نقشه کشور ما شبیه یک گربه نشسته است. اما این کشور از ابتدا شبیه گربه نبوده، شیر شرزهای بود روی نقشه آسیا که محل زندگی بزرگانی مثل شیخ مفید و ابوریحان بیرونی و رودکی و حافظ بود، ایران ما پر از انسانهایی مثل بوعلی سینا است که بار علمیاش پشتوانه علم پزشکی دنیاست.
روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم مجتبی عسگری راوی جنگ، آورده است: اما در دورههای مختلف شاهان بر کشور ما حکومت میکردند و از آنجا که کفایت حفظ مملکت را نداشتند، شیر شرزه روی نقشه رفتهرفته تبدیل به یک گربه شد. هر بار که همسایههای غرب و شرق و شمال و جنوب به ایران حمله میکردند، تکهای از این کشور را جدا میکردند. یک نفر دست این شیر را جدا کرد، یک نفر یال و کوپالش را برد و یک نفر دم و پایش را جدا کرد و شیر را تبدیل کردند به یک گربه.
اوج این واگذاریها در دوران قاجار اتفاق افتاد. زمانی که رضاشاه پهلوی ایران را از قاجارها تحویل گرفت، این گربه هنوز یال و کوپالی داشت و روی پا ایستاده بود، اما رضاشاه بدون هیچ درگیری نظامی بخشی از ارتفاعات آرارات را در شمال کشور بخشید به ترکیه. پسر او هم وقتی به حکومت رسید، گفت ناخلف باشم اگر ره ز پدر کج بکنم، همین بود که بحرین را بخشید و با این اقدامات بود که گربه ایستاده روی نقشه، شد گربه نشسته. شیر شرزه و با عظمت که اجداد ما درگیر سرپا نگه داشتن آن بودند، تبدیل شد به یک گربه نشسته.
صدام با این نیت به ایران حمله کرد که این شیر را تبدیل به یک موش کند و وقتی که این گربه روی نقشه تبدیل به موش شود، کسی از او حساب نمیبرد و ترسی ندارد. هرکس هر رفتاری بخواهد با یک موش میتواند داشته باشد. فکر میکردند چون در ایران انقلاب شده، این کشور دیگر نیروی نظامی و ارتش قوی ندارد و ضعیف است. برنامهشان هم این بود که در قدم نخست خوزستان را بگیرند و بعد هم مرکز حکومت را تصرف کنند و امام را شهید کنند و هرکس هم به حمایت از امام به میدان آمد شهید کنند و ایران را مستعمره حزب بعث کنند. 50 روز قبل از شروع جنگ عراق با امریکا در اردن نقشه نابودی ایران را کشیدند.
چون از فکر امام که امنیت برای تمام دنیا بود میترسیدند، آنها تولیدکننده سلاح بودند و برای فروش سلاحشان باید کشورها را تحریک میکردند و جنگ به راه میانداختند. صدام 8 سال در ایران جنگید، نه تنها نتوانست یک وجب خاک ایران را تصرف کند، بلکه توانستیم با قدرت تمام او را از ایران بیرون کنیم و این ثمره ریختن خون پاک جوانانی است که ما با نام شهید میشناسیمشان؛ خون شهیدان همت، خرازی، باکری و شهدای دیگر بود که توانست مانع این تجاوز شود. آنها از جان خود گذشتند و گفتند ما خودمان را برای حفظ مملکت و دینمان قربانی میکنیم، قربه الیالله، آنها پرواز کردند، اما مملکت حفظ شد.
وقتی زندگی و رفتار هر کدام از این شهدا را مطالعه میکنیم، میبینیم که چقدر پیام برای امروز ما دارند. یکی از رفتارهایی که امروز دیده میشود و نباید باشد، دعوای بیمنطق و خارج از دستورات دین ما، در مسائل سیاسی است. در زمان جنگ احمد متوسلیان را داریم که فرمانده تیپ محمد رسولالله بود. در تیپ 27 رزمندههای استان تهران و همدان و بعضی از شهرهای اصفهان حضور داشتند. بعد از عملیات فتحالمبین منطقه بزرگی در شمال استان خوزستان از دست بعثیها خارج شد و عملیات بعدی برای آزادسازی خرمشهر بود، شهری که 18 ماه در تصرف نیروهای عراق بود.
در پادگان دوکوهه محسن وزوایی حکمی را برای احمد متوسلیان آورد که در آن حکم محسن رضایی، شهید وزوایی را بهعنوان فرمانده تیپ 10 سیدالشهدا استان تهران منصوب کرده بود. با احتساب این حکم دو تیپ برای استان تهران در نظر گرفته میشد، یکی تیپ 27 محمد رسولالله و یکی تیپ 10 سیدالشهدا. نیروهای این تیپ باید از تیپ محمد رسولالله که تحت فرماندهی احمدمتوسلیان بود، تامین میشد. احمد متوسلیان حکم را که دید به محسن وزوایی گفت: «طبق این حکم من باید نیروهای مورد نیاز تو را از نیروهای خودم تامین کنم.
من اگر بخواهم نیروی خوب خودم را به تو بدهم، یک تیپ ضعیف خواهم داشت که نمیتواند در عملیات بعدی بدرخشد. اگر هم بخواهم نیروهای ضعیفم را به تیپ تو منتقل کنم، تیپ تو ضعیف خواهد شد و تو در عملیات ممکن است موفق نشوی و این در مرام من نیست. چیزی که برای خودت میپسندی برای دیگران بپسند. نیروهایی که در فتحالمبین غرب رودخانه کرخه را آزاد کردند، با تقسیم شدن نیروها به دو گروه نمیتوانند در عملیات آزادسازی خرمشهر بدرخشند.
پس بهتر است که فعلا تقسیم نیروها را به بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر موکول کنیم.» هر دو با هم توافق کردند و از جدا کردن نیروها منصرف شدند. به محسن وزوایی منصب فرماندهی تیپ داده شده بود، اما او این ذهنیت را دارد که احمد متوسلیان برای فرماندهی تیپ 27 از من لایقتر است. برای او مهم نیست که به منصب بالایی برسد، مهم آزادی خرمشهر است. اگر مردم و مسوولان ما یاد بگیرند که مهم ساختن مملکت است، برایشان فرقی نمیکند چه کسی وزیر شود و چه کسی نماینده.
*منبع: روزنامه اعتماد، 1395.12.22