روزنامه اطلاعات در گزارشی درباره ساکنان آسایشگاه خیریه کهریزک استان البرز نوشت: در همه جای دنیا مردان و زنان ثروتمندی زندگی میکنند که به هر دلیل، وارثی ندارند. گاهی اوقات درباره این که چنین افرادی در وصیت نامههای خود چه مینویسند و اموال شان را به کجا یا چه کسی میبخشند، اخبار جالبی میشنویم.
در بخش دوم و پایانی این گزارش می خوانیم: مثلا «چارلز وانس میلر» که در سال 1926 میلادی درگذشت، یک وکیل بدون وارث بود. به همین دلیل وصیت کرد تا اموالش را بفروشند و پولش را به زنی که طی مدتی مشخص بیشترین بچه را به دنیا بیاورد، بدهند. در آن رقابت، 4 زن با به دنیا آوردن 9 فرزند به تعداد مساوی از داراییهای «میلر» برخوردار شدند، یعنی او با مرگ خود باعث شد 36 کودک زندگی خوبی داشته باشند!
«الکساندر مک کویین»، طراح لباس، هیچ وارثی نداشت و تنها دوست او سگش بود. برای همین تمامی دارایی خود را به این سگ بخشید و مقدار زیادی نیز به انجمنهای حمایت از حیوانات کمک کرد.
در این میان میلیونرهای تنها و نیکوکاری هم وجود دارند که ترجیح میدهند در زمان حیات خود، اموال شان را به سازمانهای خیریه ببخشند. در این مورد خاص، یک نگرانی بزرگ مانع میشود که آنها بتوانند داراییهای خود را به این سازمانها ببخشند و آن، نگرانی از آینده خودشان است.
آسایشگاه کهریزک استان البرز برای رفع چنین نگرانیهایی، طرح جالبی را پیاده کرده است و آن، اعطای امتیاز ویژهای به این گروه از نیکوکاران است.
یک روز پاییزی به همراه گروهی از خبرنگاران و کارمندان دفتر مرکزی کهریزک به آسایشگاه البرز میرویم تا درباره این امتیاز و خدمات نوین دیگری که در شعبه کرج کهریزک ارائه میشود، اطلاعاتی کسب کنیم.
**دلخوشیها کم نیست
در ابتدای نشست، گزارش کوتاهی که دکتر عاطفه سیدی، خبرنگار صدا و سیما، درباره آسایشگاه البرز تهیه کرده است، پخش میشود؛ خلاصهای از آنچه در سالهای اخیر در این مرکز گذشته است، از بازدید هنرمندان و ورزشکاران و جشنهای نیکوکاران و مراسم افطار و عید سعید قربان گرفته تا جشنهای تولد فصلی و برنامه «یوگا» برای افرادی که دچار ضایعه نخاعی شده اند، نقاشی روی صورت سالمندان و اردوهای تفریحی و پخت آش و خلاصه هرآنچه که بتواند آنان را از ملال روزهای دور از خانه، بیرون بیاورد و سرگرمشان کند.
وقتی میبینیم که چطور میتوان سالمندان را با طواف به دور تمثیلی از کعبه در روز عید قربان شاد کرد یا در جشن روز جهانی آلزایمر، آنها را به رقص و شادی واداشت، دلمان باز میشود.
**کارهای دشوار
در مرکز البرز، بیش از300 سالمند، معلول و کودک بیمار به صورت شبانه روزی بستری هستند، همچنین در حدود 400 سالمند به صورت روزانه از امکانات مجموعه استفاده میکنند و در حدود 150 نفر نیز از خدمات مراقبت در منزل بهره مند هستند.
مرکز توانبخشی و نگهداری سالمندان گلها (سوییتهای سالمندی)، درمانگاه شبانه روزی دکتر حکیم زاده با خدمات پاراکلینیکی و توانبخشی و مراکز جامع توانبخشی و نگهداری کودکان، سالمندان و معلولان، بخشهای آسایشگاه البرزند و برآورد هزینههای هر تخت هم ماهیانه حدود 2 میلیون و 300 هزار تومان است.
به گفته دکتر سحرانه جوادی، همه بخشهای مربوط به سالمندان زن و مرد سالم و معلولان مرد پر شده و فقط در بخش معلولان زن، هنوز محدودیت جا به وجود نیامده است. تاکنون 20 میلیارد تومان برای این مجموعه هزینه شده است و پیش بینی میشود 10 میلیارد تومان دیگر برای تکمیل آن لازم باشد.
مدیر مرکز جامع کودکان آسایشگاه البرز میافزاید: مهمترین مشکلات ما آن است که برخی از ساختمانهای مرکز البرز هنوز تکمیل نشده است و در حالی که ما مشغول ارائه خدمات هستیم، کارهای عمرانی هم ادامه دارد. نیمه تمام بودن این ساختمانها، کارها را درهم و برهم و دشوار میکند. برای تکمیل کارها کمبود بودجه داریم، اما امیدواریم مرکز لاله که مربوط به سالمندان مرد است، در سال 1396 به بهره برداری برسد و 2 سال بعد از آن هم مرکز مربوط به سالمندان زن که هنوز هیچ نیکوکاری برای آن پیش قدم نشده است.
پزشکان، پرستاران و مددکاران در بخشهای آسایشگاه مشغول خدمت رسانی هستند، اما به گفته دکتر جوادی، شاید ارائه خدمات در منزل، سختترین بخش کار باشد. زیرا یک خانم دکتر برای مراجعه به منزل افراد، نیاز به همراه دارد و ممکن است گرفتاریهای دیگری هم به وجود بیاید که عموماً ناشی از مشکلات فرهنگی است.
**مراقبتهای روزانه به شیوه پارکها!
مدیر آسایشگاه البرز با بیان این که مراجعه سالمندان به آسایشگاه لزوماً نشانه بی وجدانی خانوادههای آنها نیست، میگوید: تیمهای توانبخشی باید به هر 3 حوزه جسم، روان و اجتماع بپردازند. در خصوص سالمندان، برخی درمانها و مراقبتها مانند فیزیوتراپی ضروری است که امکان انجام آنها در خانه وجود ندارد. سالمند میتواند به اینجا بیاید و خدماتی دریافت کند و به خانه برگردد.
از سالها پیش سالمندان در پارکها دور هم جمع میشوند، شطرنج بازی میکنند، حرف میزنند، از تنهایی در میآیند و سپس به خانه برمی گردند. خدمات مراقبتهای روزانه (Day Care) نیز درست همین کار را انجام میدهد.
دکتر افشین وجدانی روشن میافزاید: آنان در کارگاههایی مانند مولانا و حافظ خوانی یا تقویت حافظه شرکت میکنند و شاداب میشوند. در میان آنان کسانی هستند که روز اول خجول و کم حرف بودند، اما به تدریج با دیگران گرم گرفتند و دوستانی پیدا کردند.
وی تأکید میکند: اگرچه خدمت خانوادهها به سالمندانشان در منزل، از زیباترین آموزههای ملی و مذهبی ماست، اما گاهی این نگهداری، بهداشت روانی سایر افراد در منزل را تحت تأثیر قرار میدهد یا خانواده واقعاً توان نگهداری از سالمند خود را ندارد. بنابراین آسایشگاهها نیز درست مانند بیمارستانها برای ارائه خدمات درمانی و رفاهی به مردم در نظر گرفته میشوند.
این یک بحث علمی است و نباید با آن بیش از حد احساسی برخورد کرد و به کسی که میخواهد سالمند خود را به آسایشگاه بسپارد، برچسب «آدم بد» زد.
**سوییتهای مستقل آسایشگاه البرز
بخش منحصر به فرد و جالبی که در آسایشگاه البرز تدارک دیده شده، بخش گلهاست، یعنی همان بخشی که برای نیکوکاران ویژه در نظر گرفته شده است؛ به این ترتیب که هر فرد نیکوکاری که معادل بیش از 500 میلیون تومان به آسایشگاه کهریزک کمک کند، از این امتیاز برخوردار میشود که اگر در دوران سالمندی نیاز به مراقبتهای شبانه روزی پیدا کرد، به آسایشگاه البرز بیاید و از سوییتهای مستقل ساختمان گلها استفاده کند.
البته کسانی که مایل باشند، میتوانند بدون اهدای زمین یا مبلغ تعیین شده به اینجا بیایند و هر ماه مبلغی معادل کمک هزینه نگهداری از چند سالمند را به عنوان اجاره بهای سوییت خود بپردازند که معادل سه ونیم میلیون تومان برای سوییتهای کوچک و 7 میلیون تومان برای سوییتهای بزرگتر است. در قبال این مبلغ، ضمن زندگی در یک واحد جداگانه، از خدماتی مانند مراقبتهای پزشکی، پرستاری و شام و ناهار برخوردار میشوند.
ساختمان گلها شامل 5 بلوک است که هرکدام 8 سوییت دارد؛ سوییتهای 25 متری بدون اتاق خواب و سوییتهای 57 متری یک خوابه با سرویس بهداشتی مجهز.
شبنم دانایی ـ مدیر مرکز نگهداری و توانبخشی خانه گلها میگوید: این عزیزان میتوانند هر وقت که خواستند به مسافرت بروند، فقط کافی است به ما اطلاع بدهند. همچنین رستوران، سالنی برای برگزاری مراسمی مانند تولد با حضور اقوام و دوستان و سوییتهایی برای میهمانان احتمالی آنها تدارک دیده شده است.
خانم دانایی در یکی از سوییتهای خالی را باز میکند و مبلمان آن را نشانمان میدهد. او میگوید: برخی از عزیزان ترجیح میدهند وسایل شخصی خودشان را بیاورند، تخت و کمد و فرش و مبلهای خودشان را. اغلب از موکت برای پوشاندن کف اتاق استفاده میکنند که از جهتی باعث راحتی خیال ما هم میشود، چون اگر فرش داشته باشند، ممکن است پایشان به لبه فرش گیر کند و به زمین بخورند، اما بعضیها دوست دارند اتاق را فرش کنند که ما ممانعت نمیکنیم.
سرویسهای بهداشتی به وسیله نصب میلههای کمکی بر روی دیوارها، برای افراد مسن مناسب سازی شده است و زنگ هشدار هم دارد تا اگر سالمندی نیاز به کمک پیدا کرد، آن را به صدا دربیاورد.
ناگفته پیداست که سبک زندگی غالب ساکنان بخش گلها، باعث حساسیت بیشتر آنها نسبت به امکانات مجموعه و رفتار کارکنان آن است. به نظر میرسد کارکنان بخش هم به خوبی به این مسأله واقفاند و رعایت اش میکنند.
**تبدیل پنتهاوس به کار خیر!
چهار نفر از ساکنان خانه گلها زیر آفتاب بی رمق پاییز و روی صندلیهایی مشرف به باغچه نشستهاند و گپ میزنند.
وحیده(صدیقه) وحیدی، 83 سال دارد، اما نگاهش که میکنی محال است بتوانی سنش را حدس بزنی. او کار بزرگی انجام داده که توانسته است روح اش را این قدر سرحال نگه دارد.
خانم وحیدی دو پنتهاوس در تهران داشته، هر دو را فروخته و پولش را به آسایشگاه کهریزک هدیه داده است. در واقع، «ساختمان گلها» یا همان سوییتهای ویژه با هزینهای که این بانوی نیکوکار تقبل کرده، ساخته شده است.
خودش میگوید: وقتی تصمیم گرفتم، نیت قلبیام را به وکیلام گفتم. خودم دلم خواست این کار را انجام بدهم و بعد هم به اینجا بیایم.
یکی از آقایان ثروتمندی که در اینجاست، میگوید 3 پسر داشته که آنها را برای ادامه تحصیل به امریکا فرستاده، برایشان خانه خریده و زن گرفته است. بعد به آنها گفته دیگر خودتان بروید کار کنید، چون من میخواهم در باقیمانده عمرم به دلخواه خودم خرج کنم.
راست میگوید. خوب است که آدم خودش برای خودش کار خیر انجام بدهد و منتظر خیرات دیگران نماند. به قول خانم وحیدی، انسان همیشه باید به مرکز آفرینش یعنی خدا توجه داشته باشد.
با توجه به لهجه شیرینی که دارد، حدس میزنم آبادانی باشد. حدس ام را که میگویم، با شوخ طبعی مثلا ابرو در هم میکشد و میگوید: نه خیر خانم! ما از فرزندزادگان کورشایم! به حافظ و سعدی افتخار میکنیم.
سر شوخی را که باز میکند، یکی از خانمهای خبرنگار میگوید: میشود مرا به فرزندخواندگی قبول کنید؟! خانم وحیدی با لبخند میگوید: دیگر پولی ندارمها! و جواب میشنود که: من خودتان را دوست دارم، شخصیتتان را.
در سالن اجتماعات که مخصوص برگزاری جشنهای تولد و مانند آن است، ویترینی وجود دارد که جواهرات خانم وحیدی در آن به نمایش گذاشته شده است، موزه کوچکی که بخشی از سخاوت یک زن شیرازی را نشان میدهد. گردنبندی از چند رشته مروارید و زینت آلاتی از طلا، چشم ما خبرنگاران را میگیرد و لحظاتی مشغول مان میکند.
**نقاش نیکوکار
یکی دیگر از آن 4خانم متشخص، فائزه رشدیه است، نواده میرزاحسن رشدیه که او را پدر مدارس نو یا به زبان عصر مشروطه، بانی و پیر معارف ایران میدانند. میرزاحسن رشدیه بیش از 60 سال برای شکلگیری مدارس و نظام نو آموزشی در ایران کوشید و در کنار جبار باغچه بان، آموزش زبان فارسی به کودکان ایرانی را آسان کرد، از این رو میلیونها نفر از مردم ایران در چند نسل پیاپی، باسوادی خود را وامدار این دو هستند.
خانم رشدیه نقاش چیره دستی است که به ما اجازه میدهد از سوییت شخصی اش دیدن کنیم؛ سوییت یک خوابهای که به یک گالری هنری میماند، پر از ظروف و تابلوهای نقاشی زیبا. تابلویی که درست روبه روی در ورودی قرار دارد، زن زیبایی را نشان میدهد که نقش دوران جوانی خانم رشدیه است، اثر خودش!
به هر طرف که بچرخی، تابلوی زیبایی میبینی. مشابه این تابلوها را در راهروها هم دیده بودیم. خانم رشدیه، سخاوتمندانه نقاشیهایش را برای زیباتر کردن فضای ساختمان، هدیه کرده است.
خانم رشدیه میگوید که با یک واسطه، شاگرد استاد کمالالملک بوده است. او از دوران تحصیل اش در آلمان حرف میزند و جوانی به نام آلفرد که عاشق اش بود، از پدرش که با ازدواج او و آن جوان خارجی مخالفت کرد و از این که در نهایت به عقد جوانی ایرانی درآمد. به پرتره «جناب سرهنگ»، همسر این زن نیکوکار نگاه میکنم که از درون تابلوی نقاشی روی ضلع بزرگتر اتاق پذیرایی مینگرد و سعی میکند جدی باشد، اما شاید هنوز دارد برای عاقبت به خیری همسر عزیزش دعا میکند.