نظام بهداشت و درمان در کنار نظام آموزشی، دو وجه مهمتر از خدمات و نظام اجتماعی در هر جامعهای است که دولتها هزینه و بودجه قابل توجهی را صرف تامین و تجهیز آنها میکنند.
روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم عباس عبدی روزنامهنگار، آورده است: در این میان بهداشت و درمان به دلیل فوریتها و مشکلاتی که میتواند ایجاد کند، از حساسیت بیشتری برخوردار است. یک عامل دیگری که موجب حساسیتهای مذکور میشود، الزامیتر بودن هزینههای درمان نسبت به آموزش است. هنگامی که این ضرورت با حضور پزشکان به عنوان کسانی که بخش بیشتر هزینهها را دریافت میکنند، همراه شود، توجهات و انتقادات را بیشتر میکند زیرا بهطور معمول دستمزد پزشکان در سطوح بالای دستمزدها و درآمدهاست و از آن طرف نیاز مردم از جمله فقرا به خدمات درمانی غیرقابل چشمپوشی است. در نتیجه پایین بودن منابع مادی بیماران و ضعف نظام بیمهای، در کنار مطالبات پزشکان فشاری اخلاقی را بر جامعه پزشکی وارد میکند که اگر با مواردی از اشتباهات پزشکی مواجه شود، فضای تبلیغاتی تندی علیه آنان شکل میگیرد.
حال اگر این اشتباهات یا گمان بر اشتباهات، درباره اشخاص مهم و مشهور باشد، فشار تبلیغاتی به صورت انفجاری رخ خواهد داد. بدتر از همه اینکه ممکن است دفاعیه مناسبی هم از سوی پزشکان ارایه نشود و این بحران را عمیقتر و پیچیدهتر کند. همه اینها به یک سو، هنگامی که تئوریپردازی علیه پزشکان هم به ماجرا اضافه شود، اوضاع خرابتر از پیش خواهد شد. اینکه از پزشکان انتظار حکمت و خواندن کتاب رمان و حتی آشنایی با جامعهشناسی و تاریخ و... داشته باشیم و اگر مثلا اطلاعات عمومی آنان کم باشد (چگونه ثابت شدن این ادعا بحث دیگری است) آنان را باید محکوم کرد که چرا واجد این اطلاعات نیستند، یک مطالبه جدید است که تکلیف مالایطاق میکند. بنده در حد تجربه خودم میکوشم که برخی از این دیدگاهها را نقد کنم تا بلکه به تلطیف فضای عمومی در این زمینه کمک شود.
١- اگر قرار باشد که حوزههای گوناگون دانش یا فناوری یا خدمات اجتماعی و مدیریتی ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم، بعید است که در هیچ حوزهای پیشرفتهتر از پزشکی باشیم. نمونه روشن آن آمدن بسیاری از ایرانیان برای انجام امور دندانپزشکی و حتی پزشکی در داخل کشور است. این ادعا یک فرضیه است، ممکن است نادرست هم باشد، ولی گمان نمیکنم که برتری آن در مقایسه با دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی ایران حتی نیازمند به آزمون جدی باشد چرا که واضحتر از آن است که دیده نشود.
٢- به لحاظ سطح آگاهیهای عمومی و اجتماعی نیز گمان میکنم پزشکان در مجموع وضعیت بهتری از سایر حوزهها دارند. کافی است که با تعدادی از آنان گفتوگو کنیم. آنان برخلاف سایر اقشار و متخصصان ارتباط بیواسطهای با مردم از هر نوع آن دارند. اتفاقا به دلیل وضعیتی که میان رابطه بیمار و پزشک وجود دارد، این ارتباط بدون پردههای مرسوم اجتماعی است. آنان روزانه حداقل با دهها نفر از انواع طبقات مردم تماس و ارتباط دارند در حالی که کمتر جامعهشناسی هست که این حد از تماس را با مردم داشته باشد. البته نمیخواهم بگویم که صرف داشتن تماس موجب فهم و شعور اجتماعی میشود ولی با توجه به وضعیت عمومی پزشکان میتوان گفت که این تماسها به بالاتر بودن بینش اجتماعی آنان کمک میکند.
البته بنده با پزشکان معدودی ارتباط دارم و شاید آنها نیز معیار قضاوت نسبت به کل پزشکان نباشند، ولی در مقایسه با سایر اقشار همیشه حس کردهام که آنان در سطوح بالاتری از آگاهیهای عمومی و اجتماعی قرار دارند. بهطور طبیعی موارد نقض این ادعا هم هست.
٣- مشکل مهم تفاوتِ نتایجِ ناشی از خطا یا فساد در حوزههای گوناگون است. متاسفانه فساد در اقشار دیگر از جمله دانشگاهها، به چشم کسی نمیآید. وقتی که کنار خیابان انقلاب پایاننامه را مثل سیبزمینی پیاز میفروشند، کسی ککش گزیده نمیشود، ولی خطای پزشکی که موضوعی غیر از فساد است، مهم میشود. هرچند علت روشن است، ولی نباید دچار برداشت ناصواب شویم. علت این است که خطای پزشکی میتواند منجر به نقص عضو یا مرگ یک نفر شود ولی فساد دانشگاهی و پایاننامه جعلی و صوری نوشتن و برای راهنمایی نکردن آن پول گرفتن، ظاهرا به جایی برنمیخورد! و حساسیتی را برنمیانگیزد. چه بسا عمل خیری هم محسوب شود! (رجوع کنید به توجیهات پایاننامهنویسان!)
٤- از سوی دیگر برخی از جامعه شناسان در نقد پزشکان نقش ساختار را فراموش میکنند. اگر ایرادی در پزشکان وجود دارد به خاطر پزشک بودن شان است یا به خاطر معایب نظام پزشکی؟ چرا وقتی فساد دانشگاهی را در پایاننامهها میبینند، استادان دانشگاه را خطاب قرار نمیدهند؟ اصلا استادان دانشگاه و به ویژه همین منتقدان بگویند چند بار مانع دفاع از پایان نامهای شدند که صوری بوده یا از بنیان قابل دفاع نبوده است؟ چند نمره ١٣- ١٢ به پایان نامههای ضعیف دادهاند؟ بهعلاوه همه ما تجربیات بسیار خوب و مثبتی از پزشکان داریم. هم تجربیات خوب درمانی و هم رفتاری، چرا این موارد را برجسته نمیکنیم؟ اشتباه نشود منظورم نقد نکردن نیست که همه از جمله پزشکان به آن نیاز دارند، منظور زمانی است که داوری کلی و اخلاقی میکنیم حق نداریم یکسویه نظر دهیم. مردم هم در عمل چنین رفتاری دارند. برای نمونه با وجود تمامی تبلیغات علیه پزشکان هنوز هم در اعتماد تعمیمیافته از میان ١٣ حرفه مهم جایگاه سوم را دارند.
٥- این یادداشت در مقام پاک و منزه جلوه دادن جامعه پزشکی کشور نیست چرا که به قول مرحوم مظفرالدینشاه «همهچیزمان باید به همهچیزمان بخورد»، ولی اگر قرار است گریبان گروهی از ایرانیان در این زمینهها گرفته شود، بهطور قطع پزشکان اگر آخرین نباشند، نخستین نخواهند بود. خوب است همه کسانی که از پزشکان انتقاد میکنند، یک سوزن هم به خود بزنند بعد جوالدوز را حواله پزشکان کنند. خودمحوربینی برخی افراد بدترین بیماری است که در جامعه میبینیم. همیشه گفتهایم که جامعه ما نیازمند اعتماد اجتماعی است ولی متاسفانه خودمان در تضعیف پایههای آن کوشیدهایم. هیچ قشر و گروهی نیست که خود را محور عالم نداند و بقیه را با انگهای گوناگون ننوازد. یکی گریبان پزشکان را میگیرد، دیگری علیه مهندسان مینویسد، وکلا هم در این میان بینصیب نمیمانند و... همه کمابیش دچار مشکلاتی هستیم، ولی اینکه در مقام رفیع اخلاقی بنشینیم و به دیگران نمره دهیم کار پسندیدهای نیست و اثرگذار هم نخواهد بود.
6 - حال که این مطلب را نوشتم بد نیست نکتهای را هم خطاب به پزشکان بنویسم. متاسفانه به علل گوناگون، سازمان نظام پزشکی نتوانسته است نقش فراگیری را در میان پزشکان ایفا کند. به همین دلیل بسیاری از پزشکان مردمدوست و خیرخواه کمکم خود را از این سازمان کنار کشیدند و این سازمان که باید نماینده واقعی این گروه باشد از رسالت خود دور شده است و به جای آنکه پناهگاه مردمی باشد که از اشتباهات و خطاها و حتی فسادهای پزشکی متضرر شدهاند، بیشتر وکیل مدافع پزشکان شده است. آنان میتوانند وکیل مدافع پزشکان در برابر دولت یا هر نهاد دیگری باشند ولی در مواجهه پزشک و بیمار باید وکیل مدافع بیمار و نظام سلامت کشور باشند، چون بیمار هیچ پناه دیگری ندارد. صادقانه باید گفت تا وقتی که این سازمان به جایگاه واقعی خود دست نیابد، این مشکلات ادامه خواهد داشت. حداقل بخشی از مسوولیت این کار به عهده پزشکان است.
*منبع:روزنامه اعتماد،1395،12،14