بانكداري ايراني -روزنامه اعتماد در گفت وگویی با قاسم محبعلی مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امورخارجه، نوشت: تایید خبر تشکیل یک نیروی شبهنظامی جدید از سوی امریکا در خاک سوریه با واکنش تند دیگر قدرتهای دارای نفوذ در بحران سوریه مواجه شده است.
در ادامه این گفت وگو آمده است: امریکاییها عنوان کردهاند که قصد دارند با تشکیل یک نیروی ٣٠ هزار نفری از مرزهای سوریه با عراق و ترکیه و نقاط تماس با ارتش سوریه، حفاظت کنند، اما ترکیه، ایران و روسیه به همراه دولت مرکزی سوریه بهشدت از این سیاست امریکا انتقاد کردهاند. قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امورخارجه، در گفتوگو با «اعتماد» اهداف و انگیزههای امریکا از این اقدام را توضیح داده است. در ادامه متن کامل این گفتوگو را مطالعه میکنید:
**هدف امریکا از تشکیل یک نیروی شبهنظامی جدید در سوریه چیست؟
هدفی که امریکاییها اعلام کردهاند این است که نیروی ٣٠ هزار نفری جدید را برای کنترل مرزها با ترکیه، عراق یا دولت مرکزی سوریه وجود دارد تجهیز و تربیت کنند. اما اینکه هدف نهایی امریکاییها از این چیست، تا حد زیادی مبهم است. سوال این است که آیا قصد امریکاییها این است که مناطق شرق رودخانه فرات در خاک سوریه را به یک موجودیت مستقل تبدیل کنند یا اینکه قصد دارند این منطقه را به عنوان اهرم فشار در چانهزنیهای آینده سوریه حفظ کنند.
هر چند این دو هدف با یکدیگر متفاوت است، اما در نهایت میتواند نتیجه سومی هم در بر داشتهباشد، طبیعی است که کردها آرزوها و رویاهای تاریخی دارند و میتوانند در پی چنین اقدامی و ایجاد یک نیروی نظامی قدرتمند اهداف سیاسی خودشان را دنبال کنند و به دنبال تشکیل یک دولت مستقل کرد بروند.
این مساله بهشدت ترکیه را به عنوان همسایه شمالی سوریه نگران میکند؛ از سوی دیگر عراق نیز نگرانیهایی دارد از جمله اینکه اتحاد چنین نیرویی با کردهای مسلح ترکیه و نیروهای اقلیم کردستان عراق ممکن است یک نیروی مسلح بسیار قدرتمند را در برابر دولتهای مرکزی ترکیه و عراق ایجاد کند. از سوی دیگر ایران و روسیه هم که از حاکمیت دولت مرکزی سوریه برای تمامی خاک این کشور حمایت میکنند، طبیعتا از این اقدام امریکا احساس نگرانی میکنند.
**تا چه اندازه احتمال تلاش امریکا برای تجزیه سوریه جدی است؟
دولت امریکا در حال حاضر در کشورهای پیرامون سوریه حضور نظامی دارد. در ترکیه پایگاه دارد در عراق پایگاه دارد و در حال ایجاد پایگاههای جدید در خاک سوریه است. هدف امریکاییها در مورد سوریه مبهم است. امریکاییها تاکنون نشان ندادهاند که خواستار تجزیه عراق یا سوریه یا دیگر کشورهای خاورمیانه هستند.
اگر موافق چنین استراتژی بودند، بعد از سرنگون کردن صدام خیلی راحت میتوانستند اجازه دهند اقلیم کردستان عراق مستقل شود، اما حتی پس از همهپرسی اخیر استقلال کردستان هم که پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ رخ داد، باز هم حاضر به حمایت رسمی و علنی از استقلال اقلیم کردستان نشدند و اجازه دادند که دولت مرکزی بغداد با اقدام کردها مقابله کنند، حتی زمانی که بغداد با استفاده از زور کرکوک و دیگر مناطق خارج از اقلیم را از تسلط کردها خارج کرد، اگر نگوییم واشنگتن حمایت کرد، دست کم در مقابل اقدامات دولت مرکزی سکوت در پیش گرفت.
در مورد سوریه هم امریکاییها تاکنون به صورت رسمی و علنی اعلام نکردهاند که از تجزیه این کشور حمایت میکنند. هیچ مقام رسمی در امریکا چنین موضع و چنین سیاستی را اعلام نکرده است. اما این امکان وجود دارد که با وجود سیاستهای اعلامی، سیاست اعمالی متفاوتی وجود داشتهباشد.
چیزی که میتوان از روند وقایع در سوریه برداشت کرد این است که امریکاییها قصد دارند در برابر نفوذ ایران و روسیه در سوریه، نفوذ متقابلی را تعریف کنند و فعلا این نفوذ از طریق تسلط بر حزب دموکراتیک خلق سوریه و قبایل عربی که با آنها همکاری میکنند، امکانپذیر شده است. البته در جنوب سوریه هم به ویژه در استان درعا و در مرزهای اردن، با حمایت از گروهها و قبایل محلی امریکاییها در حال ایجاد جای پایی برای خود هستند.
تحولات اخیر نشان میدهد که آینده سوریه به نوعی مذاکرات میان روسیه و امریکا نیاز دارد و بقیه راهحلهایی که مطرح میشود، مانند کنگره سوچی، روند ژنو تحت نظارت سازمان ملل متحد یا ابتکار آستانه میان ایران، ترکیه و روسیه به تنهایی کارایی ندارند و بدون مذاکره و توافق مسکو و واشنگتن به نتیجه نمیرسند.
**استمرار حضور نظامی امریکا در سوریه بدون مجوز سازمان ملل متحد و موافقت دولت مرکزی تا چه اندازه امکانپذیر است و چقدر سابقه دارد که امریکا تا این حد از یکجانبهگرایی را در مورد حضور نظامی در خاک یک کشور خارجی پیش ببرد؟
شاید بتوان گفت که بخشی از عملکرد امریکا در سوریه تا اندازهای بدیع به نظر برسد، اما نمیتوان مجموعه عملکرد این کشور را بیسابقه دانست. به هر حال امریکاییها که بنا به دکترین مونرو، امریکای جنوبی را حیاط خلوت خود تلقی میکردند، در این منطقه سابقه اقدامات کاملا یکجانبه دارند. در شرق و جنوب شرقی آسیا هم شاهد چنین اقدامهایی از سوی امریکا بودیم. حالا در منطقه خاورمیانه، سوریه به شکل یک استثنا درآمده است.
امریکاییها در حال حاضر بدون اینکه با دولت مرکزی و دولتهای پیرامونی و قدرتهای دارای نفوذ هماهنگ کرده باشند، دست به اقدامهای کاملا یکجانبه میزنند. این راهبرد نشان میدهد که استراتژی جدید امریکا در سوریه، متفاوت از عملکرد پیشین آنها در خاورمیانه است. شاید بتوان گفت که این سیاست بیش از هر چیز بر مبنای منافع مشترک با اسراییل تعریف شده است و در برابر خواستها و منافع متحدان دیگر امریکا در منطقه یعنی ترکیه، عراق و جهان عرب قرار گرفته است.
**ترکیه تا چه حدی این راهبرد امریکا را تحمل خواهد کرد؟
ترکیه در وضعیت دشواری قرار دارد، این قدرت منطقهای از یک سو امکانات زیادی دارد و از بسیار جهات معذوریتها و مضایق جدی دارد. ترکیه یکی از قدرتهای مسلط در منطقه سوریه محسوب میشود و کردها هم به دلیل اینکه مناطق کردنشین منطقه غرب آسیا در محاصره خشکی قرارگرفتهاند و بین عراق، سوریه و ایران و ترکیه پخش شدهاند، بسیار نیازمند خاک کشورهای پیرامونی برای تامین لجستیک و پشتیبانی هستند. هر تغییر ناگهانی در سیاست یا افزایش هزینهها برای امریکا، ممکن است که مساله حمایت از تشکیلات کردی از بین برود یا حتی نتیجه معکوس بدهد.
در عین حال ترکیه به خاطر شرایط داخلی و مناسباتشان در ناتو به ویژه با اروپاییها، نمیتوانند وارد یک درگیری جدی با امریکاییها شوند. ترکیه نه توان رویارویی با امریکا را دارد و نه تحمل عواقب جدا شدن از جبهه ناتو یا درگیری با یکی از کشورهای عضو این پیمان در توان ترکیه است. آنکارا مجبور به بندبازی است، باید تعادلی در مناسبات خودش از روسیه، ایران، اروپا و امریکا گرفته تا اعراب و حتی اسراییل ایجاد کند.
ممکن است آنکارا از لحاظ کلامی تند صحبت کند، ولی از نظر عملی تلاش میکنند که وضعیت را آرام و تحولات را در همان مرزهای سوریه محدود کنند و این تضمین را از امریکاییها بگیرند که قدرتگیری کردها تاثیری در تحولات داخلی ترکیه نداشته باشد.
