«تب و تاب انقلاب، روی خط حامل»، «فراخوان حضور ملی»، «گاهی رفتن و نماندن، بزرگترین نبرد انسان است»، «موزهای از شلاق و فریاد» و «از کودتای 28 مرداد تا تشکیل جامعه روحانیت مبارز» ازمهم ترین موضوع های اختصاصی روزنامه ایران در شماره پنجشنبه 21 بهمن است.
** تب و تاب انقلاب، روی خط حامل
دهه پنجاه را رنسانس موسیقی پاپ و موسیقی ملی در ایران میدانند اما هنگامی که در 22 بهمن57، انقلاب ایران به پیروزی رسید، آثاری که نام «سرود انقلابی» بر خود گرفتند، نه شباهتی به موسیقی پاپ داشتند نه به موسیقی ملی و نه حتی به موسیقی سنتی که میتوانست به دلیل پایگاه فرهنگی انقلاب که ریشه در سنت داشت، مبدأ موسیقیاش قرار گیرد.
سرود «ای امام» با شعری از حمید سبزواری، توسط یک گروه 50 نفره، به طور زنده در فرودگاه مهرآباد اجرا شد.حمید شاهنگیان، آهنگساز این سرود و نخستین مدیر بخش موسیقی صدا وسیما بعد از انقلاب نیز در این باره گفته: «قبلاً گفتهام که این سرود از کارهای خدایی بود. نمیخواهم با این حرف امتیازی برای خودم کسب کنم، هرکسی میتوانست این کار را انجام بدهد، اینکه کار به دست ما انجام شد کار خدا بود».
هیچ کدام از سرودهای اوایل انقلاب نتوانستند چون «ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها»، خواننده خود را به یک ستاره بدل کنند؛ رضا رویگری که در آن زمان چهرهای ناشناخته بود با خواندن این سرود که شعرش سروده افشین سرفراز با موسیقی فریدون خشنود بود به شهرتی غیرقابل انتظار دست یافت.
** فراخوان حضور ملی
مراسم راهپیمایی 22 بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی همچون سالهای گذشته روز جمعه در سراسر کشور برگزار میشود. حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس جمهوری سخنران مراسم ویژه تهران است. به گزارش «ایران»، مشارکت عمومی در این راهپیمایی که جشن پیروزی نظام جمهوری اسلامی ایران است، علاوه بر تجدید بیعت مردم و مسئولان با انقلاب و نظام، همواره مورد توجه رسانهها و محافل خارجی هم بوده است.
حضور گستردهتر در این مراسم امسال از آن جهت اهمیت مضاعفی یافته است که دولت جدید امریکا در هفته های گذشته تهدیدات جدیدی را علیه ایران آغاز کرده است. تهدیداتی که البته رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود تصریح کردند «ایرانی از تهدید نمیترسد و مردم پاسخ تهدیدات امریکا را در 22بهمن خواهند داد.»
** گاهی رفتن و نماندن، بزرگترین نبرد انسان است
«اسرافیل» دومین ساخته بلند سینمایی آیدا پناهنده که در هشتمین روز جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، ادامه دغدغههای این کارگردان جوان است که باز در لوکیشنی در شمال کشور میگذرد، این بار با پیچیدگی های درونی سه زن مواجهایم. ماهی که پسر جوانش را تازه از دست داده است با بهروز، عشق سالهای دورش، که پس از بیست سال به ایران برگشته است روبهرو میشود. مردی که ماهی بهخاطر او حرف و انگ مردم را به جان خرید اما روزگار طوری چرخید که این عشق ناکام بماند. حالا پس از این همه سال، بهروز آمده است تا زمینهای پدری را بفروشد و به کانادا برگردد، اما نه تنها، بلکه با دختر جوانی به نام سارا که خانوادهاش در تهران زندگی میکند. تاجی، مادر سارا دچار اختلال روانی است و سارا میخواهد با ازدواج با بهروز از شرایط نابهنجارش بگریزد. تاجی هم در عشق شوهر مردهاش معلق مانده است و گویی پسرش جایگزین مرد رفتهاش شدهاست. پناهنده موتیفهایی از فیلمهای قبلی اش را در این فیلم جا داده است، آمدن نام قمرخانوم و ناهید در طول فیلم، نشاندهنده تودرتو بودن ساخته های پناهنده است، او کاراکترهایش را رها نمیکند، بلکه آنها در زمان جاری هستند. در ادامه گفتوگوی کوتاه «ایران» را با آیدا پناهنده میخوانید.
دغدغهای که موجب میشود دوباره در «اسرفیل» سراغ زندگی عاطفی و اجتماعی زنها بروید چه بود؟ با توجه به برنامهای که در فیلمسازی تان دارید آیا قرار است این روند ادامه یابد؟
هنوز حرفهای زیادی هست برای به تصویر کشیدن. مثل کوه یخی ای که فقط سرش از آب بیرون مانده. خوشبختانه زنان فیلمساز ایرانی، چه مستندساز و چه فعال در سینمای داستانی، بسیار خوب پیش میروند و هرکدام از زاویه دید خاص و جهانبینی ویژهای که دارند، جهان مغفول مانده زنان ایرانی را آشکار میکنند. چه از این بهتر؟ فرصت تاریخیای است که نباید از دست برود. تا جایی که میدانم فیلم بعدیام هم درباره زنان خواهد بود و البته مردان. زن و مرد را نمیشود از هم جدا کرد.
در فیلم قبلی، «ناهید» زنی بود که برای زندگیاش مبارزه میکرد و کنشگر بود، اما در این فیلم زنها منفعل بودند، حتی سارا هم به جای مبارزه قصد فرار داشت نه مقاومت، این موضوع با جهان بینی شما که تاکنون دیدده بودیم کمی متناقض نیست؟
ماهی و سارا منفعل نیستند. ماهی بهتدریج نبردی را با خانواده اش، فضایی که در آن زندگی میکند و مهمتر، با خودش آغاز میکند. ماهی وسوسه میشود که مردی را که در جوانی دوست داشته ملاقات کند و در نهایت بر تردیدش غلبه میکند اما نمیداند که دیگر دیر شده و در زندگی مرد، دختر جوانی هست و جایی برای او نیست. سارا هم به شکل دیگری برای تغییر مبارزه میکند. سارا فرار نمیکند؛ ظاهراً چارهای جز رفتن و مهاجرت ندارد. مهاجرت همیشه به معنای انفعال نیست. گاهی رفتن و نماندن، بزرگترین نبرد یک انسان است؛ وقتی دیگر چارهای نیست.
** موزهای از شلاق و فریاد
محوطه اصلی موزه عبرت در خیابان فردوسی جنوبی و نزدیک به میدان امام خمینی (ره) به شکل مدور و استوانهای است و 6 بند و 86 سلول یک متر و نیم در 2 متر دارد و در چهار طبقه بنا شده. به محض ورود از همان دالان تنگ که میگذری نام صدها زندانی سیاسی را که اینجا نگهداری میشدهاند میبینی.
میگویند در روزهای دهه فجر، چند برابر روزهای عادی سال، مردم به بازدید موزه میآیند. موزهای که در سال 1316 بهعنوان زندان شهربانی ساخته میشود و مدتی هم بهعنوان زندان زنان مورد استفاده قرار میگیرد اما آنچه بیش از همه در این موزه مورد توجه قرار گرفته، شرح وقایعی است که از اواخر سال 50 در آن گذشته. همان «کمیته مشترک ضد خرابکاری» که با دستور محمد رضا پهلوی و الگوبرداری از دستگاه امنیتی انگلیس و تجربه نیروهای ساواک، شهربانی، ژاندارمری و ارتش، فعالیت خودش را برای سرکوب مبارزان انقلابی آغاز میکند. سخت است راه رفتن در جایی که میدانی روزگاری بیش از 10 هزار زندانی سیاسی را فقط به خاطر اعتقاد و فعالیتهای مذهبی و فرهنگیشان در خود جای داده است.
** از کودتای 28 مرداد تا تشکیل جامعه روحانیت مبارز
یکی از نهادهای مهمی که پیش از سال 1357 نقش مهمی در مبارزههای انقلابی با حکومت پهلوی ایفا کرد، جامعه روحانیت مبارز بود که هسته اولیه آن در اواسط سال 1356 شکل گرفت. در متن پیش رو علل و عوامل شکلگیری انقلاب از کودتای 28 مرداد 1332 تا شکلگیری جامعه روحانیت مبارز را با سید رضا اکرمی، رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، دبیر پیشین جامعه وعاظ تهران و نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی، به گفتوگو نشستیم که در ذیل میخوانید.
با توجه به اینکه موضوع گفت و گو ریشه یابی انقلاب و عوامل شکلگیری آن در ایران است، در ابتدا از دوران جوانی یا طلبی خود بگویید...
در ابتدا باید بگویم، من متولد 1321 هستم و خاطره 28 مرداد سال 1332 را به یاد دارم که در شهر ما سمنان، مردم تا ظهر مرگ بر شاه میگفتند و زنده باد مصدق! به یکباره در بعداز ظهر ورق برگشت و فریاد زنده باد شاه و مرگ بر مصدق در خیابانها رایج شد. در سال 1340 من تصمیم گرفتم برای طلبه شدن از سمنان راهی قم شوم؛ یکی از خاطراتی که من از دوران طلبگی به یاد دارم عید سال 42 است که داستان مدرسه فیضیه پیش آمد. و آن روز طلبهها را کتک زدند؛ من در آن زمان ملبس به لباس آخوندی نبودم ولی طلبه بودم و ما هم در آن واقعه کتکی خوردیم.
نظریه پردازان انقلاب درباره ریشههای آن موارد متعددی را بیان کردهاند و گاهی بر یک عامل خاص نیز تکیه کردهاند؛ شما بهعنوان کسی که در وقایع و جریانهای انقلاب حضور داشتید موتور محرک انقلاب را چه چیز و چه عاملی میدانید؟
به نظر من واقعاً آن چیزی که بعد از 15 خرداد تا 22 بهمن که در حدود 15 سال طول کشید و به وقوع پیوست و این مبارزه بعد از 15 سال به نتیجه رسید حداقل نتیجه سه عامل مهم بود. مطلب اول عملکرد خود شاه بود؛ وقتی مردم کودتای انگلیسی و امریکایی 28 مرداد را دیدند و درنهایت ساواک تشکیل شد و اختناق پدید آمد، خود به خود مردم از رژیم منزجر شدند. مطلب دوم بیمه کردن منافع امریکا و انگلیس در ایران توسط شاه و ژاندارمیاش در منطقه بود؛ عامل سوم درگیری و تقابلی بود که رژیم با اسلام داشت، بالاخره توده مردم ایران مسلمان بودند و رژیم به یکباره تاریخ شمسی را به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد. و درنهایت مجموع این عوامل، نفرت و انزجار عمومی پدید آورد و به انقلاب منجر شد و به مجرد اینکه شاه در 26 دی ماه رفت، امام در 12 بهمن وارد ایران شد.