کد خبر: ۱۰۱۹۸۵
تاریخ انتشار: ۱۹:۵۷ - ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - 09 May 2017
اگر مشکل آنها پول بود، با ٨٠٠‌ هزار تومان کار نمی‌کردند و در برابر پرداخت‌نشدن حقوق‌شان سکوت نمی‌کردند. مشکل آنها بیمه‌ای است که به‌جای بیمه کار در معدن، آرایشگری و خیاطی رد شده است.
 بانكداري ايراني - روزنامه شرق در گفت وگو با یکی از داغ دیدگان انفجار معدن زمستان یورت نوشت: اگر مشکل آنها پول بود، با ٨٠٠‌ هزار تومان کار نمی‌کردند و در برابر پرداخت‌نشدن حقوق‌شان سکوت نمی‌کردند. مشکل آنها بیمه‌ای است که به‌جای بیمه کار در معدن، آرایشگری و خیاطی رد شده است.

در ادامه در این گفت وگو می خوانیم: پنج روز بعد از حادثه انفجار معدن زمستان یورت و پیداشدن ٢٢ جسد در این مدت، گروه تجسس جسد ١٣ معدنچی دیگر را که در یک ‌جا محبوس شده‌ بودند، پیدا کرد.

به گزارش خبرنگار ما، جسد این ١٣ معدنچی دقیقا در محل انفجار کشف شده است و احتمال داده می‌شود آنها در لحظات اولیه، جان خود را از دست داده باشند. بااین‌حال، علت دقیق مرگ بعد از انتقال اجساد به پزشکی قانونی مشخص شود.

حسین محبوبی، یکی از جان‌باختگان حادثه معدن «زمستان یورت» است که تا بامداد روز گذشته اطلاع دقیقی از او و ١٢ نفر دیگر در دست نبود. آنها در بخشی از معدن که به انتهای آن نزدیک است و به اصطلاح به آن «سینه کار» گفته می‌شود، محبوس بودند. برادر همسر حسین که پس از حادثه در محل معدن حضور داشت، به خبرنگار ما گفت: «اجساد را درآورده‌ و به سردخانه گنبد برده‌اند؛ البته کار در معدنی که ریزش کرده است، هنوز ادامه دارد و شاید کار آوار‌برداری با توجه به شرایط تا یک‌ ماه دیگر هم طول بکشد. من معدن‌کار نیستم و دقیق نمی‌دانم چقدر طول می‌کشد؛ اما تا‌ آنجا که من می‌دانم، از معدن پایین به این اجساد رسیده‌اند و آنهایی که در آن معدن کار کرده‌اند، می‌گویند از اول گفته بودند که این راه بهتر است؛ اما کسی به آنها گوش نمی‌کرد.

شاید اگر از اول این کار را می‌کردند، زودتر به معدنچیانی که ‌گیر افتاده بودند، می‌رسیدند و آنها زنده بودند یا حتی وضع اجساد بهتر بود و بو نمی‌گرفت. من خودم بامداد یکشنبه یکی، دو ساعت یواشکی در معدن کار کردم. او در‌این‌باره می‌گوید: از یکی از بچه‌های کرمان خواهش کردم کمکم کند و او من را جای خودش داخل معدن فرستاد. فقط گفت ماسک را برندارم.

او درباره شوهرخواهرش می‌گوید: حسین حدود ٢٨ساله بود و دو بچه، یک پسر دو‌ونیم‌ساله به نام امیرحسین و یک دختر یک‌و‌نیم‌ساله به نام فرشته، داشت. داماد ما و اجساد دیگری که پیدا شده‌اند در محل استخراج بودند و هنوز مشخص نیست چه تعداد زیر آوار هستند. تا قبل از این، امید ما و بقیه این بود که در جایی که این اجساد وجود دارند، افرادی زنده باشند؛ اما با پیداشدن اینها تقریبا امیدی برای زنده‌ماندن کسی وجود ندارد و فقط آوار را باید جابه‌جا کنند تا مشخص شود آیا کسی هم زیر آوار وجود دارد یا نه.