**برخی مقامهای رسمی امریکا استمرار حضور ارتش این کشور در خاک سوریه را به مساله ادعای نفوذ ایران نسبت میدهند، فکر میکنید چنین چیزی تا چه اندازه صحیح باشد؟
مساله تاثیر ایران بر دمشق، قطعا بخشی از نگرانی واشنگتن است، اما واقعیت این است که امریکاییها نگرانیهای بزرگتری دارند که مستقیما در استراتژی امنیت ملی دولت ترامپ هم به آنها اشاره شده است. نگرانی اصلی امریکا در واقع روسیه و چین است.
در سوریه بزرگترین نگرانی واشنگتن، حضور روسیه است، در برابر در آسیای جنوبی و آسیای شرق و جنوب شرقی، بیشتر نگران نفوذ پکن است. استراتژی امریکاییها این است که برای مهار روسیه و چین، تهدیدهایی مانند تهدید هستهای و موشکی کره شمالی یا ادعای تهدید منطقهای ایران را بهشدت بزرگنمایی کنند تا بتوانند از طریق ادعای مقابله با این تهدیدها، کمربندی برای مهار چین و روسیه ایجاد کنند. امروز ما شاهد اجرای سیاست قبلی ایجاد کمربند مهار در اطراف بلوک شرق هستیم که در دوران جنگ سرد از سوی ایالات متحده امریکا دنبال میشد.
ادعاهایی که در مورد نگرانی از برنامه موشکی ایران یا دخالتهای ایران در منطقه مطرح میشود، یا حتی مسالهای که در گذشته با عنوان پرونده هستهای ایران مطرح میشد، در حقیقت بهانهای برای افزایش حضورشان در مناطق اطراف روسیه است. در واقع امریکاییها با بزرگنمایی ادعای تهدید ایران و گسترش ایرانهراسی، سود زیادی برای خود میاندوزند، از یک سو کشورهای عربی با افزایش ایرانهراسی بیشتر به سمت همکاری با اسراییل میل میکنند، در عین حال نیاز امنیتیشان به امریکا هم افزایش پیدا میکند، هم به لحاظ سیاسی و امنیتی به امریکا نزدیکتر میشوند و هم به لحاظ اقتصادی با خرید سلاح به اقتصاد امریکا کمک میکنند.
نهایتا هدف درازمدت امریکا این است که با ادعای تهدید ایران، حلقه محاصره روسیه را تنگتر کند و نفوذ خود را در مناطق اطراف روسیه افزایش دهد. ایده اصلی در واشنگتن این است که نهایتا با فروپاشی حکومتهای روسیه و چین، عملا این دو قدرت موسوم به جوامع بسته را وارد آنچه به قول خودشان «جهان آزاد» نامیده میشود، بکنند.
**فکر میکنید بعد از پایان تسلط داعش در سوریه، حضور ایران در مساله سوریه کاهش پیدا کند؟
الان وضعیت حکومت اسد در سوریه آنچنان تغییر بنیادینی نکرده است. اسد با توجه به حضور روسیه توانسته است حکومت خودش را حفظ کند و بخشی از سرزمینهای تحت تسلطش را گسترش دهد. الان با کمک روسیه و ایران توانسته است حدود پنجاه درصد از سرزمینها را کنترل کند، اما بحران سوریه پابرجاست و حکومت مرکزی بدون حمایت ایران و روسیه ممکن است حتی برای چند هفته هم نتواند موقعیت خودش را حفظ کند.
باید توجه کرد که در وضعیت سوریه، بین ٥٠٠ میلیارد تا ١٠٠٠ میلیارد دلار فقط برای بازسازی این کشور سرمایهگذاری مورد نیاز است. در نتیجه نه ایران و نه روسیه به این سادگی نمیتوانند سوریه را رها کنند، این ارتباطی با وجود یا فقدان داعش ندارد. الان مشکل پیچیدهتر از زمان داعش شده است، جبههبندی در سوریه به جبهه رویارویی امریکا و روسیه تبدیل شده است. ایران و روسیه اگر نتوانند با امریکاییها برای تشکیل یک دولت فراگیر و مورد توافق طرفین به یک مصالحه برسند، نبرد سوریه بدون اینکه دورنمایی برای پایان آن وجود داشته باشد، ادامه خواهد یافت.
*منبع: روزنامه اعتماد؛ 1396،10،27