کد خبر: ۹۲۷۲۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۶ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - 01 February 2017
حسن غفوری ‌فرد از چهره ‌های شناخته شده برای نسل‌های مختلف انقلاب اسلامی است. شخصیت علمی، سیاسی و ورزشی ایشان موجب شده است که شخصیت چند وجهی از او در اذهان شکل بگیرد.
 روزنامه نوآوران در گفت و گو با حسن غفوری ‌فرد یار و یاور دیرینه بنیانگذار دانشگاه آزاد اسلامی، نوشت: حسن غفوری ‌فرد از چهره ‌های شناخته شده برای نسل‌های مختلف انقلاب اسلامی است. شخصیت علمی، سیاسی و ورزشی ایشان موجب شده است که شخصیت چند وجهی از او در اذهان شکل بگیرد.

در این گفت و گو آمده است: دکتر غفوری ‌فرد، در ایام مختلف، همکاری‌ های بسیاری را با آیت ‌الله هاشمی ‌رفسنجانی تجربه کرده است. برای آشنایی بیشتر با ایشان و یادآوری اقدامات آیت‌ الله – به ویژه در عرصه دانشگاهی- گفت ‌و‌گویی اختصاصی با یار و یاور دیرینه بنیانگذار دانشگاه آزاد اسلامی داشتیم که تقدیم خوانندگان عزیز و فرهیخته نوآوران می ‌شود.

** جناب غفوری‌ فرد، بهتر است در ابتدای گفت ‌و‌گو با شخصیت علمی شما آشنا شویم. حضرت ‌عالی در عرصه علمی ایران دارای سوابق بسیار و درخشان می ‌باشید. عضو هیأت علمی دانشگاه امیرکبیر هم هستید و بسیاری از مدارج و افتخارات علمی و دانشگاهی که نسل امروز ما کمتر با این خصوصیات منحصر به فرد شما آشنایی دارند.

به نام خالق هستی. من متولد سال ١٣٣٢ هستم. دوره دبستان را در محله جنوب تهران، سمت امامزاده یحیی و در دبستان خیام گذراندم. دوره متوسطه را در دبیرستان علوی بودم. سال ١٣٤١ در کنکور دانشگاه، در دو رشته فیزیک و شیمی قبول شدم. سال ١٣٤١اولین سالی بود که کنکورها عمومی برگزار می‌ شد. از آن‌ جا که در دبیرستان خیلی به فیزیک علاقه داشتم، رشته فیزیک را جهت ادامه تحصیل برگزیدم. سال ١٣٤٤ از دانشگاه تهران فارغ ‌التحصیل شدم، به علت دانشجوی ممتاز بودن، از دولت ژاپن بورسیه گرفتم. در ژاپن دوره فوق ‌لیسانس مهندسی زلزله را گذراندم. بنده در این رشته اولین کسی بودم که موفق به اخذ مدرک فوق ‌لیسانس شدم. سپس به ایران برگشتم و در دوران سربازی در کنکور دانشگاه تهران شرکت کردم. فوق ‌لیسانس دوم را از این دانشگاه گرفتم. زمانی که سرباز بودم، شبانه ‌روزی درس می ‌خواندم. پایان ‌نامه ‌ام در مورد زلزله بوئین ‌زهرا بود. بعد از آن رفتم خارج از کشور و در آمریکا فوق‌ لیسانس سوم و دکترای فیزیک هسته ‌ای را در سال ١٣٥٥ از دانشگاه‌ های این کشور اخذ کردم.

** در سال‌های نزدیک به انقلاب به ایران بازگشتید. از آن ایام بگویید.
بعد از سال ١٣٥٥ به ایران برگشتم. از طرف رژیم شاه و ساواک چند بار دستگیر و زندانی شدم. قبل از انقلاب این ‌گونه بود که هر جا کار می‌ کردیم، همان اول باید یک نامه پر می ‌کردیم تا به ساواک فرستاده شود و این سازمان نظر بدهد. منتها این نامه تا می‌ رفت و می ‌آمد چند ماه طول می‌ کشید. من هم می ‌دانستم نامه که بیاید، جوابش منفی است و در همین چند ماه می ‌گشتم و یک جای دیگر کار پیدا می‌ کردم. از آن‌جا که بیرونم می‌ کردند می ‌رفتم یک جای دیگر! آخرش رفتم پلی ‌تکنیک که نامه آمد ایشان را باید بیرون کنید، اما دیگر انقلاب شد و نامه هم به دست خود ما رسید. از سال ١٣٥٦ من در دانشگاه امیرکبیر شروع به کار کردم کردم و الآن استاد تمام پایه ٣٨ هستم.

طی سال‌ های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین دوره دکترا را برای اولین بار در ایران ایجاد کردم. دکترای دوره علوم و تکنولوژی هسته‌ ای یکی از این رشته ‌ها بود. شهید دکتر شهریاری که ترور شدند، در دانشگاه ما بودند. چند نفر از اساتید درجه یک کشور که از اساتید بزرگ انرژی اتمی هستند، از دانشجویان بنده بودند. بعد از آن باز اولین دوره دکترای برق را در همان دانشگاه امیرکبیر درست کردیم. در سال ١٣٦٥ که رئیس دانشگاه بین ‌المللی امام خمینی‌(ره) بودم، اولین دوره دکترای معماری هسته‌ای را شروع کردیم و همین طور اولین دوره دکترای آینده پژوهی را در سال 1385.

** هم اکنون در دهه فجر هستیم. انقلاب اسلامی با نام آقای هاشمی رفسنجانی گره خورده است. ارتباط شما با ایشان در ایام انقلاب و سال‌ های بعد از انقلاب چگونه بود؟
من از سال‌ ها قبل از پیروزی انقلاب، در خدمت آقای هاشمی بودم. ما در روز پنج دی ماه ١٣٥٧ که حکومت نظامی بود و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع بود، آقای هاشمی را برای سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر (‌پلی‌تکنیک آن زمان) دعوت کردیم. گروه ‌های مسلح به اطراف دانشگاه آمدند، تیراندازی کردند و اجازه ندادند سخنرانی ایشان انجام شود.

بعد از آن راهپیمایی بزرگی که آیت ‌الله طالقانی در تاسوعا و عاشورای سال ١٣٥٧ برگزار کردند، احساس کردیم امکان دارد جو انقلابی دچار رکود شود و لازم است یک حرکت جدیدی به پا کنیم. به همین خاطر در دانشگاه امیرکبیر، اولین سمینار بررسی علمی حادثه عاشورا را برگزار کردیم. این اولین باری بود که سمیناری علمی برای سلحشوری‌ های واقعه عاشورا برگزار می ‌شد. ما برای این سمینار پنج سخنران دعوت کردیم. چهار نفر از پنج سخنران بعدها شهید شدند. آخرین نفر هم آیت ‌الله رفسنجانی بود. روز اول شهید باهنر آمدند سخنرانی کردند و بزرگ ‌ترین اجتماع آن روز دانشگاه همین سخنرانی بود. روز دوم دولت وقت آمد و دور‌تا‌دور و چهار طرف آن‌جا را تانک گذاشت و بعد تیراندازی کردند. همان روز در همین جریانات، استاد نجات ‌اللهی شهید شدند. آن روز هم سخنرانی آقای هاشمی بود که جلویش را گرفتند.

پس از انقلاب هم که ایشان سرپرست وزارت کشور شدند به اولین نفری که به عنوان استاندار حکم دادند، بنده بودم. این جانب در آذر ماه ١٣٥٨به عنوان استاندار خراسان انتخاب شدم. یعنی اولین حکمی که در کشور توسط ایشان امضا شد به نام بنده بود. این به علت شناختی بود که از من داشتند. چون ما با هم در شورای جمهوری اسلامی بودیم. بعد هم که آیت ‌الله هاشمی رئیس ‌جمهور شدند، اولین حکم معاونت را به نام بنده صادر کردند. با این حکم من رئیس سازمان تربیت بدنی شدم. در حزب جمهوری هم که ما در خدمت ایشان بودیم.

** معمولاً بعد از یک دوران طولانی مراودات و مجاورت با شخصیت‌های عالی‌مقام، خاطراتی از ایشان در ذهن ماندگار می‌ شود که هرگاه نام آن شخصیت برده می‌ شود، ناخودآگاه برجسته ‌ترین آن خاطرات به ذهنمان متبادر می ‌شود. چنان ‌چه بخواهید همین لحظه خاطره‌ ای از آیت ‌الله هاشمی برای ما نقل کنید، بلافاصله کدام یک از خاطرات به ذهنتان خطور می ‌کند؟
من به ‌قدری خدمت آیت ‌الله ارادت داشتم و ایشان آن‌چنان به بنده لطف داشتند که وقتی استاندار خراسان شدم، همه می ‌گفتند آقای هاشمی دایی بنده است! حتی هنوز هم بسیاری از اهالی بزرگوار و متدین این خطه گمانشان همین‌طور است، در حالی ‌که بنده اصالتاً تهرانی هستم و هیچ نسبت فامیلی هم با آقای هاشمی نداشتم، ولی از آن‌ جا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آن قدر مردم مرا در کنار ایشان دیده بودند، این تلقی ایجاد شده بود. من همیشه از ایشان تعریف می ‌کردم و همه به من می ‌گفتند چون آقای هاشمی دایی شماست این همه از آیت ‌الله تعریف می ‌کنید و برای همین نسبت هم استاندار خراسان شده ‌اید. نکته جالب این جاست که هنگام سفر ایشان به خراسان، به شوخی خدمتشان عرض کردم مردم خراسان می‌گویند شما دایی من هستید و به همین علت من استاندار خراسان شده ‌ام، ایشان گفتند پس مطمئن باشید اگر دایی شما نبودم، نخست ‌وزیر می ‌شدی! البته منظور این عالی میزان اطمینان ‌شان به توانایی بنده در خدمتگذاری و انجام امور جاری و نیز اظهار لطفشان به بنده بود.

این است که هنوز هم که هنوز است، هر وقت تلویزیون آقای هاشمی را نشان می ‌دهد، به خانواده به شوخی می ‌گویم ایشان دایی من است.

** یکی از برجسته ‌ترین اقدامات آیت ‌الله هاشمی رفسنجانی، ایجاد و توسعه دانشگاه آزاد اسلامی بود. نگاه شما به عنوان یک شخصیت علمی و سیاسی به این اقدام چگونه است؟
از روز اول که دانشگاه آزاد اسلامی می ‌خواست ایجاد شود، من در جریان و در ارتباط با این پدیده علمی عظیم بودم. زمانی که آقای دکتر جاسبی قرار بود ریاست این دانشگاه را بر عهده بگیرند، معاون نخست ‌وزیر و رئیس سازمان امور استخدامی بودند. آن زمان بنده وزیر نیرو بودم. مرحوم آیت ‌الله هاشمی رفسنجانی که خدا رحمتشان کند، به حق بنیانگذار دانشگاه آزاد اسلامی بودند. ایشان به آقای جاسبی پیشنهاد کردند پست دولتی را رها کنند و دانشگاه آزاد اسلامی را ایجاد کنند. آقای جاسبی با یکی از اولین کسانی که در خصوص این مهم مشورت کردند، بنده بودم. من خیلی این ایده را پسندیدم و گفتم کار بسیار مفیدی است. آقای جاسبی، ایده آیت ‌الله هاشمی رفسنجانی را با یک سرمایه خیلی‌خیلی کم شروع کردند. آقای دکتر زارع که در حال حاضر معاون هستند، با 10‌هزار تومان رفتند دانشگاه تبریز را تأسیس کردند. من در برخی از مراسم‌ های افتتاحیه حاضر بودم. مثلاً در مراسم افتتاحیه واحد تربت حیدریه. بنده در همین واحد تهران مرکز و چند سالی در قزوین در دانشگاه آزاد اسلامی سابقه تدریس دارم. در قزوین زمانی که رئیس دانشگاه امام‌خمینی‌(ره) بودم، باز هم در دانشگاه آزاد تدریس می ‌کردم. هم اینک در دانشگاه آزاد قزوین سه دانشجو در سطح دکترا دارم. دانشگاه آزاد اسلامی، خیرات جاریه آیت ‌الله هاشمی رفسنجانی است.

** همان‌ طور که گفتید شما از ابتدا با دانشگاه آزاد آشنا بودید. تأسیس و گسترش کمی و کیفی این دانشگاه عظیم تا چه حد مدیون ایده ‌های آیت ‌الله هاشمی رفسنجانی است؟
دانشگاه آزاد اسلامی واقعاً جزو دستاوردهای بسیار بزرگ انقلاب اسلامی است. این جز با یک فکر و ایده قوی نمی ‌توانست محقق شود. دانشگاه آزاد در ابتدا پول و امکاناتی نداشت. جامعه علمی و دانشگاهی ما توفیقات دانشگاه آزاد اسلامی را یک سره مرهون فکر ناب آیت ‌الله رفسنجانی و مدیون مدیران خوب و عالیقدری چون آقای جاسبی و بعد هم آقای میرزاده است. این دانشگاه در حال حاضر نزدیک به دو میلیون دانشجو دارد و خدمات بسیار زیادی به آحاد ملت ایران کرده است. بسیاری از واحدهایش از لحاظ امکانات و شرایط، از واحدهای با سابقه دانشگاه ‌های دولتی وضع ‌شان بهتر است.

من همان موقع که رئیس دانشگاه بین ‌المللی امام‌ خمینی‌(‌ره‌) بودم، به شوخی به آقای موسی ‌خانی (‌رئیس دانشگاه آزاد قزوین) گفتم شما بیایید رئیس دانشگاه بین ‌المللی امام‌ خمینی‌(ره) شوید و من رئیس دانشگاه آزاد واحد قزوین! هم امکانات، هم فضا و هم آزمایشگاه‌ های دانشگاه آزاد قزوین شرایطش از شرایط دانشگاه امام‌ خمینی‌(‌ره‌) خیلی‌خیلی بهتر است. نمازخانه ‌اش خیلی مهیاتر و آزمایشگاهش نیز بسیار مجهزتر است، فضای ساختمانی ‌اش هم خیلی مرتب ‌تر است. با هزینه خود مردم تشکیلاتی با این عظمت ساخته شده است و خدمات بزرگی ارائه می ‌دهد و در وصف بزرگی و تأثیرات مثبت آن همین بس که متذکر شویم بزرگ ‌ترین دانشگاه جهان است.

** این در حالی است که دانشگاه ‌های دولتی، بودجه مناسبی می‌ گیرند. گویا فکر آیت‌الله هاشمی، قوی‌تر از هر بودجه ‌ای عمل کرده است؟
من بارها گفته‌ ام که نبود یا کمبود پول مشکل اصلی نیست. مدیریت و فکر ناکارآمد است که می ‌تواند محل اشکالات عدیده باشد. در دانشگاه آزاد بحمدالله مدیریت خوب آقای هاشمی و برنامه ‌ریزی خوبی که انجام دادند باعث پیشرفت شد. در این دانشگاه، همه چیز مردمی است و چون مردمی است، خیلی سریع‌ تر توانسته است پیشرفت کند. به عنوان مثال، در دوره مدیریت من در دانشگاه امام‌ خمینی‌(ره)، کارهای دانشگاه آزاد قزوین خیلی بهتر از دانشگاه بین ‌المللی امام ‌خمینی(ره) انجام می ‌شد. چون آن ‌جا کار مردمی بود، به رئیسش اعتماد می‌ کردند و امکانات در اختیارش می‌ گذاشتند. مثلاً در دانشگاه بین ‌المللی امام‌ خمینی‌(ره) می‌ گفتیم اجازه بدهید فلان پروژه را خودمان انجام دهیم، می‌ گفتند نه حتماً باید پیمانکار بیاید. پیمانکار هم بعضاً وسط کار می ‌گذاشت و می‌ رفت. در‌ حالی‌ که در دانشگاه آزاد، فرد تصمیم ‌گیر مشخص بود و می ‌توانست با استقلال رأی عمل کند. ساختار مدیریتی به نحوی بود که به افراد اعتماد داشتند و کارها خیلی به سرعت پیشرفت می‌کرد.

** این جمله‌ که «این انقلاب بی ‌نام امام‌خمینی‌(ره) در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست»، آیا راجع به دانشگاه آزاد هم می ‌توانیم بگوییم که «این دانشگاه بدون نام آقای هاشمی، در هیچ کجا شناخته نمی ‌شود»؟
یقیناً همین ‌طور است. دانشگاه آزاد اسلامی بدون نام آیت ‌الله هاشمی رفسنجانی، هیچ خواهد بود. اگر آقای هاشمی نبودند، دانشگاه آزادی وجود نداشت. ایده خیلی مهم است. این ‌که آدم فکر و شهامت و جسارت تصمیم‌ گیری داشته باشد، خیلی مهم است. یک نفر که دانشگاهی هم نبوده و یک روحانی بوده است. ایشان بیاید و چنین فکری داشته باشد و این فکر را با این قدرت پیش ببرد و به این ثمره بزرگ دست یابد، کار بسیار بزرگی انجام داده است.

** آقای غفوری‌فرد ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. اگر نکته دیگری هست، بیان بفرمایید.
این دانشگاه عظیم، این امکانات و این تجهیزات میراث آقای هاشمی است. چه مراکز فرهنگی و چه ساختمان ‌ها و چه مساجد و چه آزمایشگاه‌ ها، این ها میراث خیلی خیلی بزرگی است نه تنها برای ایران، بلکه برای دنیا و برای شما جوانان.

*منبع: روزنامه نوآوران، 1395.11.13
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: