روزنامه وقایع اتفاقیه در گفت و گو با حسن بیادی دبیرکل جمعیت آبادگران، حمیدرضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه، ناصر ایمانی تحلیلگر اصولگرای مسائل سیاسی و حسین انواری سیاستمدار اصولگرا نوشت: اصولگرایان، هفتم اسفند سال ۹۴، شاهد اتفاقی بودند که کمتر کسی آن را پیشبینی میکرد.
در ادامه این گفت و گو می خوانیم: پیروزی قاطع اصلاحطلبان و حامیان دولت در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ کشور، برای جریان اصولگرا چنان سنگین بود که احساس خطر کرده و در اتاقهای فکر، بهدنبال چارهای برای جبران بیتفاوتی مردم نسبت به خود گشتند. حالا اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات 29 اردیبهشت سال 96 ریاستجمهوری و شوراهای اسلامی شهرها میخواهند خیز بردارند. آیا آنها میتوانند به وحدت و همصدایی برسند و از رقبای اصلاحطلبشان که حالا با ترکیب حامیان دولت تدبیر و امید، جان تازهای گرفتهاند، پیشی بگیرند؟ اما حقیقت ماجرا این است که اصولگرایان در سالهای اخیر هیچگاه نتوانستهاند به وحدت سیاسی نزدیک شوند و هر بار در کشاکش این همدلی، بازی را واگذار کردهاند.
اگرچه این تجربه در سال 84 برای اصلاحطلبان و حتی اصولگرایان سنتی، کابوس دولت مهرورزی را به ارمغان آورد اما بهنظر میرسد آنها از این تجربه درس عبرت گرفتهاند و دیگر حاضر نیستند آن روزها دوباره تکرار شود. برای آسیبشناسی جریان اصولگرایی و تحلیل کنشهای آنها باید به قلب اصولگرایان رفت. سراغ کسانی که بتوانند نقد از درون اصولگرایی را معنا کنند. کسانی که از درون جریان به شرایط موجود و آینده نزدیکشان نگاه میکنند و امیدوار هستند چرخ روزگار بهنفعشان بچرخد. «تمامیتخواهی در بین اصولگرایان و پاسخگو نبودن به مردم و گروههای اصولگرا و انجام اشتباهات متعدد، باعث شکافتگی و انشقاق در بین آنها شده است.»
این را دبیرکل جمعیت آبادگران به «وقایعاتفاقیه» میگوید و تأکید میکند که این شکاف درحالحاضر در بین اکثر گروههای سیاسی و جناحهای مختلف دیده میشود. حسن بیادی معتقد است: «وحدت رویه و ارزشگذاری به همه تفکرات، یک اصل بوده؛ اصلی که مغفول مانده است.» از نظر این سیاستمدار اصولگرا، یکی از بزرگترین اشتباهات این جریان، داشتن تصور غلط از دیگر جناحهای سیاسی است؛ تصوری که اصولگرایان را تنها گروه طرفدار انقلاب اسلامی و رهبری میداند. بیادی این نگاه را از معضلات جدی این جناح، عنوان میکند و میگوید: «اکثر گروهها التزام عملی و اعتقادی به ارزشهای انقلاب اسلامی دارند و به قانون اساسی و رهبری پایبند هستند؛ بنابراین نباید این نگاه در بین اصولگرایان وجود داشته باشد.»
این درحالی است که حمیدرضا ترقی از عملکرد اصولگرایان دفاع میکند و میگوید: «ما دولتی نداشتیم که تحت عنوان اصولگرایی روی کار آمده باشد. غیراز دولت اول آقای احمدینژاد، بقیه دولتها یا دست اصلاحطلبان بود یا در اختیار تکنوکراتها و کارگزاران سازندگی یا کسانی که گرایشات دولتسالاری داشتند. هیچ موقعیت مستمر و مناسبی پیش نیامده است که اصولگراها بهطور کامل، دولت را در اختیار داشته باشند اما در دستگاههای دیگر مثل مجلس، اصولگرایان کارنامه قابلقبول و قابل دفاعی دارند.» عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه، اصولگرایی را جریانی توصیف میکند که منتقد بعضی از عملکردها و ناکارآمدیهای دولت فعلی است و چراغ خاموش حرکت میکند: «بعضی تصور میکنند اصولگرایان منفعل هستند اما کارنامه آنها سرشار از خدمت، حل مشکلات مردم، اقدامات عمرانی و بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی مردم است.»
**انفعال اصولگرایان
در حالی که توصیف ترقی از وضع موجود اصولگرایان «حرکت با چراغ خاموش» است؛ دیگر سیاستمدار این جناح بر انفعال اصولگرایان تأکید دارد. «بعد از انتخابات سال 92 بهنظر میرسد اصولگراها کمی منفعل شدند اما در مجلس دهم که بیش از دو سال از آن با دوران ریاستجمهوری فعلی همزمان بود، آنها کاملا فعال بودند.» این را ناصر ایمانی، تحلیلگر اصولگرای مسائل سیاسی میگوید. او این انفعال را مختص جناح اصولگرا نمیداند و باور دارد اصلاحطلبان نیز در مقاطع مختلف زمانی در 20 سال گذشته منفعل شدهاند. «یکی از نمونههای انفعال اصلاحطلبان بعد از انتخابات مجلس سوم است که مجمع روحانیون مبارز، تقریبا فعالیتشان را متوقف کردند یا بعد از سال 88، برای مدتی خودشان را از صحنه سیاست کنار کشیدند.»
ایمانی این را میگوید و تأکید میکند که جریان اصولگرایی حتی اگر در انتخاباتی موفق نبوده اما بازهم از صحنه سیاست کنار نکشیده است. این تحلیلگر از حضور جدی اصولگرایان در انتخابات سال آینده خبر میدهد: «در انتخابات سال گذشته مجلس شورای اسلامی، اصولگرایان بهطور فعال در انتخابات شرکت کردند اما نتایج بهنفع آنها رقم نخورد. بااینحال، درحالحاضر مصمم هستند که در انتخابات سال آینده بهطور جدی شرکت کنند.»
**شکست استراتژیک
همانطور که ناصر ایمانی، تحلیلگر اصولگرای مسائل سیاسی تأکید میکند، همه جریانهای سیاسی نیاز به بازسازی مستمر دارند. او درباره علت شکست اصولگرایان در انتخابات مجلس توضیح میدهد: «اصولگرایان سالیان سال- بیش از 10 سال- در قوهمقننه و مجریه در منصب قدرت بودند و طبیعی است که مردم تمایل داشته باشند، چهرههای جدیدتری را تجربه کنند. چنانچه پس از هشت سال حضور دولت اصلاحات این اتفاق افتاد و مردم به کسی رأی دادند که چهره اصلاحطلب نداشت.» ایمانی، علت موفقیت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم را مذاکرات خارجی و برجام میداند. «بهدلیل انجام مذاکرات خارجی و برجام، مردم احساس میکردند جریان اصولگرا با برجام و ارتباطات خارجی کشور، موافقتی ندارد. مردم ترجیح دادند کسانی که همسو با دولت موجود هستند، روی کار بیایند تا دولتی که این مذاکرات را انجام داده است، بتواند با فراغ بال، نتایج برجام را دنبال کند.»
این تحلیلگر از زاویه دیگری نیز به شکست اصولگرایان نگاه میکند و میگوید: «ازسویدیگر، اصولگرایان ضعفهایی در نوع چینش برخی از کاندیداها بهویژه در تهران داشتند. اصلاحطلبان توجه بیشتری به متن خواستههای عمومی مردم داشتند؛ همچنین بسیج افکار عمومی طرفداران اصولگرا بهشکل مناسبی انجام نشد. مجموعه این اتفاقات باعث شد، بهویژه در تهران این نتایج حاصل شود؛ البته در شهرهای دیگر، اصولگرایان نسبتا موفق بودند» اما ترقی، نگاه دیگری به شکست اصولگرایان دارد و انگشت اتهام را بهسوی اصلاحطلبان میگیرد: «اصلاحطلبان زمانی که در انتخاباتی موفق میشوند، سعی میکنند براساس استراتژیای که دارند، سیاست گامبهگام برای تسخیر سنگربهسنگر را دنبال کنند؛ هدف آنها این است که تا گرفتن رهبری هم به جلو بروند. طبیعی است که این روش در رقابتهای سیاسی مقبول واقع نمیشود. رقابتهای ما باید ذیل رهبری باشد و نباید با اصل نظام اصطکاک داشته باشیم.»
او اصلاحطلبان را خطاب قرار میدهد و میگوید: «اصلاحطلبان که با استفاده از دولت آقای روحانی روی کار آمدهاند، نباید توقع داشته باشند همه پستها را بگیرند. هیچ جناحی نباید خطی برخورد کند. نه اصولگراها باید بنا را بر حذف جریان مقابل بگذارند و نه اصلاحطلبان؛ ولو اینکه در جریان سیاسیِ مخالف باشند.» توضیح او برای این استدلال، صلاح کشور و مردم است. از نظر او، هیچ جناحی نباید بهدلیل مخالفت با خط فکریاش، مدیران کارآمد را کنار بگذارد. ترقی تأکید میکند: «ما نمیتوانیم هر چهار سال که دولت عوض میشود، افراد صفرکیلومتر را روی کار بگذاریم که نتوانند مشکلات مردم را حل کنند. نارضایتی عامهای که این رفتار را پدید میآورد، به ضرر نظام است.»
**مالکیت انقلاب اسلامی
انتقادی که حسن بیادی از رویه اصولگرایی دارد، نقدی تیز و برنده است. او زاویهاش را با بخشی از جریان اصولگرا بهطور واضح نشان میدهد: «بخشی از اصولگرایان تصور میکنند مالک انقلاب اسلامی هستند؛ درحالیکه حتی با افکار و نظریات مقام معظم رهبری آشنا نبوده و بههمیندلیل عملکرد خوبی هم ندارند.» این سیاستمدار اصولگرا، یکی دیگر از معضلات جدی اصولگرایان را هدفگذاری غلط در رسیدن به قدرت میداند و میگوید: «هر فردی که در منصب قدرت مینشیند، فقط برای کسب قدرت وارد صحنههای اجرایی میشود، نه برای خدمت به مردم. گروههای سیاسی با مطلوبیت سر کار میآیند و با مغضوبیت کنار میروند و نمونه آن، همه رئیسجمهوریهای سابق است. حتی زمانی که مقام معظم رهبری رئیسجمهوری کشورمان بودند، باندهای متصل به قدرت و ثروت، ایشان را میآزردند و ایشان هیچگاه از این آزار کجسلیقهها مصون نبودند.»
بیادی، بازسازی جریان اصولگرایی را برای پیروزی در انتخابات سال آینده ضروری میداند. ایمانی نیز بر این موضوع تأکید میکند اما نگاه او به پیروزی در این انتخابات خوشبینانهتر است: «در انتخابات سال آینده، زمینههای زیادی وجود دارد که کاندیدای اصولگرایان موفق شود؛ البته در شرایطی که کاندیدای مناسبی از سوی آنها معرفی شود و با توجه به عملکرد این دولت، مردم تمایل زیادی دارند که به این کاندیدا رأی بدهند.» ایمانی زمینه را برای موفقیت اصولگراها مساعد میداند و معتقد است: اصولگراها باید به این نکته توجه کنند، کاندیدایی که معرفی میکنند باید محبوبیت اجتماعی داشته باشد تا زمینه جذب آرا را داشته و بتواند با روحانی رقابت کند. »معمولا دولتی که در رأس امور است، دسترسی بیشتری به رسانهها و مطبوعات داشته و امکان مهندسی افکار عمومی جامعه را دارد؛ بنابراین به نوعی امکان رأیآوردن رئیسجمهوری مستقر، در دور دوم انتخاباتهای ریاستجمهوری بالاتر است. به این دلیل که همه امکانات و تبلیغات در اختیار او است و اگر کسی برخلاف آن حرفی بزند، باید به دادگاه پاسخگو باشد. چنانچه این روزها دادگاهها پر از شکایت دولت از رقبای آن است.»
این را ترقی که از منتقدان عملکرد اصلاحطلبان است، میگوید و البته صداوسیما را از این جریان مستثنا میکند و باور دارد صداوسیما مستقل است. «صداوسیما کاری به جناحها ندارد و کار خودش را انجام میدهد. صداوسیما، جریانی و خطی نیست. این تفکر وجود دارد که هر مطلبی که میخواهند باید در صداوسیما عنوان شود و اگر اینطور نباشد، این رسانه را به حمایت از جریان دیگر متهم میکنند؛ درحالیکه صداوسیما براساس سیاستهای ابلاغشده عمل میکند و با وجود هیأت نظارت، هر جا تخطی شود، مسئولان آن باید پاسخگو باشند.»
**جناح اصولگرا نداریم
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه، دیدگاه متفاوتی به عملکرد اصولگرایان دارد. حسین انواری، دستهبندیهای سیاسی را جریانات فصلی و موسمی میداند و سیاستمداران را از نظر بینشی و رفتاری طبقهبندی میکند: «ما در مقاطع مختلف، جریانهای خط یک؛ خط دو؛ اصولگرا و اصلاحطلب را داشتهایم و این تعاریفی بوده که جواب نداده است. در یک طبقهبندی کلی بینشی و رفتاری، دو طبقه وجود دارد؛ برخی از افراد، گروهی هستند که مردم را به خودشان دعوت میکنند و دیگری به خدا. این افراد در هر دو گروه اصولگراها و اصلاحطلبان دیده میشوند.»
از نظر او، دستهبندیهای جناحی باعث میشود ما از محور وحدت دور شویم؛ درحالیکه برای اداره کشور، به همدلی و وحدت دلها نیاز داریم. انواری دراینباره توضیح میدهد: «ما باید شاخصهایی داشته باشیم که منطبق بر شرایطی که امام (ره) تصویر کردند، باشد. نمیتوانیم از خودمان معیار درست کنیم. این دستهبندیها، روزی به اتمام میرسد زیرا جامع نیستند و کشور را به یک تقابل فرامیخوانند.» در تحلیلی که انواری از گروههای مختلف ارائه میدهد، گروه اول، گروهی هستند که اعتقاد دارند در نظام هستی، حق پیروز و باطل نابودشدنی است. آنها زندگی را یک آزمایشگاه و آزمون بزرگ الهی میدانند که در آن، انسان مسئول و پاسخگو است و باید رضایت خداوند را جلب کند. انواری ایثار، فداکاری، استقامت و پایداری را از ویژگیهای این گروه میداند و تأکید میکند: «سیاستمدارانی که در گروه اول قرار میگیرند، قول و فعلشان با هم یکی بوده و رفتاری نوسانی ندارند. میگویند هدف، وسیله را توجیه نمیکند و هرگونه اندیشه و عمل آنها، بر یک منطق و عقلانیت استوار است.» این سیاستمدار اصولگرا، دیگر مشخصه این گروه را باور جدیشان به اصول انقلاب اسلامی میداند و میگوید: «گروه اول، اصل مترقی ولایت فقیه را قبول دارند و تبعیت از ولایت فقیه زمان را هم در اندیشه و عملشان میپذیرند. به قانون اساسی التزام دارند و به اصل مردمسالاری دینی معتقد هستند و سیاست را با دیانت یکی میدانند.»
او در توصیف گروه دوم میگوید: «این گروه نیز هم در بین اصولگرایان و هم در میان اصلاحطلبان دیده میشوند. آنها میگویند در جهان برتری و قدرت مادی پیروز است، چه حق باشد و چه ناحق. قدرت را برای اینکه منفعت مادی ببرند، به کار میگیرند. افزونطلبی و دنیادوستی بیحد و حصر دارند. مردم را به خودشان دعوت میکنند و اگر با آنها موافق بودید، مقبول و اگر جزء این دسته نباشید، مردود هستید.» از نظر او، رفتارهای سیاستمداران این گروه، ناشی از تفکرهای سلطهطلبانه و استکباری است. پیامهایشان فریب، دروغ و عوامفریبی است و عمدتا برای رسیدن به خواستههایشان به ابزار زر، زور و تزویر متوسل میشوند.
انواری با تأکید بر اینکه گروه دوم گزینشی عمل میکنند، میگوید: «این افراد برای اینکه افکار عمومی را به نفع خودشان تغییر دهند، روحیه تهاجم، تخریب و تفرقه را تشویق میکنند. اعتقاد به مردمسالاری از نوعی غربی آن دارند. روحیه نفاق در تفکر و عملشان جاری است و تصور میکنند هدف، وسیله را توجیه میکند، درست برخلاف گروه قبلی.» این عضو حزب مؤتلفه، اکثریت مردم را در دسته اول میبیند اما تصور میکند گروه دوم با اینکه در اقلیت هستند، جنجال زیادی دارند و در دو گروه سیاسی کشور دیده میشوند.
*منبع: روزنامه وقایع اتفاقیه، 1395.10.11