مسئولان کاروانهای راهیان نور، روز گذشته با رهبر انقلاب دیدار کردند و توصیههای رهبری را شنیدند که حمایت از این حرکت و انتقال ارزش های دفاع مقدس به نسلی است که با گذشت 3 دهه از آن دوران شاید تصویر درستی از آن نداشته باشد.
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم فتح الله آملی، آورده است: اما چرا این حرکت فرهنگی لازم است؟ با توجه به هزینههایی که این اعزامها به همراه دارد، چه فایدهای بر آن مترتّب است؟
در این باره گفتنیهایی هست و البته نقدهایی هم که گرچه در محافل رسمی و در سخنرانیها و اظهارنظرها مطرح نمیشود، اما در میان گروه هایی از مردم و جوانان به میان آورده میشود، ابتدا به این نقدها میپردازیم:
ـ مردم کلی گرفتاری دارند. بسیاری از مناطق کشور محروم مانده است. بعضیها حتی خرج خورد و خوراک خود را ندارند؛ آن وقت این همه هزینه برای اعزام کاروانهای راهیان نور صورت میگیرد.
ـ این سفرها بیشتر سفرهای تفریحی است. با توجه به هزینههای گران مسافرت، چند روزی سفر مجانی با پذیرایی مناسب و اسکان برای بعضیها بدک هم نیست. تازه چه ضرورتی دارد که ما سی سال بعد از جنگ هنوز روحیه جنگی داشته باشیم؟
ـ تنها افراد خاصی را به این سفرها میبرند. این سفرها چندان فایدهای ندارد؛ چون همانهایی را میبرند که مدافع حکومت هستند و مدافع بر و بچههای جبهه. نظرشان هم از اول موافق است. بسیاری هم اصولاً یا خودشان یا پدرانشان آن دوره را دیدهاند و لذا چیز تازهای نیست و...
ابتدا به این نقدها و گلایهها میپردازیم:
نخست آنکه با در نظر گرفتن مجموعه هزینههایی که در حوزه فرهنگ ـ چه توسط نهادهای فرهنگی و چه بخش های فرهنگی نهادهای مختلف ـ صورت میگیرد، بودجهای که صرف این کار میشود، رقم چندان درشتی را تشکیل نمیدهد که این همه محل سؤال باشد.
کافی است به بودجه همایشهای بیحاصل، جشنوارههای مختلف، اردوهای گوناگون و مسایلی از این قبیل و اکثراً بدون خروجی مناسب دقیق شویم تا بدانیم که نباید مرتکب بیانصافی شد.
نه اسکان مردم در این کاروانها در هتلهای آنچنانی است و نه غذایی که به آنها داده میشود. آنها در مراکزی اسکان داده میشوند که در تعطیلات نوروزی بلااستفاده میمانند و هزینهای ندارند. سفرها هم با هواپیمای فرستکلاس صورت نمیگیرد و اکثراً با اتوبوس یا قطار معمولی است. نکته دیگر اینکه بسیاری از افراد کاروانها را جوانانی تشکیل میدهند که آن دوره را ندیدهاند.
تازه محدودیتی درباره افراد ثبتنامی وجود ندارد و اکثر آنها نیز از طبقات مرفّه جامعه نیستند. کافی است با یکی از این کاروانها همراه شوید.
اگر هم برخی در ثبتنام گزینشی عمل میکنند و یا از ثبتنام افراد عادی غیربسیجی جلوگیری به عمل میآورند (که بعید است چنین باشد) برخورد سلیقهای است.
اما اینکه اعزام این کاروانها چه فایدهای دارد، حرف درستی نیست. همینطور اگر بگوییم بعد از گذشت 3 دهه چرا هنوز باید درباره جنگ صحبت کرد. آیا کافی نیست؟ و آیا نباید حال به زندگی نگاه داشت؟
اشتباه نکنیم. تجلیل از قهرمانان دفاع مقدس، حفظ نمادهای آن، آشنایی نسل جدید با حماسههایی که پدران و یا هموطنانشان در دهة 60 و در برابر حمله دشمن خلق کردند، هرگز به معنای دفاع از جنگ و یا تزریق روحیه جنگطلبی نیست. نباید مغالطه کرد.
دعای همه این است که خدا نکند این کشور شاهد جنگ یا تجاوز دیگری باشد. هیچکس از جنگ دفاع نمیکند. در این تردیدی نیست، اما چرا باید گمان داشت که تزریق روحیه مقاومت، ایمان، معنویت، گذشت، فداکاری و ایثار، منحصر به یک دوره خاص است؟
اتفاقاً همواره به این روحیه نیازمندیم. اگر حال مهربانی کم است، گذشت کم است، فساد آزاردهنده شده است، فاصله طبقاتی همه را آزار میدهد، منفعتطلبی چون موریانه به جان خیلیها حتی بسیاری از مقامات و مسئولین ما افتاده است و گاه چنان بیرحم و خشن میشویم که صبر و گذشت و مدارا را به کناری مینهیم؛ همه و همه محصول دوری از آن روحیه ایثار و گذشت و فداکاری است.
به خاطرات فرماندهان و نیز شهدای دفاع مقدس و رزمندگان بیادعای آن دوره نگاه کنید که برخلاف تصوری که ممکن است داشته باشیم، سرشار از عاطفه و مهربانی است. قهر اگر هست حالا هست، انحصارطلبی و خشونت اگر هست، محصول تجاری و منفعتطلبانه شدن زندگیهای امروزی ماست که مفهوم لذت را در گستردهتر و چربتر کردن سفرههای شخصی خودمان میدانیم.
حتی به قیمت کوچکتر کردن سفره دیگران. حتی به بهای فقر جماعتی که دیگر حتی جمعیت حسابشان نمیکنیم.
همه اینها که گفته شد البته به این معنا نیست که در این اعزام ها عیب و نقصی نیست و یا نمیشود از این فرصت بهتر استفاده کرد. قدر مسلّم از این هزینهها و از این سفرهای چند روزه میتوان بهتر استفاده کرد و از نقاط ضعف آن کاست که بحث آسیبشناسانه و موشکافانه دیگری را میطلبد؛ اما اینکه باید نسل جدید را با روحیه مقاومت و گذشت و فداکاری آشنا کرد و دنیای دیگری را در کنار دنیای منقلب شده و حسابگرانه و نه چندان بامروّت و انصاف زندگی ماشینی و مناسبات اکثراً آزاردهنده این روزها به آنها نمایاند، ضرورتی است اجتنابناپذیر؛ حتی در مسیر توسعه و پیشرفت اقتصادی و فرهنگی کشور.
ما در مسیر توسعه هم به روحیه جهادی، پرهیز از منفعتطلبیهای زودگذر، ترس از خدا و فداکاری و گذشت و ابتکار و خلاقیت و تلاش و خلق حماسههای بزرگ به شدت نیازمندیم. به روحیهای که به ما بیاموزد نادیده گرفتن منفعت ملی یا عمومی به بهای کسب منفعت فردی و شخصی و یا گروهی و جناحی، حتی در نیّت و نگاهمان نیز یک خیانت است.
*منبع:روزنامه اطلاعات،1395،12،17