این مرد درباره حضور رئیس‌جمهور در بین کارگران و در محل حادثه نیز گفت: همین که رئیس‌جمهور به آنجا آمد و یک‌سری اتفاق افتاد، برای ما و کارگران خوب بود و حال ما بهتر شد؛ اما کاش رئیس‌جمهور یا هر مقام مسئولی زودتر و حتی قبل از این اتفاق به ما و معدنچیان توجه می‌کردند. الان هم من می‌گویم همه مشکل کارگران معدن پول نیست؛ اگر مشکل آنها پول بود، با ٨٠٠‌ هزار تومان کار نمی‌کردند و در برابر پرداخت‌نشدن حقوق‌شان سکوت نمی‌کردند. مشکل آنها بیمه‌ای است که به‌جای بیمه کار در معدن، آرایشگری و خیاطی رد شده است؛ مشکل آنها ایمنی معدن است که بارها آن را گفته بودند؛ اما به آنها گفته شده بود اگر می‌خواهید بمانید، اگر نمی‌خواهید بروید. الان مسئولان معدن باید بگویند چرا این معدن کپسول اکسیژن نداشت؟ اگر کپسول بود، کار به اینجا نمی‌کشید.

این مرد ادامه می‌دهد اصلا چرا برای حادثه معدن فقط در استان گلستان عزای عمومی اعلام کردند؛ اما برای پلاسکو که تعداد قربانیان آن نصف معدن بود، در سراسر کشور عزای عمومی اعلام کردند؟ ما با بی‌پولی و نداری می‌سازیم؛ اما اینکه به ما توجه نشود و ما را نادیده بگیرند، برای ما درد دارد. به ما توهین شده است. این کارگران چند بار با زن و بچه برای گرفتن حق و حقوق‌شان جلوی اداره کار و فرمانداری رفتند؛ اما برخورد تندی با آنها می‌شد.

من خودم شاهد بودم روز اول کار زیادی نمی‌شد؛ اما انصافا از روز دوم به بعد کار جدی شروع شد و از جاهای مختلف معدنچیان به اینجا آمدند تا به هم‌وطنان خود کمک کنند. ما از همه آنها ممنون هستیم. من خودم دو برادرم شهید هستند، ولی هیچ‌کس از خانواده ما کارمند نیست. ‌الان هم اگر جنگ شود، ما و امثال ما اولین نفراتی هستیم که به جبهه می‌رویم؛ اما از مسئولان هم می‌خواهیم ما را نادیده نگیرند.

یکی از اهالی روستای سوسرا درباره اجساد ١٣ نفر از معدن‌کاران که به‌تازگی پیده شد، می‌گوید: سه نفر آنها اهالی روستای ما بودند؛ مجید طالبی و هادی و مهدی سوسرایی که مهدی داماد ما بود، این افراد همان‌هایی هستند که احتمال می‌دادند در محل استخراج زنده باشند و انگار زنده هم بودند، کسانی که آنها را بیرون آوردند و آنجا را دیدند می‌گویند از بالای کارگاه با کلاه و دست مقداری از زغال‌ها را کنده‌اند و زغال‌ها را جابه‌جا کرده‌اند. 

تاجایی‌که به من گفتند این افراد را در همان راسته‌ای که گروه اول را پیدا کرده بودند بیرون آورده‌اند. انگار آن تونل یک دویل (هواکش) قدیمی‌ هم داشته است که به من گفتند تعدادی از اجساد را در حالی پیدا کردند که صورت‌شان را به آن دویل چسبانده بودند و دست‌شان را دور گردن هم انداخته بودند تا اکسیژن بگیرند، آنها در چنین شرایطی جان داده بودند. اگر زودتر می‌جنبیدند آنها را می‌توانستند زنده دربیاورند، در روستای ما پیش از این، سه جسد تحویل داده بودند و با این سه جسد تعداد تلفات قطعی روستای ما به شش نفر رسید. تا جایی که من خبر دارم، رفته‌اند اجساد این سه نفر را تحویل بگیرند؛ ولی نمی‌دانیم که شرایط اجساد چطور است و اصلا قابل شست‌وشو باشند یا نه چون اجساد باد کرده‌‌اند و وضع خوبی ندارند.

*منبع: روزنامه شرق، 1396.2.19
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: