روزنامه وقایع اتفاقیه در گزارشی به بررسی فعالیتهای آیتالله هاشمی رفسنجانی در حوزه کتاب پرداخت و نوشت: موضوعات بسیاری برای پرداختن به اکبر هاشمیرفسنجانی وجود دارد؛ چهره کلیدی تاریخ معاصر ایران به ویژه در سه دهه گذشته اما این، تنها سیاست و سیاستورزی نبود که آیتالله را مورد توجه قرار میداد، نقش او در روند تاریخی ایران معاصر و ثبت خاطراتش از این روزها، شاید یکی از مهمترین وجوهی است که در مواجهه با او میتوان به آن اشاره کرد.
در ادامه این گزارش آمده است: خاطرهنگاری و ثبت وقایع در ایران، قدمت چندانی ندارد؛ خاصه از سوی مردان سیاست و آنها که نقشی در روند تاریخی این سرزمین بازی کردهاند. از آن روز که اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطراتش را در خفا و دور از چشم ناصرالدینشاه مینوشت، مدت زیادی از زمانی که با ترس مینوشت، نگذشته است: امروز شاه گفت این را در روزنامهات بنویس، جلالخالق این پادشاه از کجا میداند که من دارم این خاطرات را مینویسم.
پس از آن نیز کسانی دست به قلم شدند و خاطرات خود یا شرح زندگیشان را نوشتند؛ منابعی که حالا به منابعی معتبر از لحاظ تاریخی تبدیل شدهاند؛ «از شرح زندگانی من» مستوفیالممالک بگیر تا خاطرات اسدالله اعلم. اکبر هاشمیرفسنجانی اما یکی از باهوشترین سیاستمداران معاصر ایران بود و همین هوش ذاتی، او را واداشت که بیواسطه راوی نقش تاریخیاش باشد. انتصاب و حضور در پستهای کلیدی کشور چون مجلس شورای اسلامی، ریاستجمهوری، جانشین فرمانده کل قوا در سالهای جنگ تحمیلی، ریاست مجلس خبرگان رهبری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و... که بیش از چهار دهه از عمر او را در برمیگرفت، باعث شد که خاطرات او به یکی از مهمترین منابع تاریخی درباره انقلاب اسلامی و سالهایی که گذشت، تبدیل شود.
او سالانه خاطرات خود را منتشر کرد؛ مجلدهایی که هر کدام به سالی مشخص و با عنوانی مرتبط به وقایع آن سال منتشر شده است. «دوران مبارزه» مقطع تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی، «انقلاب و پیروزی» مقطع سال 1357 و 1358، «انقلاب در بحران»، 1359، «عبور از بحران» 1360، «پس از بحران» 1361، «آرامش و چالش» 1362، «بهسوی سرنوشت» 1363، «امید و دلواپسی» 1364، «اوج دفاع» 1365، «دفاع و سیاست» 1366، «پایان دفاع، آغاز بازسازی» 1367، «بازسازی و سازندگی» 1368، «اعتدال و پیروزی» 1369، «سازندگی و شکوفایی» 1370، «رونق سازندگی» 1371، «صلابت سازندگی» 1372.
در آثار او میتوان مهمترین اتفاقات سالهای گذشته، چگونگی شکلگرفتن و روند آنها را دید. او خاطرهنویسی را از سال 60 یعنی دو سال و دو ماه بعد از انقلاب شروع کرد و افسوس میخورد که چرا تا پیش از آن یعنی خاطرات سالهای 57 تا 59 را مکتوب نکرده است. خاطرات دهه 60 او، بسیار مهم هستند؛ دههای که در آن، جنگ ایران و عراق شکل گرفت و التهاباتی چون فرار بنیصدر از ایران، انفجار نخستوزیری، حزب جمهوریاسلامی و درگذشت امام خمینی(ره) رخ داد.
از خلال این خاطرات، نکتههای جالبی میتوان یافت؛ مثلا نظر امام(ره) درباره موسیقی در تاریخ 23اردیبهشت 60؛ حاجاحمدآقا با هاشمیرفسنجانی تماس میگیرد و میگوید، امروز بناست از اخبار ظهر دستوری از امام(ره) پخش شود که هرگونه آهنگ موسیقی را حتی با سرود ممنوع میکند و از رفسنجانی میخواهد جلوی این کار را بگیرد که او قبول نمیکند ولی بهشتی به دیدن امام(ره) میرود و امام(ره) را از این امر منصرف میکند؛ البته قرار میشود این مسئله به مرور اجرایی شود. رفسنجانی همچنین بهندرت وارد مسائل خانوادگی میشود؛ هرچند با خواندن کتاب، خواننده، فضای کلی حاکم بر خانواده را درک میکند.
** هاشمی و امیرکبیر
یکی دیگر از مهمترین آثار هاشمیرفسنجانی، کتابی است درباره امیرکبیر؛ کتابی که در سالهای پیش از انقلاب به رشته تحریر درآمد ولی او قبل از آن با کتاب «سرگذشت فلسطین» بر سر زبان افتاده بود؛ نخستین کتابی که در سال 1342 ترجمه و منتشر کرد. او ترجمه این کتاب را مهر سال 1342 در رفسنجان و زادگاهش «نوق» به پایان برد. رفسنجانی پیشازاین و در آخرین شماره نشریه «مکتب تشیع» مقالهای درباره فلسطین نوشته بود. یکی از کتابهایی که برای نوشتن آن مقاله خوانده بود، کتاب عربی «القضیه الفلسطینیه» نوشته اکرم زعیتر، سفیر اردن در ایران بود. این کتاب پس از انتشار بهسرعت معروف شد و مخاطبان زیادی پیدا کرد. رفسنجانی نیز این کتاب را بدون گرفتن مجوز از سوی اداره فرهنگ وقت منتشر کرد که باعث ایجاد سروصدای زیادی در برخی از محافل سیاسی و مذهبی شد. او نام این کتاب را «سرگذشت فلسطین» گذاشت و مقدمهای هم برایش نوشت.
خود هاشمیرفسنجانی درباره این کتاب و مقدمهاش گفته است: «مقدمه را خودم نوشتم که خیلی تند بود؛ چون آن موقع مسئله استعمار جزء مهمترین مسئله مبارزان بود، برای مجوز دچار مشکلی نشد. هرچند در آن زمان گرفتن مجوز هم چندان رسم نبود و سخت نمیگرفتند.» او همچنین افزوده است: «به اداره فرهنگ رفتم. رئیس اداره آدم خوبی بود، کتاب را که دید خوشحال شد، فکر نمیکرد که سیاسی میشود. هرچند بعدها بیشتر حساسیت ساواک بهخاطر مقدمه بود. نویسنده کتاب اکرم زعیتر، سفیر اردن در ایران بود و دانشمندی مورد احترام شناخته میشد. از اکرم زعیتر در اسناد ساواک با احترام یاد شده و گاه با لفظ استاد.»
هاشمی سپس درباره پرفروششدن این کتاب آورده است: «چاپ اول آن فورا تمام شد؛ البته چون نشریه «مکتب تشیع» را منتشر میکردم، در سراسر کشور نماینده داشتم. برای این کار بودجه نداشتم. قبض پیشفروش تهیه کردم که قیمت آن پنج تومان بود و برای سراسر کشور هم فرستادم. مقداری از قبضها فروخته شد و پولش برای ما آمد. بعد از پیشفروش با دو تومان تفاوت قیمت، هفت تومان آن را میفروختیم. خوشبختانه، در تیراژهای آن روز، مقدار زیادی فروش رفت و توانستیم هزینه آن را جبران کنیم. فوری به چاپ دوم رسیدیم. این دفعه پیشفروش نداشتیم. کتابفروشیها هم فوری به ما پول نمیدادند. مشکل پیدا کردم. در همین زمان با آقای اکرم زعیتر آشنا شده بودم. حاجمصطفی رهنما 300 نسخه از این کتاب را فروخت. حاجمصطفی قبل از من به قضیه فلسطین پرداخته بود ولی در حوزه نبود، در تهران بود. آن 300نسخه را به سفارتخانهها و افرادی که به ایشان مراجعه میکردند، میداد. فکر میکردم پولش را از اتحادیه عرب گرفت. اتحادیه عرب آن موقع ملجأ مبارزات فلسطینی بود. واقعا فعال بودند و بین آنها تفرقه نبود. هنوز مصر و دیگر کشورها در میدان بودند. آقای اکرم زعیتر در قبال پول کتاب از من رسید گرفت؛ البته همین که بین سفارتخانههای عربی توزیع شد، برای ما مشکلساز بود. کشورهای عربی آن موقع مخالف سیاست ضدفلسطینی شاه بودند و در مقابل ترویج آنان، رژیم حساستر شد؛ یعنی جزء عواملی بود که آنها را برای برخورد با کتاب تحریک کرد.»
در ادامه، این کتاب بهدست امامخمینی(ره) و دکتر مصدق رسید. آذر سال 1343، دکتر محمد مصدق که در تبعید، کتاب «سرگذشت فلسطین» به دستش رسیده بود، یادداشتی درباره آن نوشت: «حیفم آمد که این کتاب در گوشهای بماند و مورد استفاده قرار نگیرد.» با نوشته مصدق، این کتاب به محافل سیاسی هم راه یافت.
هاشمیرفسنجانی در سال 1346، کتاب دیگری را با نام «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» منتشر کرد. خود او دراینزمینه گفته است: «پس از خواندن کتاب «میراثخوار استعمار» نوشته دکتر مهدی بهار، مصمم شدم در زمینه زندگی امیرکبیر، کاری انجام دهم. مطالعاتی کردم و یادداشتهایی برداشتم اما قسمت عمده و اصلی کار را در همین فرصت انجام دادم. میخواستم مسئله مبارزه با استعمار را بنویسم. طرف ما آمریکا و انگلیس بودند و میخواستم نمونه خوبی از سابقه مبارزه با استعمار را آن هم بر محور شخصیتی که قبول داشتند، معرفی کنم. در ایران بهخاطر ضدیتی که رژیم پهلوی با قاجاریه داشت- چون قاجاریه امیرکبیر را کشته بود- امیرکبیر را خیلی بزرگ کرده بودند؛ یعنی همه امیرکبیر را بهخوبی میشناختند.
میخواستم بگویم، خصیصه اصلی او که مبارزه با استعمار بوده با این وضع حکومت خاندان پهلوی، سازگار نیست. در کتاب بر بعد ضداستعماری امیرکبیر بیشتر تکیه کردم. تاریخ ایران را هم گفتم ولی هدف اصلی، آن بوده است. هدف دوم من، این بود که آن موقع متجددها یعنی غربزدگان، بیشتر بهدنبال امیرکبیر رفته بودند. اینهایی که مینوشتند، نوعا حالت غربزدگی داشته و حالت اسلامی نداشتند. در تاریخ، امیرکبیر را بهعنوان یک متجدد مخالف دین یا بیتفاوت یا لائیک یا سکولار معرفی کرده بودند. میخواستم بگویم، امیرکبیر با خصوصیتهای مهم ملی و روحیه ضداستعماریای که در همه زندگی او بود، مذهبی بود و لامذهب نبود. نمونههایی از مذهبیبودنش را گفتم بهخاطر اینکه وقتی حوزه میخواست مبارزه را شروع کند، طلبهها تاریخ امیرکبیر و سابقه مبارزه با استعمار را بدانند و این شخصیت را از قشر مذهبی جامعه جدا ندانند؛ این دو هدف اصلی من بود.»
** کتابهای دیگر
بهجز مجموعه «کارنامه و خاطرات»، از آیتالله هاشمیرفسنجانی، کتابهای دیگری نیز بهجا مانده است که هر کدام به شکل اختصاصی به اتفاقی خاص اشاره دارد؛ کتابهایی که میتوانند دستمایه پژوهشهای مختلف قرار گیرند و نمایه روشنی از تفکر، رویکرد و مواضع اوست:
** هاشمی در سال 88
این کتاب، کاملترین گزارش از مواضع رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در طول سال 1388 (قبل و بعد از انتخابات) است که بهخوبی دیدگاه آیتالله هاشمی درباره اهداف جریان انحرافی برای ایجاد بالاترین تفرقه و تنش اجتماعی را در جمهوریاسلامی تبیین کرده است؛ ضمن آنکه متن کامل نامه سرگشاده آیتالله هاشمی به رهبر معظم انقلاب درباره احمدینژاد و خطبههای نمازجمعه 26 تیر 1388 در بخش ضمائم این کتاب منتشر شده است.
** صراحت نامه
این کتاب، صریحترین گفتوگوی انجامشده با آیتالله هاشمیرفسنجانی در سال 1388 بوده که به مواردی نظیر نامه سرگشاده به رهبری، آزادسازی ماهواره و نظر امام(ره) درباره حذف شعار مرگ بر آمریکا در آن پرداخته شده است. این کتاب در 48 صفحه از سوی انتشارات سیمای شرق در زمستان 1391 به بازار نشر عرضه شد. معاشرت او با کتاب، دستبهقلمبودن و سابقه نویسندگی، یکی از عمده وجوهی است که بعدها هنگام قضاوت درباره این شخصیت تاریخی باید به آن پرداخت. شخصیتی که خیلیها از او بهعنوان حافظ اسرار چندین و چندساله نظام یاد میکردند و اگرچه این روزها بحث بر سر آن بخش منتشرنا شده، بسیار است اما همین بخشی که هم منتشر نشده و همین آثاری که از او بهجا مانده، بهخوبی میتواند شمایلی از آنچه در سالهای گذشته رخ داده نشان دهد. او بهدرستی گذشته را چراغ راه آینده میدانست و بههمینخاطر، چراغ خاطرات و آثارش همیشه روشن خواهد ماند.
*منبع: روزنامه وقایع اتفاقیه، 1395.10.22