی که به اردو می آیند، به وسیله اداره آموزش و پرورش انتخاب و توسط مربیان و مسئولان مدرسه، تأیید می شوند. 
روی سردر کلاس، جمله ای از دیل کارنگی به چشم می خورد: «داشته هایت را بشمار، نه محرومیت هایت را». 
متوجه می شوم برخی از مربیان، همراه دانش آموزان از شهر و روستاهای آنها نیامده اند، بلکه «مربی میزبان» خوانده می شوند و فقط در مدت اردو گروه ها را همراهی می کنند؛ در واقع حلقه واسط مسئولان اردو و دانش آموز هستند. بچه ها از طریق آنها می توانند حرف هایشان را به مسئولان اردو برسانند و مسئولان از طریق مربیان میزبان، برای بچه ها برنامه ها و مسابقات مختلف ترتیب می دهند.
طی بازدید از محوطه ها، به جایی می رسیم که زمانی تفرجگاه و شکارگاه غلامرضا پهلوی بود. همچنین در محل اردو، قسمتی وجود دارد که می گویند دمایش به طور معمول 10 درجه خنک تر از جاهای دیگر آن است. دیدن دورنمایی از شهر لواسان با باغ های سرسبز و سد لتیان که بخشی از آب آشامیدنی تهران را تأمین می کند، تجربه ای خوشایند است. می دانم که عباس کیارستمی هم کمی آن طرف تر در منطقه «توک مزرعه» آرام گرفته است و روح او هر روز می تواند این منظره بی نظیر و طلوع و غروب آفتاب را تماشا کند. افسوس می خورم که دیگر نمی تواند تجربه هایش از تماشای طبیعت را به شعرهای نهفته در فیلم هایش، تبدیل کند. دو قدم آن طرف تر از کارگردان نامدار هم مهدیه الهی قمشه ای، شاعر، مولوی شناس و پژوهشگر ادبیات عرفانی به خاک سپرده شده است. دلم می خواست بچه ها را برای بازدید از این گورستان آرام و زیبا هم می بردند و درباره این دو استاد بزرگ، برایشان حرف می زدند.
**تأثیرات مثبت و منفی
سیده مریم موسوی ـ هماهنگ کننده اردوها و سرپرست امور بانوان اردو می گوید: در ایام دیگر سال، کل کارمندان مجموعه مرد هستند و صرفاً در ایام تابستان که اردوهای دانش آموزی برگزار می شود، طی هفته هایی که دختران به اینجا می آیند، از کارمندان زن به شکل پروژه ای دعوت به کار می شود؛ به این شکل که در روزنامه ها آگهی می کنیم که به نیروهایی با اخلاق و نشاط و توان جسمی بالا نیاز داریم. نیروهای خوب را برای سال های بعد نیز دعوت به همکاری می کنیم و آنها می توانند افراد مناسب دیگری را که می شناسند، به ما معرفی کنند. کارکنان باید بتوانند در تمامی طول هفته، روز و شب، همراه دانش آموزان در اردو بمانند. این هیدروتراپیست و نجات غریق می افزاید:‏ دانش آموزان هر استان، یک سرپرست مرد و 2 مربی خانم به همراه دارند و در اینجا هم یک مربی میزبان، به آنها معرفی می شود. 

خانم موسوی، تأثیر اردو برای بچه ها را در زمینه تربیتی ـ اعتقادی، مثبت ارزیابی می کند و می گوید: تأثیرات منفی می تواند ناشی از ضعف ما باشد. دانش آموزی که از یک منطقه محروم می آید، ممکن است با تجربه یک هفته ای اردوی تهران، در ذهنش این طور جا بیفتد که مثلاً مردم پایتخت همیشه خوب غذا می خورند و شاد و مشغول تفریح هستند. این وظیفه مربیان میزبان است که به آنها گوشزد کنند ما هم مشکلات گوناگونی داریم و ناکامی و محرومیت فقط مخصوص شهرهای کوچک و روستاها نیست.
می پرسم: آیا تا به حال پیش آمده است که با مشکلات بچه ها بیش از حد درگیر شوید؟ می گوید: ارتباط ما با بچه ها دوستانه است، اما وقتی از اینجا می روند، این ارتباط قطع می شود و دیگر نمی توانیم برایشان کاری انجام بدهیم. ‏
**معیارهای انتخاب دانش آموزان 
ادارات آموزش و پرورش هر استان موظف اند پیش از هر تابستان، دانش آموزان محروم را شناسایی کنند و به اردو بفرستند، اما گاهی در این زمینه تخلفاتی هم صورت می گیرد؛ مثلاً ممکن است مدیر یکی از مدارس، فرزند خودش یا یکی از آشنایانی را که با او رودربایستی دارد، به اردو بفرستد. دانش آموزان انتخاب شده نباید مرفه یا آشنای مسئولان باشند یا قبلاً در اردو شرکت کرده باشند، همچنین شرط سنی لازم برای حضور در اردو بین 11 تا 15 سال است. موارد تخلف بررسی می شود و در سهمیه سال بعد آن منطقه، تأثیر می گذارد.
به گفته خانم موسوی، محرومیت برخی از بچه ها به قدری شدید است که صرفا با همین که هر روز پلو یا نوشابه می خورند، خوشحال می شوند. برای این که اختلاف طبقاتی در میان بچه ها به چشم نخورد، به همراه داشتن پول، تلفن همراه و دوربین عکاسی در اردو ممنوع است. 
بچه ها موظف اند از لباس های یکدست که به آنها داده می شود، استفاده کنند تا کسی متمایز از دیگران نباشد. برخی از بچه ها که به خانواده هایشان فشار آورده اند تا لباس تازه ای برایشان بخرند که در اردو بپوشند یا گوشی تلفن همراه تهیه کنند، از این محدودیت ها حسابی دلخور می شوند!
خانم موسوی یکی از این موارد را به یاد می آورد که دختر کم سن و سالی از میان دانش آموزان، ازدواج کرده و همسر مردی شده بود که به جز او، دو زن دیگر هم داشت! حضور دانش آموزان متأهل هم در اردو ممنوع است.
**درد دل دختران
روی یکی از دیوارها، تعدادی روزنامه دیواری به چشم می خورد که بچه ها سعی کرده اند به وسیله آنها شهر و استان خودشان را به دیگران معرفی کنند. ‏
یکی از گروه ها روی روزنامه دیواری خود تعدادی بسته پلاستیکی کوچک حاوی خشکبار و سوغات های شهرشان را چسبانده است. خانم موسوی از خلاقیت های دختران تعریف می کند که چگونه با کمترین امکانات، کاردستی های قشنگ درست می کنند، مثلا هر روز یکی از گروه ها باید باقی بچه ها را برای نماز جماعت دعوت کند و برخی از آنها کارت دعوت های زیبایی طراحی می کنند و یا کارت را در شیشه نوشابه های باقی مانده از ناهار ظهر قرار می دهند و تزیین می کنند.
دختران در محوطه داخلی اقامتگاه هایشان، با پوشش آزادتری رفت و آمد می کنند. زمان ناهار است و آنها در دسته های دو و چند نفری به دنبال گوشه دنجی برای خوردن غذایشان می گردند. بعضی در چادرشان و بعضی در سایه درختان، روبه روی منظره ای کم نظیر از طبیعت نشسته اند. به سراغشان می روم و سر صحبت را با آنها باز می کنم. از دختران مازندران می خواهم از تجربه دور بودنشان از خانه حرف بزنند. شیطنت می کنند و جواب های طنزآمیز می دهند. حدیث می گوید: مادر من گفت برو تا چند روز از دستت راحت باشم! زهرا می گوید: گفتند بروید کمی سختی بکشید، تا قدر خانواده را بدانید! فاطمه از دلتنگی اش برای خانه می گوید. معصومه غُر می زند که صبح ها زود بیدارشان می کنند و دچار کم خوابی شده است. نفیسه هم شاکی است که این همه راه آمده است، اما در اینجا اجازه ندارد عکس یادگاری بگیرد.
در چادر دختران قزوین، حدیثه می گوید: این تجربه باعث شده است که یاد بگیریم در خانه بیشتر به پدر و مادرمان احترام بگذاریم! فاطمه از دوستی اش با دختران استان های دیگر حرف می زند و می گوید دوست دارد زبان های محلی آنها را یاد بگیرد. 
دختران کرمانشاه به این که تلفن ها و پولشان را از آنها گرفته اند، اعتراض دارند و می گویند: «نمی توانیم برای خودمان تنقلات بخریم. از غذا هم راضی نیستیم. تازه قدر دستپخت مادرمان را دانستیم!» اما از خاطرات رفتن به استخر و باغ موزه دفاع مقدس به خوبی یاد می کنند. در میان کلاس ها، کلاس خودشناسی و اوریگامی(ساخت کاردستی با کاغذ) برایشان جالب بوده است و با شیطنت تعریف می کنند که در کلاس دومینو، چطور سعی داشتند دومینوهای همدیگر را خراب کنند!
در میان حرف هایشان، دلتنگی موج می زند. به یاد اولین شبی که خودم به عنوان یک دختر نوجوان از خانه دور شده بودم می افتم. آن سال از طرف دفتر شعر جوان به عنوان یکی از 50 شاعر نوجوانی که از سراسر ایران انتخاب شده بودند، به کنگره شعر دعوت داشتم و باید 3 شب را در یکی از هتل های تهران، اگرچه در شهر خودم اما دور از خانه، سپری می کردم. گرچه مناسبت خوب و خوش و تجربه بی نظیری بود، اما یادم نمی رود که شب اول چطور با گریه و دلتنگی گذشت.
فکر می کنم این دختران هم اگرچه در حال گذراندن تجربه ای تازه و هیجان انگیزند، طبیعی است که از سر دلتنگی برای خانه و خانواده هایشان، از غذا ایراد بگیرند و به مقررات و محدودیت ها اعتراض داشته باشند، اما تجربه های دل انگیزی که در کوهستان باصفای لواسان از سر گذرانده اند، روزی به خاطراتشان رنگ خواهد زد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: