روزنامه شهروند در گزارشی نوشت: موج اظهارنظرها درباره عملکرد دولت یازدهم در حوزههای مختلف در شبکههای اجتماعی، نخستینبار با هشتگ تغییرات ملموس در توییتر به راه افتاد؛ موجی که خیلی زود کاربران این شبکه اجتماعی را درگیر خود کرد و البته به دنبالش هشتگهای دیگر هم آمدند: هشتگهایی مانند «دیگر فریب نمیخوریم»، «تا ١٤٠٠ با روحانی» و «تا انتخابات ریاستجمهوری».
در ادامه در گزیده ای از این گزارش می خوانیم: صدایشان را بلندتر کردهاند با هشتگهایی که میسازند، با حرفهایی که توییت میکنند و نظرهایی که زیر پستهای تلگرامی و اینستاگرامی میگذارند. مردم را میگوییم، همانها که نه فقط این روزها که از چندسال پیش، فضای مجازی را میدانگاهی میدانند برای مخالفت، موافقت یا همراهی با جریان و رویدادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. حالا کمی بیشتر از یک ماه به برگزاری دوازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری، مردم بار دیگر به صحنه آمدند، صحنه آنها فضای مجازی است، راهشان را کوتاه کردهاند و با همین واژههای توییت و هشتگ شده، موج اعتراض و موافقت و مخالفتشان را به هر تغییر و اتفاق نشان میدهند.
اینبار هشتگها انتخاباتی است و از فضاهای مجازی به سطح شهر رسیده. مردمی که در کوچه و خیابانها، پشت فرمان خودرو و پیشخوان مغازهها، کنار کیوسکهای روزنامهفروشی و در صف نان و سبزی خردکنی، با ادبیات خودشان و از مردمک چشمهایشان تغییرات و سیاستها را به چالش میکشند؛ از تورم میگویند و سیاستهای خارجی دولت را تحسین میکنند، از قدرت وزیر امورخارجه تمجید میکنند و آرامش روانی و اجتماعی را تحسین. آنها حرف زیاد دارند، گلایه هم دارند از گرانی و از تغییراتی که زیاد هم محسوس و ملموس نبود.
**«سیاست خارجی»؛ از ونک تا ولیعصر(عج)
میدان «ونک» مثل هر روز دیگر شلوغ است. آنقدر پرهیاهو که صدا به صدا نمیرسد و در میان این همه صدا، نشسته روی نیمکت چوبی دور میدان و تلفن همراهش را بالا و پایین میکند، سیم هدفون را از گوشش درمیآورد و میگوید: «ارتباط با کشورهای خارجی.» این را در پاسخ به این سوال که «چه تغییرات ملموسی در چهار سال گذشته دولت یازدهم شاهد بوده» میگوید و ادامه حرفهایش را میگیرد: «من جز در بخش روابط خارجی، خیلی شاهد تغییرات ملموسی در کشور نبودم، هر چند که کابینه آقای روحانی، به درستی انتخاب شدهاند و نسبت به دولتهای قبلی بهتر بودند که به نظرم اینها تاثیرات مثبتی داشته است.»
او ٢٦ ساله است و مدیر. سرش را دوباره در تلفن همراهش فرو میکند. چند قدم آن طرفتر مرد جوان دیگری روی نیمکت نشسته و ایمیلهایش را چک میکند: «امنیت و روابط خارجی.» این پاسخش به همان سوال است: «من دولت یازدهم را قبول دارم، به نظرم، روابط خارجی ما نسبت به قبل بهتر شده، نمونهاش همین ویزاست که در دوره آقای روحانی برای بعضی از کشورها برداشته شد.» او ٣٢ ساله است و مهندس عمران.
حالا هم دانشجوی دکترای رشته خودش است: «البته در بخشهای دیگر هم وضعمان بهتر شده، مثل آزادی.» صدای بوق خودروها و سوت پلیس راهنمایی و رانندگی، بر هیاهوی میدان اضافه کرده. شرق میدان، خیابان به سمت گاندی هدایت میشود: «هیچ تغییری ندیدم، هیچ اتفاق مثبتی در چهار سال گذشته رخ نداد.» این را مرد سالخوردهای که کیف زنانهای دستش است و منتظر همسرش، میگوید.
مسیر به سمت خیابان گاندی ادامه دارد و در میان هیاهوی خیابان، زن جوانی مشغول گاز زدن سمبوسه است: «از نظر اقتصادی که فکر نمیکنم تغییر زیادی داشتیم و این وضع همیشه رو به افول بوده، اما آنچه محسوس بود، روابط و مناسبتهای سیاسی ما با کشورهای دیگر است. به نظرم فضای روابط خارجی بازتر شده و این را میشود از افزایش تعداد توریستها فهمید که نسبت به چهار سال قبل، بیشتر شده. در بحث اجتماعی هم احساس میکنم گشتهای ارشاد کمتر شدهاند.» این جمله را با خنده میگوید: «تغییرات ملموس در مسائل اجتماعی به اندازه مسائل سیاسی نبود. اما این را میتوانم بگویم که حالا وقتی در خیابان راه میروم، حس میکنم فشار کمتری روی من است.»
صدای راننده تاکسیهای خطی گاندی- وزرا، با صدای هیاهوی میدان در هم گره میخورد: «تورم کمتر شده.» این تغییر ملموسی است که یکی از رانندههای میانسال خطی گاندی- وزرا از آن یاد میکند: «البته روابط خارجی هم هست، معیشتی ولی نه. همیشه همینطور بوده.» اینها را میگوید و همکارش را صدا میکند: «تنها کاری که در دولت یازدهم انجام شد این بود که آقای قالیباف، چند تا برج و اتوبان زد وگرنه برای برجام که اتفاقی نیفتاد.»
او حساب شهردار و دولت را از هم جدا میکند و به میان حرفهای نفر قبلی میدود: «شما خودت ببین الان کجای دنیا مسافرکش شخصی هست، با این وضع معیشت، آمدهاند اسنپ و تپسی را هم اضافه کردهاند که برای ما آفتی شده.» او به مشکلات صنفیشان اشاره میکند و میرود تا تاکسی را از مسافر پُر کند.
خیابان گاندی به سمت جردن، تمام میشود و مرد میانسالی که کنار کیوسک روزنامهفروشی مشغول خواندن تیترهاست، تغییرات ملموس را «روابط خارجی» در دولت یازدهم میداند: «تورم همیشه بوده و حالاحالاها هم از بین نمیرود. اما روابط خارجی ما کاملا محسوس بوده چون آقای ظریف مرد قدرتمندی است و وجهه دارد.» او ٦٢ ساله است و کارشناس مالی یک شرکت. اشارهای هم به تغییر در بخشهای اجتماعی میکند: «وضع اجتماعی هم بهتر شده اما هیچ وقت نمیشود مردم را راضی کرد، مردم همیشه ناراضی هستند و توقع زیاد دارند.»
خودروها از خیابان طولانی ولیعصر بالا میروند، همه مشغولند، برخی خرید میکنند، عدهای جلوی مغازه آبمیوهفروشی ایستادهاند و برخی مثل «عاطفه»، بالای سر روزنامههای چیده شده کنار کیوسک روزنامهفروشی، تیترها را میخوانند: «به نظرم سیاست خارجی بیشتر از بقیه زمینهها، برای مردم ملموس بود، برای من که آدم سیاسی نیستم، این موضوع کاملا قابل لمس بود.» او ٣٢ ساله است و نویسنده: «آدم وقتی به خارج از کشور میرود این تغییر را بیشتر احساس میکند، آن هم در این بلبشویی که در خاورمیانه وجود دارد. با آمدن آقای روحانی، واقعا احساس امنیت ما بیشتر شده.» روزنامه شرق را برمیدارد و میرود تا پولش را بدهد: «در زمینه مسائل اجتماعی نمیشود خیلی نظر داد، چون اینها شرایط ثابتی ندارد و خیلی هم مربوط به دولت نمیشود.»
**«رونق کاسبی» از منیریه تا راهآهن
نزدیک به سهسال و هشت ماه از روزی که «حسن روحانی» سکاندار دولت در خیابان پاستور شد، میگذرد و فروشندههای لوازم ورزشی در میدان منیریه تهران، نگاه نسبتا مشابهی به عملکرد دولت و تأثیر آن بر بازار و کاسبی خود دارند.
«آرمین» مدیر یک فروشگاه ورزشی است که همزمان محصولات دو برند مختلف را میفروشد. او که حالا در هفتمینسال فروشندگی خود قرار دارد، درباره تغییرات کارش در دولت روحانی میگوید: «شکرخدا برای من که خوب بود، نمیگویم وضع بازار عالی است چون کاسبی همیشه نوسانات خودش را دارد ولی در کل راضیام. من دکتر ظریف را واقعا دوست دارم چون باشخصیت است و کارش را بلد است؛ علاقه من فقط به خاطر شرایط خودم نیست، بهنظرم این برجام برای همه خوب بوده است.»
چندین مشتری در فروشگاه درحال چرخیدن هستند، سه شاگرد «آرمین» مدام به آنها گزینههای مختلفی را پیشنهاد میدهند و او از وضع مشتریانش میگوید: «اگر امکان رقابت و تنوع کالا وجود داشته باشد حتما به نفع مردم هم هست. بالاخره تولیدکننده داخلی باید از لحاظ کیفیت بتواند رقابت کند تا مردم از آنها خرید کنند. قبل از اینکه ما نمایندگی این دو برند شویم اجناس قلابی با همین مارک و با قیمت بالا در مغازهها فروخته میشد که آسیب این کار به مردم وارد میشد ولی الان طرف میداند جنسی که میخرد قلابی نیست.»
صحبتهای این مدیر لوازم ورزشی را در دیگر فروشگاههای منیریه هم با کمی تفاوت میتوان شنید؛ آنها از قراردادهایشان با شرکتهای خارجی راضیاند و امیدوارند در کنار بهبود کیفیت محصولات داخلی، روند همکاری با شرکتهای معتبر هم ادامه پیدا کند.
میدان منیریه به سمت راهآهن، آنقدر شلوغ است که راه برای رفتن ندارد. «حسین» همچنان که با بطری، قطرههای آب را روی گوجهسبزها میریزد از بیتفاوتیاش نسبت به انتخابات پیشرو میگوید: «چه تغییراتی! کار ما دستفروشها ربطی به اینکه کی رئیس باشد و کی وزیر ندارد البته احساس میکنم وضع مردم بهتر شده، انگار بعضیها شادتر شدند، نمیدانم والا. همین که ماموران شهرداری دست از سر ما بردارند بهترین تغییر است که معمولا قبل از انتخابات گیر و فشار کمتر میشود.»
ساعت 10 صبح است و طباخی حوالی میدان راهآهن مشتریان خود را دارد. «اکبر» مردی حدودا 50ساله پشت دیگ کلهپزیاش ایستاده و روی سر پخته گوسفندان آب میریزد و ظرفی پر از چشم گوسفند را هممیزند. او درباره این چهارسال و تغییراتش با سالهای پیش از آن میگوید: «20سال است که اینجا کار میکنم، خیلیها آمدند، وزیر شدند، بار خود را بستند و رفتند ولی ما گوسفندانمان را رها نکردیم.»
اکبر این حرفها را با خنده میگوید، از کاسه کنار دستش تکهای گوشت میخورد و ادامه میدهد: «کار و بار ما هم کموبیش بهتر شده ولی اصلیترین تغییری که من دیدم همین خارجیهایی هستند که هر روز بیشتر میشوند. اینجا معمولا با دوستان و همراهان ایرانیشان میآیند و اول با یک حالت خاصی به کلهپاچه نگاه میکنند. آخر کار هم که میخواهند از این در خارج شوند هی پشت سر هم میگویند دلیشز، دلیشز. خانمهای خارجی هم زیاد میآیند، انگار برایشان جالب است.»
اکبر میگوید هرکسی رئیسجمهوری شود کار او تغییر زیادی نخواهد کرد ولی به روحانی رأی میدهد چون «باتجربهها را به کار میگیرد و بلد است چطور با حرفهای خوب رابطه ایران را با دنیا درست کند. درست است که باید به جوانها بها داد ولی الان مگر میشود یکی از شاگردهای من یکشبه جای من را بگیرد؟ نه، مشتریها قبول نمیکنند. این دولت هم وزیران باتجربه دارد.»
بعضی از ساکنان جنوب پایتخت، از نگرانی خود درباره حدف یارانهها در چهارسال آینده میگویند، نگران «سازش دولت، جنگ و حمله آمریکا» هستند و میگویند برای تصمیمگیری درباره رأی خود، منتظر مناظرهها میمانند و این درحالی است که بیتفاوتی مردم نسبت به رئیسجمهوری آینده در سخنان بعضی شهروندان هم تکرار میشود؛ کسانی که مدعیاند تغییر دولتها تاثیری بر زندگی آنها ندارد.
**«شأن اجتماعی» در شرق پایتخت
«تغییر ملموس؟ احترام. چه چیزی از این ملموستر.» راننده تاکسی این را میگوید و خیابان را مستقیم میراند تا به شهر کتاب «هفتحوض» برسد. مردم در محلهای که خانه رئیسجمهوری سابق در آن شناخته شده، نظرهای متفاوتی دارند. راننده که پسر جوان درسخواندهای است «احترام» را تغییر ملموس این چند ساله میداند: «من و امثال من چندان دلِ خوشی از بیاحترامیهای آن هشتسال نداریم. آنچه این چهارسال بیشتر به چشممان آمد، احترامی است که در جهان برای ما قایلاند. نگاه کشورهای دیگر به ما عوض شد. تحریم مسأله مهمی است اما طوری دربارهاش صحبت میکردند، انگار پیش پا افتاده است و هیچ ضرری ندارد. نتیجه مگر جز این بود که رئیسجمهوری بعدی مجبور شد تمام تلاشش را بگذارد برای رفع تحریم و سیاست خارجی.»
ظهر یکشنبه شهر کتاب هفتحوض نارمک، چندان شلوغ نیست. دختری که مشغول ورق زدن کتابهاست از وضع نشر کتاب میگوید: «خیلی از مجموعه کتابهایی که جلوی انتشارشان گرفته شده بود، مجوز انتشار گرفتند. بسیاری از حساسیتها کنار گذاشته شد. به نظرم این تحول مثبتی است، هر چند معلوم نیست بعد از این چه بشود. برای من که دانشجو هستم این اهمیت زیادی دارد.»
دیگری میگوید: «کمتر از قبل استرس داریم. هشتسال تمام هر روز برای سخنرانیها و برنامههای مختلف استرس داشتیم. این چهارسال آرامش، تغییری بود که احساس کردیم. بهجز آن چندشب مذاکره که از تلویزیون دنبال کردیم و بهخیر گذشت.» پسری که تازه به جمع آمده هم به تئاتر اشاره میکند و مجوز نمایشهای مختلف: «نه فقط کتاب. این چندسال تئاتر توقیف شده هم نداشتیم. مسائل فرهنگی در این مدت باز بوده و تقریبا سدی نداشته.» این را میگوید اما اشارهای هم به کنسرتهایی میکند که در برگزاریشان مشکل پیش آمد، اما نه از طرف دولت یازدهم.
دختری که مشغول انتخاب کاغذ کادو است، حرف دیگری دارد: «همین راسته خیابان را نگاه کنید. ماشین گشت ارشاد میبینید؟ نه. دور میدان همیشه گشت ایستاده بود و همیشه لباسمان بیشتر از هر مشکل دیگری اهمیت داشت. حالا هم گاهی خودروهای گشت میآیند اما نه مثل قدیم. یک زمان آقای احمدینژاد پرسیده بود یعنی مشکل، موی جوانان است؟ ولی نفهمیدیم چرا بعد حرفهایش حادتر شد.
حالا همین که به نوع پوشش ما احترام بگذارند، حداقلیترین چیزی است که ممکن است بخواهیم.»
از طلافروشهای محل هم میتوان از ثبات قیمتها شنید، بهخصوص قیمت دلار: «یک زمان مدام قیمت دلار را از هم میپرسیدیم و هر بار که میپرسیدیم زمین تا آسمان با ساعت قبل فرق داشت. مگر میشود در یک هفته این همه قیمتها عوض شود. قیمت یکهو میکشید بالا. اما الان معلوم است. قیمت دلار؟ سهوهفتصد.»
اما بعضی هم ناراضیاند، مثل آنها که رزق و روزیشان به قیمت خانه و مسکن ربط دارد. مردی که در «مسکن شبکه خبر» پشت میز نشسته میگوید: «من آدم سیاسی نیستم، فقط میدانم چهار سال است که بازار مسکن خوب نبوده. این را بیشتر از همه حس کردیم. حالا کلید دست آقای روحانی است، دلیل گرانی را نمیدانیم. آقای روحانی آدم خوبی است اما از نظر بازار مسکن برای ما خوب نبود.»
**از #تغییرات ملموس تا #فریب نمیخوریم
موج اظهارنظرها درباره عملکرد دولت یازدهم در حوزههای مختلف در شبکههای اجتماعی، نخستینبار با هشتگ تغییرات ملموس در توییتر به راه افتاد؛ موجی که خیلی زود کاربران این شبکه اجتماعی را درگیر خود کرد و البته به دنبالش هشتگهای دیگر هم آمدند: هشتگهایی مانند «دیگر فریب نمیخوریم»، «تا ١٤٠٠ با روحانی» و «تا انتخابات ریاستجمهوری».
کاربران شبکههای اجتماعی این روزها وقتی میخواهند از تغییرات ملموسی که در چهار سال گذشته حس کردهاند، از خیلی چیزها سخن میگویند: از بیشترنشدن قیمت محصولات تا وضع اقتصادی و سیاست خارجی.
مثلا امیر که ساکن خارج از کشور است، درباره وضع دارویی در چهار سال گذشته اینطور نوشته است: «داروی پدرم را در دوره احمدینژاد با بدبختی و خواهش از اینجا پیدامیکردم و میفرستادم ایران، الان خودش دارو رو تو ایران تهیه میکنه.» «علی عالی»، روزنامهنگار ورزشی هم در اینباره نوشته است: «#تغییرات_ملموس در ورزش یعنی دیگر امثال رضازاده، رئیس فدراسیون نیست که برای خودم و خودش و خودت پاداش بنویسد.»
ویدا، یکی دیگر از کاربران توییتر است که درباره بهبود وضع زنان در چهار سال گذشته اینطور نوشته است: «حالا مولاوردی رو داریم، یه زمانی زن شاخص دولت، فاطمه رجبی بود که میگفت وزیر زن از اهداف شوم فمینیستها و از نشانههای آخرالزمانه.»
«محمد» هم نظرش در اینباره اینطور است: «حسن روحانی رئیسجمهوری این دوره حداقل نقشه جغرافیا را بلد است و نمیگوید: انگلیس جزیره کوچکی است در غرب آفریقا!» «شیرین» هم با زدن هشتگ تغییرات ملموس نوشته است: «رئیسجمهوری که سخنرانی میکنه، دلار بالا و پایین نمیره. اون موقع تو شرکتمون، همه یک ساعت یکبار قیمت دلار میگرفتند، امروز اگه کسی بپرسی همه میگن حدود سه و هفتصده دیگه.»
خیلیها هم درباره نوسان قیمتها نظر دادهاند؛ مثلا «مریم» در اینباره نوشته است: «تغییرات ملموس مهم واسه من اینه که دیگه وقتی بعد چند ماه میخوام برگردم خونه نگران این نیستم که قیمت بلیت این دفعه چقدر شده و میدونم همون قبلیه. یا قبلا پروژه میگرفتیم با دلار 1200 برآورد کرده بودیم با 3100 تحویل میدادیم، الان با 3700 برآورد کردیم شد 3750 تحویل دادیم.»
به نوشته کاربر دیگری به نام «محدثه»: «واسه من تغییرات ملموس اینه که مردم از افزایش 5درصدی سر عید قیمتها مینالند، دیگه به انفجار 4٠درصدی قیمتها عادت ندارند.»
«شاهین» هم نظرش را دراینباره با اشاره به قیمت خرید خودرو نوشته است: «از سال ٩٠ میخواستم ماشینمو عوض کنم پولم که بهش میرسید گرون میشد همش امسال عوضش کردم چون گرون نشد.»
«نرگس» هم در اینباره نوشته است: «من بهشخصه از نزدیک شاهد تغییر در روند ساخت در پالایشگاه نفت ستاره خلیجفارس بودم، از 89 تا92 که هیچ ولی 92 به بعد دیدنی بود.» خیلیها هم در روزهای گذشته درباره وضع بهداشت و سلامت در چهار سال گذشته گفتهاند؛ مانند «نسرین» که اینطور نوشته است: «بیمه رایگان حداقل ١٠میلیون نفر که خودمم جزو اونام.»
درباره وضع دانشگاهها هم نظراتی وجود دارد؛ «روشنک» دراینباره نوشته است: «قبلا رفت وآمد در دانشگاه به علت فضای منفی و حضور حراست با ترس همراه بود. اما در این دولت آرامش و فضای شاد دربرخی دانشگاهها حاکم شد.»
*منبع: روزنامه شهروند، 1396.1.28