روزنامه جام جم در یادداشتی به قلم کتایون مصری روزنامهنگار، نوشت: براساس پژوهشهای اجتماعی، حاشیهنشینی در کشورمان، سابقهای 95 ساله دارد و اهداف مهاجرت به کلانشهرها از نخستین سالها تاکنون هیچ تغییری نکرده است.
در ادامه این یادداشت در شماره سه شنبه 18 آبان، آمده است: نبود شغل و بسته شدن درهای معیشت ازیک سو و تجمع امکانات در شهرها، مهمترین بهانهای بوده و هست که حاشیهنشینان را به تحمل شرایط سخت زندگی در حومه شهرها وادار میکند. بسیاری از افرادی که در حاشیه شهرها با کمترین تسهیلات و امکانات زندگی ساکنند، دائم به مناطق مرکزی شهرها در رفت وآمدند، اما توان اسکان در این مناطق را ندارند. بنابراین، فقر و شکاف طبقاتی از جمله معلولهای توسعه حاشیههاست. از طرفی، وقتی افراد به تفاوت سطح زندگی خود با دیگران پی میبرند، براحتی سعی در جبران خلأهای موجود دارند، در نتیجه به جرایم خرد مانند کیفقاپی، کفزنی، قالپاق دزدی و... روی میآورند که بتدریج این جرایم، تغییر شکل میدهد و منجر میشود تا قوه قضاییه به وضوح از ده جرمی یاد کند که گویا عادت حاشیهنشینان شده است.
آمارهای رسمی از وجود ده میلیون و اظهارنظرهای غیررسمی از وجود 18 میلیون حاشیهنشین در کشور حکایت میکند، اگر بپذیریم که نواحی حاشیهای، کانونی برای بروز و رشد جرایم است، بنابراین همین تعداد افراد در معرض ارتکاب به جرم قرار دارند. این امر وقتی نگرانکننده است که بدانیم تخصص و مهارت حاشیهنشینان اغلب به درد کلانشهرها نمیخورد و این افراد به دلیل فقر و نبود اشتغال، تن به هر کاری برای گذران زندگی میدهند.
اوضاع حاشیهنشینها که در بیشتر موارد، ساکنان روستاها و شهرهای کوچک هستند از چند بُعد قابل بررسی است:
نخست اینکه نشان میدهد نوع و سطح تخصص روستاییان ما، بهروز نشده و بهدرد زندگی امروزی نمیخورد، دوم این که هیچ برنامهای برای تولید اشتغال در شهرهای کوچک و روستاها موجود نیست و هنوز زیرساختها برای این موضوع فراهم نشده است.
در واقع روستاییان، غایبان بزرگ گسترش مهارتها هستند و شاید مهارتهای کارآفرینی در روستاها جدی گرفته نشده و بهدلیل زودبازده نبودن و ریسک بالای سرمایهگذاری، کمتر صاحب سرمایه و کارآفرینی حاضر به فعالیت در این حوزه است.
چنین شرایطی ما را به بُعد سوم میرساند، یعنی جمعیت انبوهی که به قول دانیل لرنز (جامعهشناس آمریکایی) مردمی بیجا، آواره و رانده شدهاند که بر سیل مهاجرت از روستاها کنده و به شهرها آورده شدهاند، بدون اینکه در جامعه مدرن پذیرفته شوند.
در واقع همین عدم پذیرش زمینهای برای بروز عقدههای سرکوب شده و در نهایت جرایمی است که این مناطق را به ورطه خطر میبرد؛ خطری که امنیت اجتماعی کلانشهرها را هدف میگیرد.
بنابراین تدوین برنامه چه در سطح کلان یا خرد برای روستاییان و نیز حاشیهنشینان و دیدن آنها و حذف نکردنشان از سیاستهای حمایتی، میتواند ریسک حضورشان را در دامنه شهرها کم کند.
این در حالی است که وزیر راه و شهرسازی نظر دیگری دارد و میگوید «مسئولان که این وضعیت را به وجود نیاوردهاند، این افراد به صورت غیر رسمی در این مناطق ساکن شدهاند. اینکه انتظار داشته باشیم عدهای بروند جایی به طور غیررسمی خانهای بسازند و بعد بگویند مسئول است؟ خب مسئول همان کسی است که رفته آنها را ساخته است! خب خودشان رفتهاند!» چنین نگرشی، قطعا نمیتواند روند روبه رشد حاشیهنشینی را کم کند.
*منبع: روزنامه جام جم، 18 آبان 1395