کد خبر: ۸۹۹۸۸
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۴ - ۱۱ دی ۱۳۹۵ - 31 December 2016
ماجرای گورخواب‌ها مایه سرشکستگی و سرافکندگی همه ماست. بحث این دولت آن دولت نیست. همانطور که حسن روحانی مقصر است، احمدی نژاد نیز یک پای ماجراست.
 ماجرای گورخواب‌ها مایه سرشکستگی و سرافکندگی همه ماست. بحث این دولت آن دولت نیست. همانطور که حسن روحانی مقصر است، احمدی نژاد نیز یک پای ماجراست.

روزنامه آفتاب یزد در شماره شنبه درسرمقاله ای به قلم منصورمظفری مدیر مسوول، نوشته است: عقب‌تر هم باید رفت .آری؛ دولت سازندگی.هاشمی رفسنجانی هم قطعا قصوری داشته که به اینجا رسیدیم. هیچ کس،هیچ مسئولی،هیچ دولتی،هیچ مجلسی، هیچ قوه‌ای و ... نمی‌تواند بگوید گورخوابی و فلاکت عده‌ای از هموطنانمان ربطی به من و ما ندارد. همه باید خجل زده باشند که با این همه درآمد و این همه برو و بیا و این شعارهای پرطمطراق عده ای از مردم برای زنده ماندن در برابر سرما شب خود را در گور صبح می‌کنند. این زنده به گور رفتن از خوف مرگ مگر می شود بی دلیل باشد ؟مگر ممکن است همه آقایان وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده باشند اما اینگونه بعضی از هموطنان دچار مشکل گردند؟مدیریت آقایان بر اساس کدام «تز» بوده که امروز عده ای به گورخوابی افتاده اند؟پس چرا شعارها و شعرها نمودی در عملکردها نداشته است؟

اسفبار اینکه اکنون پس از افشای ماجرای گورخواب ها عده ای به جای آنکه پرسش های بالا را از خود مطرح نمایند و لختی با خود خلوت کنند که چرا اینگونه شده و به اینجا رسیده ایم به دنبال ساختن کلاهی از این نمد برای خود هستند. هدف هم انتخابات پیش رو است.پیش خود می گویند چه سوژه ای دندان گیر‌تر از این!با یک موج سواری ساده می‌توان حریف را در انتخابات سال 96ناک اوت کرد.از آنجا که تمام بدبختی های مملکت از زمان حسن روحانی ،محمد جواد ظریف و برجام آغاز شده گورخوابی نیز وقتی متولد شد که وزیرخارجه دولت زیر یک سقف با وزیرخارجه آمریکا قهوه خورد و توافق هسته ای را امضاء نمود! با این استدلال می‌خــواهند پاستور را فتح کنند! استدلال گورخوابی!
اما جالبتر آنکه کسانی امروز طلبکار گورخوابی شده اند که کارنامه شان همرنگ ذغال است و چه بسا سیاه‌تر.
شاید در ظاهر و سخن خود را مدافع مظلوم نشان دهند اما در عمل و کردار روزگار بسیاری را سیاه کرده اند.نیاز نیست کد بیشتری دهم.مثل روز روشن است یک تصمیم اشتباه یا یک سخن بی جا چگونه می تواند مردمی و جمعی را به زمین گرم بزند.

ختم کلام آنکه این قصه تلخ مملکت ماست که همه چیز سیاسی می شود حتی گورخوابی! اکنون آن بی‌نوایی که شب‌ها را در گور صبح می کرده در حاشیه قرار گرفته و زد و خوردهای سیاسی متن شده است. او، این را می‌زند، آن یکی، طرف مقابل را تحقیر می نماید، فلان حزب، حزب دیگر را سرزنش می کند، این نهاد، قوه‌ای را متهم می‌نماید و قوه‌ای سازمانی را بی‌عرضه خطاب می کند. عنقریب هم موضوع به طور کل فراموش می شود و فقط سرتیترها در مناظره‌های انتخاباتی میان کاندیداهارد و بدل می گردد.این درحالیست که همه ما در این افتضاح سهم داریم.حتی منی که این سطور را قلمی می کنم سهم دارم. چه بسا اگر صحیح و دقیق تر خبرنگاری و روزنامه نگاری می کردم و بی باک تر بودم و مصلحت اندیشی را کناری می گذاشتم شرایط حداقل اندکی بهتر بود. مسئولان دوره‌های مختلف هم متهم هستند اما با سهم های خیلی بیشتر.امیدوارم بتوانیم پاسخگوی درگاه حق باشیم.

*منبع:روزنامه آفتاب یزد،1395،10،11
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: