یک روز پس از آنکه جمنا با خوشحالی تمام نام ٥ نفر را به عنوان نامزدهای برتر خود اعلام کرد، گمان نمیکردند که این خوشحالی بیش از ٢٤ ساعت طول نکشد و تمام آن رشتهها پنبه نشود.
روزنامه اعتماد در سرمقاله ای، نوشت: نخستین مشکل اعتراض به شمارش آرا از سوی نفر ششم بود که در نهایت منجر به جابهجایی او با نفر پنجمی شد که اصولا داعیه نامزدی نداشت و اگر او نیز مدعی بود، به احتمال زیاد کار به جاهای باریک میکشید.
جالب این است که جمنا اعلام کرد به دلیل فاصله کم آرای نفر ششم و پنجم آرای مذکور بازشماری شد، در حالی که هیچ ارتباطی میان بازشماری و فاصله اندک آرا وجود ندارد.
باید آنقدر دقیق شمارش شود که حتی با یک رای اختلاف نیز، نتایج از اعتبار و صحت برخوردار باشد. آنان از همین ابتدا نشان دادند که در شمارش چند صد رای مشکل دارند، چه رسد به مدیریت امر سیاسی کشور. ولی مشکل مهمتر آنان با بیانیه آقای رییسی نمودار شد، جایی که اعلام کرد فارغ از گروهبندیهای سیاسی رایج وارد میدان شده است.
در حالی که جمنا بهطور واضح یک جناح سیاسی و حتی جزیی از یک جناح سیاسی است و بسیاری از افراد آن بر تحزب نه تنها اصرار دارند، بلکه به درستی به آن افتخار هم میکنند.
جالبتر اینکه جمنا وقتی متوجه شد که اوضاع خراب شده، فرار به جلو کرد و گفت که نخیر ما هم فراتر از احزاب و گروهها هستیم! و بیانیه با اطلاع و مشورت خودمان بوده است! خب اگر این طور است هر گروهی فراتر از گروهها و احزاب است!
جالبترین بخش ماجرا در این بیانیه آنجا بود که نویسنده ابتدا به «دعوت وسیع اقشار مختلف و نخبگان» از خودش اشاره میکند و هیچ نامی از جمنا نمیبرد. در پایان دوباره از ابراز محبت اقشار مردم و گروههای مختلف سیاسی نام میبرد و سپس از جبهه انقلاب اسلامی نیز تشکر میکند.
در واقع نویسنده حتی نام دقیق این جبهه را یا نمیدانسته یا نمیخواسته که ذکر کند و به جای جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی، فقط به ذکر جبهه انقلاب اسلامی بسنده میکند که به نوعی فراتر از این گروه خاص است.
کسی هم از نویسنده نپرسید که اگر حمایت و معرفی این گروه خاص نبود، پس چرا اعلام نامزدی را به روز بعد از رایگیری این جبهه موکول کرد؟ این نحوه برخورد با جمنا بود که سروصدای اعتراض عدهای را در آورد و خواهان حذف آقای رییسی از میان نامزدهای منتخب خودشان شدند.
این نحوه برخورد با جمنا از موضع بالا بود و به تعبیری به این معنا بود که آقای رییسی خود را بینیاز از حمایت این جمع میداند و آنان هستند که از او حمایت میکنند و حضورش مستقل از این جمع است. در این صورت کلیه ادعاهای جمنا درباره تعهد دادن نامزدهای مذکور به اصول و شروط جمنا و اینکه اگر کس دیگری نامزد نهایی آنان شد، سایرین باید به نفع او کنار روند، نادرست بوده است.
اگر چنین تعهدی داده شده، پس آقای رییسی نامزد آنان است و نه نامزدی مستقل و فراتر از احزاب و گروهها و اگر چنین تعهدی نداده، پس چرا تاکنون آن را تکذیب نکرده است. اگر تعهد داده باید در بیانیه حضور خود به صراحت آن را اعلام میکرد و به مردم میگفت در صورتی که افراد دیگر مورد تایید جمنا شوند به نفع آنان کنار خواهد رفت.
بنابراین بسیار روشن است که کلیه ادعاهای جمنا در این خصوص صوری و غیرواقعی بوده است و معلوم نیست چرا بر ادعاهای نادرست تاکید میکردند. گروهی که در ابتدای کار تا این حد غیرشفاف و با خطا باشد در ادامه با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد.
مشکل جمنا در این بود که گمان میکرد، گروه آنان آنقدر واجد اعتبار هست که هر کسی را معرفی کند، او چهره و برجسته خواهد شد. در حالی که افراد مورد نظر آنان خود را چهرههای برتری از جمع جمنا میدانند که بخواهند خود را در رهن تصمیمات این جمع قرار دهند. جمنا به اشتباه فکر میکند که وحدت از طریق یک رایگیری از سوی جمع تعریفنشدهای محقق میشود.
جمعی که معلوم نیست چگونه دور هم جمع شدهاند. نتایج رایگیری به نوعی توهین به بخشی از نیروهای اصولگرا محسوب میشد.
فارغ از این نکته بیانیه آقای رییسی نیز نشان داد که تا رسیدن به یک متنی که واجد پختگی سیاسی باشد راه درازی در پیش است. ایشان ابتدا پرسشی را از طرف مردم به این صورت طرح میکند که: «مردم میپرسند با وجود این همه منابع سرشار و سرزمین پرنعمت، استعدادهای متراکم انسانی و رهنمودهای روشن رهبر عزیز انقلاب؛ چرا وضع کشور چنین است و چرا ظرفیت مجموعههای داخلی به جای هم افزایی برای حل مسائل کشور، صرف خنثیسازی یکدیگر و رقابتهای تخریبی میشود؟»
سپس در حالی که خواننده منتظر دریافت پاسخ است به یکباره با این اقرار مواجه میشود که گوینده خودش نیز دو دهه در سطح مدیریت کلان همین نظام بوده است. سپس مینویسد که به دلیل همین حضور «نسبت به ریشههای مسائل کشور و گرفتاریهای مردم آگاهی و اشراف یافتهام» در حالی که افراد وقتی در مدیریت کلان یک جامعه قرار میگیرند باید آن را اصلاح کنند و اگر این کار در دستگاه قضایی که ایشان سالهای سال در سطوح بالای آن بودند، به درستی انجام میشد، طبعا مشکل چندانی در کشور باقی نمیماند.
ولی مساله مهمتر این است که چرا تاکنون هیچگاه نظرات اصلاحی و مدیریتی خود را در سطح عمومی طرح نکردهاند؟ وظیفه هر شهروند به ویژه صاحبان قدرت است که یافتههای خود را برای اطلاع عموم و تاثیرگذاری بر جامعه منتشر کند، در حالی که تاکنون حتی یک یا چند مطلب جدی درباره مسائل کشور و راهحل آنها از ایشان منتشر نشده است.
تغییر مدیریت دولتی راهحل نیست، بلکه راهحل چیز دیگری است که اگر آن راه پذیرفته شد، آنگاه دولت را مطابق خواست گوینده برای تحقق آن خواست و برنامه تغییر میدهند. به نظر میرسد که سال سیاست اصولگرایی از بهارش پیداست.
*منبع:روزنامه اعتماد،1396،1،23