کد خبر: ۹۶۶۴۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۶ - ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - 12 March 2017
کمتر از سه ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم باقی مانده اما هنوز در اردوگاه اصولگرایان پاسخ درخوری به مهم‌ترین سؤال این روزهای آنها پیدا نشده است؛ اینکه برنامه انتخاباتی اصولگرایان چیست؟
 روزنامه ایران از کارزار انتخاباتی اصولگرایان به ارایه گزارشی پرداخت و آورد: کمتر از سه ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم باقی مانده اما هنوز در اردوگاه اصولگرایان پاسخ درخوری به مهم‌ترین سؤال این روزهای آنها پیدا نشده است؛ اینکه برنامه انتخاباتی اصولگرایان چیست؟

در ادامه این گزارش می خوانیم: چنین سؤالی می‌تواند از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد اما از یک زاویه خود می‌تواند عامل پیش کشیدن سؤالی دیگر باشد و آن اینکه؛ اصولگرایان که برای یک کارزار انتخاباتی برنامه ‌ای ندارند، برای اداره کشور می‌ خواهند چه برنامه‌ای ارائه کنند؟

** جبهه‌های جدید؛ نماد اختلافات داخلی
زایش جبهه جدیدی در دل جریان اصولگرا فعلاً با عنوان کلی یک خیز به سمت «اتحاد» این جریان و رسیدن به کاندیدای واحد تبلیغ می‌شود. جبهه مردمی نیروهای انقلاب اولین صف‌آرایی خود را هم با تجمیع بیش از 2 هزار نفر در تهران و برگزاری مرحله اول رأی‌گیری برای رسیدن به این کاندیدای واحد انتخاباتی برگزار کرده است. اما در همین مرحله دو رویداد حکایت از آن دارد که تصویر اتحاد اصولگرایان چندان هم تصویری حقیقی نیست. اول تشکیل خود این جبهه جدید است، آن هم با وجود حضور جبهه‌ها و تشکل‌های متعدد در جریان اصولگرایی. در حالی که گروه‌های مرجعی مانند جامعتین و جبهه پیروان و همین طور تشکل‌هایی نظیر جبهه پایداری در سال‌های اخیر بازیگران صحنه سیاسی تحولات اصولگرایان بودند، این سؤال مطرح می‌شود که تشکیل جبهه جدید برای این جریان چه الزامی دارد؟ به عبارت دیگر چرا اصولگرایان فرآیند وحدت خود را از مسیر نقش‌ آفرینی همان مجموعه‌های قبلی و کلاسیک خود دنبال نکرده‌اند؟ پاسخ این سؤال تنها در تشتت و شکاف میان اصولگرایان است. به عبارتی طی یک دهه گذشته تشکیل هر جبهه و گروه تازه‌ای در میان اصولگرایان به موازات تعمیق شکاف‌های آنها انجام شده است.

تابستان سال 90 و زمانی که کارآمدی سیاسی مجموعه‌ های کلاسیک و قدیمی این جریان به بن‌بست خورده بود تشکل‌هایی مانند جبهه پایداری و جبهه ایستادگی پا به دنیای سیاست اصولگرایی گذاشتند. در اولین انتخابات بعد از خروج احمدی‌نژاد از قدرت یعنی انتخابات مجلس دهم، وقتی اطرافیان او جایی برای خود در میان تشکل‌های قوام یافته اصولگرا ندیدند در قالب جبهه یکتا کار خود را آغاز کردند و این روند برای تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب هم استمرار یافت. 

به عبارتی هر چند طی این سال ‌ها تشکیل جبهه‌های جدید با شعار وحدت در جریان اصولگرا انجام شده اما بیش از آنکه تبدیل به اهرم تحقق این شعار شود، نشانه‌ای از افزایش پراکندگی در میان اصولگرایان بوده است. در شرایط فعلی هم جبهه مردمی نیروهای انقلاب در حالی پا به عرصه حیات گذاشته که جامعتین در قامت زعیم سنتی اصولگرایان در انفعالی‌ترین حالت سال‌های اخیر قرار دارد و از آن سو احمدی‌نژاد و معدود یاران وفادارش از صحنه کنار نرفته‌اند. صف شلوغ نامزدهای اصولگرا از یک سو و اندک زمان باقی مانده تا انتخابات هم از سوی دیگر احتمال‌ها را برای تعدد نامزد اصولگرایان افزایش داده است.

** ریزش اصولگرایانه قبل از وحدت
جدای از این استدلال که تشکیل جبهه ‌های جدید اصولگرا همیشه در بزنگاه‌های افزایش اختلافات داخلی انجام شده و تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب هم از این قاعده مستثنی نیست، باید به موضوع دیگری هم توجه داشت و آن سرپیچی قسمتی از جریان اصولگرایی از روند وحدت فعلی است. 

مهم‌ترین تحول در این عرصه صحبت‌های اخیر مرتضی آقاتهرانی، دبیرکل جبهه پایداری است که هفته قبل گفته بود: «بنده معتقدم نباید سراغ مقبول و این چیزها رفت و اگر شخص اصلح مقبول نیست، مقبولش کنیم.» نظر وی درباره مسیر وحدت اصولگرایان هم این است که «بعضی‌ها می‌گویند ائتلاف کنید، اما کدام ائتلاف بوده که بعداً زیرش نزده‌اند؟ شب انتخابات زدند زیرش! این‌طور نیست که من و شما با هم بنشینیم و بگوییم با هم وحدت کردیم.» به عبارتی دبیرکل جبهه پایداری که یکی از اضلاع مهم اصولگرایی برای این وحدت محسوب می‌شود، نه مسیر و معیار دیگر اصولگرایان را برای رسیدن به نامزد واحد قبول دارد و نه نسبت به این وحدت خوش‌بین است. 

به جز او گروهی تأثیرگذار مانند مؤتلفه هم اعلام کرده‌اند که در جبهه مردمی نیروهای انقلاب حضور ندارند. بادامچیان در این باره گفته که «من نسبت به مسائل جبهه مردمی بحثی ندارم زیرا که من عضو جبهه مردمی نیستم. 

مسائل آنها مربوط به خودشان است، من تمایلی ندارم به اینکه وارد این نوع بحث‌ ها شوم.» مصطفی میرسلیم، نامزد معرفی شده مؤتلفه برای انتخابات نسبت به حضور در ساز و کار جمنا روی خوشی نشان نداده و این در حالی است که او به عنوان نامزد مؤتلفه گفته است: «من اصلاً با اینکه یک نفر باقی بماند حرف دارم. چرا باید به این قائل شویم که حتماً یک نفر از هر جناح در انتخابات باقی بماند تا فضا دوقطبی شود؟ تا زمان مناظره‌های انتخاباتی، نامزدهای اصولگرایان در صحنه می‌مانند و بعد از اینکه در مناظره‌ها این افراد به مردم شناسانده شدند، گفت‌وگو برای ائتلاف باید صورت بگیرد.» اینها نشانه‌های محکمی است دال بر اینکه حتی در طیف اصولگرایان منتقد دولت روحانی هم پروژه رسیدن به وحدت هنوز اما و اگرهای زیادی دارد.

** تیر وحدت در تاریکی
اصولگرایان تا مرحله فتح پاستور در اردیبهشت 96 باید برای سه مرحله اساسی سه برنامه مشخص داشته باشند. اول برنامه‌ای برای تشکیل ساختار سیاسی وحدت‌بخش. دوم برنامه‌ای برای اقدام در این ساختار و سوم برنامه‌ای برای شکست رقیب. تا اینجای کار اما به نظر می‌رسد هیچ برنامه‌ای برای این سه مرحله وجود ندارد. ساختارسازی اصولگرایان بار دیگر تکرار همان روش‌های قبلی و آزموده شده بر مبنای جبهه‌ سازی ‌های مقطعی جدید است که در عمل فرقی با ستادهای انتخاباتی چند ماهه ندارند. 

با این تفاوت که در دوره‌های قبل این ستادها عموماً عمری بین 6 تا 9 ماه را تجربه می‌کردند اما اکنون در فاصله کمتر از سه ماه تا انتخابات هنوز این تشکل در مرحله پیش از زایش قرار دارد. برنامه اصولگرایان برای عمل در این ساختار در مسیر وحدت هم مشخص نیست. اگر نامزدهای بیرونی جریان اصولگرا را کنار بگذاریم، آنها فعلاً روی 10 نامزد به توافق رسیده‌اند اما سؤال این است که چه چیزی روند رسیدن به یک نامزد از میان این 10 نفر را تضمین می‌کند؟ گفته‌ های آقاتهرانی و مؤتلفه‌‌ای‌ها تأکید می‌کند که تقریباً هیچ چیز.

تجربه اصولگرایان هم همین موضوع را نشان می‌دهد. آنها 4 سال پیش امکان این را نیافتند که از میان سه نامزد تشکیلاتی و دو نامزد بیرون از آن ساختار به یک کاندیدای نهایی برسند. آیا در فاصله کمتر از سه ماه می‌توانند از صف 10 نفری نامزدها یک نفر را برگزینند و البته در ادامه بقیه نامزدهای حذف شده بر طبل خودسری و نامزدی مستقل نکوبد؟ جواب این سؤال کاملاً مبهم است. چنانکه این ابهام وجود دارد که اصولگرایان «چگونه» این راه را چه با موفقیت و چه بدون موفقیت خواهند پیمود. 

بدین ترتیب در کمترین فاصله تا انتخابات در جریان اصولگرا هنوز خبری از دو برنامه اساسی ایجاد ساختار واحد و حل مناقشات درونی نیست و به همین ترتیب احتمالاً خبری از برنامه آنها برای رقابت با رقیب هم در کار نیست. طبیعی است وقتی که انرژی و وقت اصولگرایان همچنان صرف یافتن راهی به وحدت از میان اختلافات متعدد آنها می‌شود، دیگر امکان چندانی برای اندیشیدن به گام نهایی رقابت یعنی رویارویی با رقیب نخواهد ماند.

** اصولگرایان؛ بی برنامه برای اداره کشور
با این توصیف سؤال نهایی را باید یک بار دیگر مطرح کرد و آن اینکه جریانی که در اوج نیازهای حیاتی خود به کسب یک پیروزی و با توجه به اتحاد کم و بیش روشن رقیب، هنوز نه برنامه‌ای مدون برای وحدت دارد و نه طرحی برای رقابت، آیا می‌تواند برای اداره کشور در چهار سال آینده برنامه‌ و راهبردی داشته باشد؟ این وضعیت به راننده‌ای می‌ماند که اتومبیلش در جاده‌ای با شرایط جوی نامناسب دچار نقص فنی شده و باید زودتر فکری برای حرکت بکند. 

اما همزمان از رفع نقص اتومبیل خود عاجز است و با این حال خود را برای رانندگی با سرعت 200 کیلومتر آماده می‌کند. اصولگرایان نه تنها در دوران احمدی‌نژاد، بلکه در سال‌های ریاست جمهوری روحانی هم با نوع انتقادات و رویکردی که داشتند، بی برنامگی و بی ایده بودن خود را برای اداره کشور نشان داده‌اند.

در همین سه سال و نیم گذشته عموم حملات آنها به دولت با هدف انتقاد از مسائل اجرایی بی آنکه برنامه‌ای عملی و قابل اجرا در خود داشته باشد، عموماً تکرار همان شعارهای کلی 8 سال احمدی‌نژاد نظیر تحقق عدالت، استکبار ستیزی و استفاده از ظرفیت‌های کشور بوده است. اکنون در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، وقتی به هیبت به هم ریخته جریان اصولگرا نگاه کنیم متوجه می‌شویم گروهی که برای حل منازعات و چالش‌های درونی خود هیچ برنامه و راهکار نتیجه بخشی ندارد، قطعاً برای اداره کشور در میان گردابی از اختلاف نظرهای داخلی و خارجی هم برنامه و ایده منظم و قابل توضیحی نخواهد داشت.

*منبع: روزنامه ایران،1395.12.22
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: