روزنامه شرق با درج گزارشی نوشت: «دو قطبی در کشور مضر است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم».
در ادامه این گزارش می خوانیم: بعد از انتشار سخنان مقام معظم رهبری در کلاس درس خارج فقه، مهرماه گذشته، تصور بر این بود که دوران دوقطبی سازی هایی که یک سر آن احمدینژاد است، به پایان رسیده اما این معادله درست از چند هفته پیش بهشدت به هم خورده است. درحالیکه اسفندیار رحیممشایی تهدید کرده است در صورت رد صلاحیت حمید بقایی، جامعه گرفتار دوقطبی خواهد شد اما تحلیلگران سیاسی معتقدند از قضا آمدن دوباره جریان احمدینژاد است که بر این فضای دوقطبی دامن خواهد زد. اگرچه فضای انتخابات ایران در بیست و اندی سال اخیر هیچ وقت از دو قطبی سازی گریزی نداشته اما این دوقطبی در سالهای ٨٤ و٨٨ به اوج خود رسید.
درست در دو مقطعی که یک طرف مناقشه فردی به نام محمود احمدی نژاد قرار داشت. مهمترین گزینه مقابل محمود احمدینژاد برای این دو قطبی سازی در این سال ها همواره مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی بود. محمود احمدی نژاد که بعد از معرفی غیرمستقیم حمید بقایی به عنوان نامزد جریان منسوب به خود حضورش در عرصه عمومی را شدت داده و بیانیه هایی به بهانه دفاع از خود و با هدف حمله به دولت منتشر کرده است، شاید بتواند دوباره فضای ٨٤ را تکرار کند.
شیوه ای که البته مختص به جریان احمدی نژاد نیست و سایر اصولگرایان هم از آن بهره میبرند. سخنرانیهای مشایی و بقایی و بیانیه های احمدی نژاد دستکمی از حملات مهرداد بذرپاش و سعید جلیلی به دولت ندارد. با وجود این شباهت ها با این حال بخشی از اصولگرایان اصولا تمایلی به دیدن بخش دیگر خود ندارند. آنها که زمانی خود عامل برآمدن این جریان بودند، حالا خود را به ندیدن میزنند. محمدرضا باهنر، عباسعلی کدخدایی و حجتالاسلام مصباحیمقدم تاکنون به طور مشخص اعلام کردهاند که درباره بقایی و احمدینژاد اظهارنظر نمیکنند.
** بیشترین آسیب را به اصولگراها میزند
ناصر ایمانی تحلیلگر سیاسی با اشاره به اینکه «من با این نظر که آمدن آقای بقایی نوعی پروژه دوقطبیسازی است، کاملا موافقم»، به «شرق» میگوید: «تردیدی نیست که بقایی از طرف احمدی نژاد آمده است تا جایی که مشایی هم صراحتا از او حمایت کرده است اما درباره اینکه حملات آقای احمدی نژاد به دولت در راستای تکرار همان دوقطبیسازیهاست، باید بگویم که در وهله نخست او حق دارد به عنوان رئیس دولت سابق، از عملکرد خودش دفاع کند، فارغ از درستی یا نادرستی آن. اما آنچه جای سؤال دارد این است که چرا یک سال یا دو سال قبل شروع به دفاع نکرد؟ چرا در آستانه انتخابات شروع به دفاع کرده است؟
همین ماجرا را مشکوک میکند. به نظر من این مسیری که ایشان میرود، کاملا در ادامه روند گذشته است». او با اشاره به اینکه احمدی نژاد جایگزین های زیادی برای دو قطبی سازی دارد، میگوید: «او نهتنها با روحانی و دولتش بلکه با اصولگراها هم میتواند دو قطبی سازی کند. ایشان به هر حال میخواهد با مطرحکردن بقایی، در داخل اصولگراها هم رأیشکنی کند. به اعتقاد من آسیبی که او با قطبی کردن فضا به جامعه وارد میکند، برخلاف آنچه برخی فکر میکنند، صرفا به دولت و اصلاح طلبان و روحانی مربوط نیست بلکه بیشترین آسیب را به اصولگراها خواهد زد، چون پایگاه رأی بقایی از پایگاه رأی اصلاح طلبان نیست.
دلیل دیگری که برای این گفته ام دارم این است که احمدینژاد فقط به هاشمی حمله نمیکرد بلکه او کل تاریخچه انقلاب را زیر سؤال میبرد. سال ٨٨ او به ناطق هم حمله کرد، عملکرد بنیاد شهید و حتی عملکرد سپاه دوران رضایی را هم زیر سؤال برد». این تحلیلگر سیاسی در ادامه میگوید: «نباید از این نکته غافل شد که احمدی نژاد بین یکسری از اقشار پایگاه دارد. عدهای در زمان ایشان حمایت مالی شدند درحالی که الان خیلی بهرهای از آن حمایتها نمیبرند. احمدی نژاد میداند با مدیریت یک فضای دوقطبی چه بهرهای از آن خواهد برد».
** واکنش احمدینژاد به روحانی طبیعی است
واعظ آشتیانی اما میگوید که چندان ایده دو قطبی سازی از سوی جریان احمدینژاد را قبول ندارد. او میگوید: «هر سناریویی در شرایط خودش میتواند پاسخ دهد. من کمی بعید میدانم که آنها هم دنبال تکرار همان سناریو باشند، بیشتر فکر میکنم که احمدینژاد فارغ از هرگونه قضاوت، به دنبال اثبات حقانیت عملکرد خودش است. فارغ از قانعشدن یا نشدن مخاطب و با توجه به اینکه مردم حافظه تاریخی خوبی دارند. به نظرم احمدینژاد آمده تا از خودش دفاع کند و این بهانه را هم دولت روحانی به او داه است. هر اتفاقی رخ داد، گفتند به دولت قبل مربوط است، الان هم زمان دفاع احمدینژاد است. احمدینژاد فرد باهوشی است؛ اگر میخواست در این چهار سال مدام پاسخ بدهد، وجاهتش از بین میرفت».
** آنها دچار یک توهماند
حمیدرضا جلایی پور اما معتقد است جریان احمدینژاد در همانند سازی های خود دچار یک اشتباه اساسی است. او به «شرق» میگوید:«مشکل جریان آقای احمدی نژاد این است که پیروزی سال ٨٤ را علامت توانایی خودشان قلمداد میکنند. درحالیکه اینطور نیست. پیروزی آن سال اولا نتیجه اشتباه اصلاح طلبان بود که با چند کاندیدا وارد مبارزه انتخاباتی شدند و دوم انسجام تندروها (که متکی به حمایت دولت پنهان بودند) در حمایت از او بود.
تندروهای جریان اصولگرا از سال ٧٦ با آقای هاشمی مسئله داشتند و سال ٨٤ بعد از ناکامی هشتساله دوره اصلاحات همه متوسل به مردم انگیزی احمدی نژاد شدند. نکته دوم که نباید فراموش کرد این است که در مرحله دوم انتخابات سال 1384 با آن همه تخریبی که روی هاشمی شد و او را به عنوان نماد فساد معرفی کرده بودند، نه فقط احمدی نژاد بلکه هرکس دیگری هم به مرحله دوم میرفت، در برابر هاشمی پیروز میشد».
او اضافه میکند: «حالا با اینکه شرایط سال ٩٦ دیگر شبیه سال ٨٤ نیست، این اطرافیان احمدی نژاد هنوز «توهم توانایی» دارند. حرکت هایی هم که الان انجام میدهند، در امتداد همین توهم است. احمدی نژاد پیروزی سال ٨٤ خود را محصول توانایی خودش میداند درحالیکه دیدیم در دور دوم وقتی احمدینژاد را منحرف اعلام کردند، انسجام اصولگرایان تندرو در اطراف او منتفی شد؛ فقط از او خودش ماند و مشایی اش».
جلایی پور اضافه میکند: «احمدینژاد فکر نمیکرد دولت روحانی به موفقیت نسبی دست پیدا کند و از نهی مقام معظم رهبری مبنی بر بازگشت او هم دلخور است. اگر اندازه خود را بدانند، متوجه خواهند شد که در یک فضای خلأ سال ٨٤ روی کار آمدند- و این فضا برای او قابل تکرار نیست. احمدی نژاد هنوز فکر میکند پدیده است درحالیکه در عالم فرض اگر یک اصولگرا مانند ناطق نوری یا لاریجانی رئیس جمهوری شده بود، سهمی که به کل جریان احمدی نژاد میرسید، به اندازه اداره یک استان هم نبود. همین توان ناچیز آنها بود که در هشت سال دوره مهرورزی (1384-1392) بیخود و بیجهت کشور را با انواع بحرانها رو به رو کردند».
*منبع: روزنامه شرق، 1395.12.23