کد خبر: ۸۵۲۰۸
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۸ - ۰۸ آبان ۱۳۹۵ - 29 October 2016
روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش به بررسی نقش آموزش در پیشگیری از بزهکاری کودکان و نوجوانان‏ پرداخت و نوشت: بیشتر خانواده‌ها آموزش را از بازشدن روی فرزند و پاره‌شدن پرده حیا باز نشناخته‌اند و نمی‌دانند آموزش، گزینه‌ای متفاوت است و نیز توامانی از آگاهی و دانایی.

در گزیده ای از این گزارش که در شماره شنبه هشتم آبان 1395 خورشیدی به قلم علی درویشی منتشر شده، آمده است: دایی داشت از چگونگی افتادنش در دام اعتیاد و داستان رهایی خود از مواد مخدر برای بچه خواهرش می‌گفت، که خواهر از آشپزخانه وارد پذیرایی شد و گفت: «داداش تو دانش‌آموخته‌ای، دانشگاه‌دیده‌ای، باید بدانی که نباید از اعتیاد برای یک بچه 9 ساله حرف زد!»‏

آیا آموزش کودکان تأثیری در سلامت زیستی و زندگی اجتماعی آینده آنان دارد؟ از بنیاد می‌توان در مورد دام‌هایی که در جامعه از سوی دام‌گستران، پهن شده است، برای بچه‌ها سخن گفت؟ و آغاز سخن از کجا و در چه از سنی؟

انسان حتی از پنداشت این که فرزندش روزی به(سیگار، بنگ(ماری جوانا)، اعتیاد، خشونت، فروش مواد و کژروی جنسی...) دچار آید، به خود می‎لرزد. از اینروی، نه از پدیده‌های ناپسند در جامعه گپی به میان می‌آورد و نه رخصت می‌دهد که فرزندش خبر، فیلم و صحنه‎هایی(برای نمونه) از اعتیاد را از تلویزیون ببیند. این خانواده‌ها اگر امکان و توانایی‎اش را داشته باشند، برای سالم‌ماندن فرزند خویش، حتی به جزیره‌ای دوردست خواهند رفت! ‏

اما چه فایده اگر در خانه سکوت باشد، ولی در جامعه غوغا؟ و از همه پدیده‌ها، بی‌ پرده‌پوشی سخن گفته شود و نوجوان در گروه‎ها به شکلی ضدآموزشی، آموزش ببیند؟ بیشتر خانواده‌ها آموزش را از بازشدن روی فرزند و پاره‌شدن پرده حیا باز نشناخته‌اند و نمی‌دانند آموزش، گزینه‌ای متفاوت است و نیز توامانی از آگاهی و دانایی.

**اعتیاد
یک‌بار که کفش‌‍‌‌ام را برای واکس‌زدن درآوردم و دادم به یک واکسیِ دوره‌گرد، درون دمپایی‎ جلوبسته‌ای که به من داد، یک بسته شیشه بود. گفتم مواد هم می‌فروشی؟ گفت نه، این را شاید یک مشتری این‌جا گذاشته است، ولی اگر خواستی به تو می‌فروشم!

آموزش(برای نمونه) در مورد اعتیاد، نه جنسیت دارد و نه سن‌بردار است. با آن که فرصت‌ها برای آموزش زودگذر است، در هر زمانی و سنی می‎توان از آن با فرزند خویش سخن گفت، یا به او فیلم‌هایی که ویژگی آموزشی دارد، نشان داد.(هرچند بهترین زمان آموزش، پیش از ورود او به نوجوانی است.) ‏

اینک برخی دختران نیز سیگار می‌کشند. این تصاویر هر روزه، به نمایش یک فیلم تکراری می‌ماند تا به ما گوشزد ‌کند که پنداشت نادرست کهنه خود را «که جنس اعتیاد مردانه است» دور بریزیم. ‏

با پیدایش مواد تخدیرگر شیمیایی، دسترسی‌‌نداشتن به موادفروش، مفهوم خود را از دست داده است؛ این زمینه لغزش برای دختران و پسران به یکسان وجود دارد.

نوجوان در آستانه فروشدن در اعتیاد، فقط معتاد نخواهد ماند، بلکه ویژگی دیگری مانند لگدکوبنده ارزش‌‌ها نیز خواهد یافت. معتادان نوجوان بیش از همه در آستانه سقوط و آسیب‌رساندن به دیگران هستند. تشویق‌گران تبهکار(قاچاقچیان و فروشندگان حرفه‌ای مواد مخدر) در مصرف مواد، اینک رده‌های سنی بسیار پایین را هدف گرفته‌اند. جوان‎گرایی اعتیاد، زنگ هشداری برای اهمیت بخشیدن به آموزش است. در هر جامعه‌ای اگر جلوی بزه در همان گام نخست و لحظه زاده شدن گرفته نشود، در گام دوم و پس از آن، قلمروی آن گسترده می‌شود، تا آنجا که به وجودآورنده قتل، تجاوز و دزدی خواهد بود.

بی‎گمان از جمله پدیده‌های مسببِ به وجودآمدن بزه‌دیدگان(قربانیان)، اعتیاد به موادمخدر است و از آن‌جا که پیشگیری، برتر از درمان است، طراحی دوره‌های آموزشی پدران و مادران در مدرسه‌های ابتدایی، راهگشا خواهد ‌بود.

**بزهکاری/کژروی ‏
سلیمان فرخی ـ پژوهشگر اجتماعی در مورد بزه می‎گوید: بزه نه در کره دیگر، بلکه در جامعه زمینی ما و با زیرپا گذاشتن قانون و لگدکوب ارزش‌ها شناخته می‌شود و قانون نیز برای بازدارندگی از بزه، اجرای کیفر را پیش‌بینی کرده است که بزه‌کار به مجازات برسد. بنابراین یکی دیگر از پیشگیری‎ها، شناساندن ارزش‌های قانونی به نوجوانان است که آن هم باید در مدرسه انجام گیرد و حتما لازم نیست از دل کتاب‌های درسی برآید، زیرا آنگاه جذابیتش را برای نوجوانان از دست خواهد داد.‏

او می‌افزاید: بزه(در این‌جا حتی دودکردن‌ سیگار) با اندکی نرمی یا تندی در بیشتر خانه‌ها دیده می‌شود. با این پیشگمان(پیش‌فرض)، کژروی و ناهنجاری، گاهی خود صاحبخانه است و گاه نیز درِ خانه‌ها را می‌زند. یگانه سپر رویارویی با بزه نیز، آموختن تاکتیک‌های زندگی و آگاهی‌داشتن و به دانایی‌رسیدن و کاربرد ابزار عقلانیت در زندگی پُر دام‌وبلا است. ‏

**لجبازی نوجوانان
جامعه‌ای که بزهکاران نوجوان و جوان خود را نه به چشم پدیدآور که با نگاه قربانیان بزه می‌بیند، در بازپروری آنان و رهایی‌شان از گرفتاری، موفق‌تر نمایان می‌شود. زمانی نوجوان یک روحیه لجباز می‌یابد که پدر و مادر به جای او تصمیم می‌گیرند.

«زندگی گرچه رایگان، ولی یک گزینه است و کسانی(مانند فلانی)که اعتیاد را بر‌ گزیده، به زندگی پشت کرده است. بنابراین مسئولیت انتخاب هر انسان در زندگی، به دوش خودش است»‏
به گفته سلیمان فرخی، این بند، نمونه‌ای از یک پیام روشن مادر به فرزندش است، پیامی که آگاهی‌بخش و آگاه‎کننده یک نوجوان است.

او در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات می‌افزاید: قطع رابطه با دوستان، زندانی‌کردن نوجوان در خانه و با خودرو او را به مدرسه‌رساندن و به خانه‌برگرداندن، نوجوان را از کژروی باز نمی‌دارد! اگر سیگار نمی‌کشید و اهل قلیان هم نیستید و اگر بدون دستور و با آگاهی و دانش کامل آموزش می‎دهید، گمان نکنید که می‌توانید حتی زمانی که نوجوان شما بیرون از خانه است، پشت و نگهبانش باشید. نوجوانانی‌که در خانه سالم و از پدر و مادر «سالم» خود، از پیامدهای ناگوار مواد مخدر پیام‌های روشنی دریافت می‌کنند، کمتر به سوی موادمخدر گرایش می‌یابند. اگر از فرزند خود شنیدید که در گروه دوستان، آزمایشی از موادمخدر استفاده کرده است، این را یک اعتماد و نیز پیروزی برای خود به شمار آورید و روشن و استوار به او بگویید که از تکرار آن بپرهیزد. همیشه به او آموزش دهید که «مواد تخدیرگر» در آغاز فریبنده و لذت‌بخش، ولی در ادامه تباه‌گر است و سپس راه زندگی را برای انتخاب نوجوان باز بگذارید.

**محافظه‌کار در آموزش
اما در کشور ما در زمینه آموزش، کُندرَوی(محافظه‌کاری) وجود دارد. محافظه‌کاری در آموزش از سوی گروه‌هایی از مردم ما سبب شده است که جامعه بیشتر رو به ناهنجاری برود. بخشی از ناشناخته‌ماندن آموزش‌های «درون‌خانگی» برآمده از کوتاهی دولت‌ها در آگاهی‌رسانی همگانی است. ‏

سلیمان فرخی: در حالی کوتاهی در آموزش، یک بخش‌اش به دولت(مثلا نخبگان) بر می‌گردد، که محافظه‌کاری بیشتر در گروه‌های دانش‌نیاموخته جامعه دیده می‌شود! اما بزه و ناهنجاری، دانش‌آموخته و کم‌سواد نمی‌شناسد، زیرا آموختن دانش و تحصیل در دانشگاه، دستاوردش ـ ‌بی‌آن‌که لزوماً دانایی باشد ـ بیشتر مدرک کاغذی است و در کنارش شاید تخصص. و روشن است که مدرک کاغذی و تخصص به همراه خود عقلانیت نمی‌آورد! پدیده «عقلانیت» و «دانایی»(از ابزارهای پایه برای برکنارماندن از بزه) بیشتر با کوشش شخص به چنگ می‌آید تا آموزش‌های آکادمیک یکسویه و نارسا.

او می‌افزاید: همه روانشناسان و جامعه‌شناسان بر روی برگزاری دوره‌های آموزش مهارت‌های زندگی برای افزایش آگاهی پدران و مادران در محیط‌ مدرسه پافشاری دارند، و یک بخش از وظایف مدیران مدرسه‌ها را فراهم‌آوردن زمینه برای امور فراآموزشی می‌دانند. هرچقدر هم آموزگاران در کار خود در راستای آگاهی‌بخشی دانش‌آموزان ورزیده باشند، باز به همکاری و دانایی مادران و پدران دانش‌آموزان، نیاز است. هدفمندی در زندگی، شناخت ارزش‌های انسانی، شناساندن زندگی سالم اجتماعی، ژرف‌تر کردن باورهای قلبی و افزایش توان شخصی برای تاب‌آوری سختی‌ها بدون تخدیرگرها، در دستور کار مشاوران زندگی قرار دارد. ‏

**نقش آموزش ‏
سلیمان فرخی درباره نقش آموزش می‌گوید: اینک نقش خانواده در آرام‌نگهداشتن خانه و دوری از تنش و پشت سر گذاشتن چالش‌ها و درمان روان نژندی، افزایش توان جسمی، افزایش خودبنیادی(اعتماد به‎نفس)، دلخوش‎بودن به داشته‌ها، پرهیز از جدایی زن و شوهر، پرهیز از متارکه، سرگرم‌کردن نوجوان به کار در زمان بیکاری، برنامه‌ریزی در زمان بسته‌بودن مدرسه‌ها، افزایش توان اقتصادی خانواده، آموزش‌های فرهنگی، رفتار‌های خوش، بستگی‌های ‌دوستانه پدر و مادر، داشتن مدرک دانشگاهی پدر و مادر حتی به شکل قاب گرفته و بر سینه دیوار، در پیشگیری از بزه نقش دارد. به گفته خواجه‌عبداله انصاری با بزرگزاده‌ها باید نشست و برخاست کرد، زیرا از آنان لغزش کمتر سر زند. بیشتر بلاها از بیسوادی است. برآیند بسیاری از پژوهش‌ها این است که آگاهـی پدرومادر و برخورد درست با فرزند، نجات بخش فرزندانی بوده است که برای نخست‌بار، لب به مواد تخدیرگر زده بودند.

او می‌افزاید: سامانه آموزش‌وپرورش در هر کشوری باید ره‌بان روان نوجوانان باشد و امور درسی در مرتبه دوم اهمیت قرار گیرد. تا زمانی که مدرسه فقط به چشم مکانی برای درس‎دادن و از برکردن و نمره‎گرفتن دیده بشود، امیدی به گذر نوجوانان از بازه پرچالش نوجوانی نخواهد بود.

در سامانه‌های حقوقی کشورهای گوناگون جهان، سازوکارهای پایه برای پیشگیری از بزه، از مسیر آموزش‌وپرورش گذر می‌کند. زیرا هرچقدر هم پدر و مادر خوب باشند، باز هم فقط خانواده در منش و کنش و رفتار و گزینش نوجوان نقش ندارند و نقش شهر و پدیده‌های شهری و شهرنشینی بسیار بیشتر است.

او در ادامه سخنانش می‌گوید: نوجوانان برون گرا بسیار زود درگیر رابطه اجتماعی و گروهی می‌شوند، و در همین زمان است که باید سامانه آموزش و پرورش با اردوهای تابستانی و با کشف گرایش‎ها و علایق و مهارت‌های آنان به ریخت‌بخشیدن درون‌داشت‌های آنان بپردازد. در بسیاری کشورها این باور که فقط باید پراستعدادها و «نامبروان‌»ها و تیزهوش‌ها را با گزینش سخت به اردو برد، کنارگذاشته شده است و اینک اردو شامل نوجوانانی نیز می‌شود که دارای هوش هیجانی هستند و نیاز به یاری برای شکوفایی و یا دوباره شکفتن دارند. آنان برای فردایی آماده می‌شوند که از آنان خواهد خواست که بار مسئولیت‌های سنگین‌ اجتماعی را به دوش کشند. زیرا اگر فرصت‌های نوجوانی(دوران اوج دریافت‌ها و آموختن‌ها) از دست برود، پس از آن نمی‌توان زمینه بالندگی آنان را فراهم آورد.

**دامنه آموزش‌ها ‏
نگین رودابه ـ مدرس دانشگاه درباره امور جنسی نوجوانان می‌گوید: بیشتر نوجوانان می‌گویند آرزو دارند روزی ازدواج کنند و به سعادتی که پدر ومادرشان از آن برخوردارند، برسند. در این میان باید پدر و مادر وارد بازی شوند و به ایفای نقش بپردازند و آنان را تشویق کنند که برای آرزوی خود به طرح پرسش بپردازند و پاسخ دهند. برای نمونه «چه تصمیماتی در این نقطه از زندگی می‌تواند بر آرزوی من برای داشتن ازدواجی موفق تأثیر داشته باشد؟» 
او می‎افزاید: باید به نوجوان آگاهی داد که «بستگی‌های ‌جنسی» پیش از ازدواج، می‌تواند سبب بالارفتن پدیده طلاق در آینده شود.

دو تن از روانکاوان غربی در ادامه پژوهش‌های خود، به چندین نوجوان برخوردند که بسیار زود از خانواده خود جدا شده بودند و بدون ازدواج باهم زندگی می‌کردند. روانکاوان با ایجاد تماس با آنان و برقراری گفتگو توانستند همه را در پایان هفته در یک تالار گرد آورند و با طرح پرسش‌های پیچیده، آنان را به خستو(اعتراف) وادارند. همه نوجوانان ابراز کردند که ویژگی یگانه(نقاط اشتراک) اندکی دارند و نیز با هم درباره باورها و هدف‌های خود در زندگی، سخنی نمی‌گویند و یگانه موردی که آنان را زیر یک سقف برده، جذابیت جنسی بوده است.‏

رودابه همچنین می‌گوید: سپس این 2 روانکاو با خانواده آنان تماس گرفتند و همه را به نشست پایان هفته خود دعوت کردند و به نوجوانان پیشنهاد دادند که به جای زندگی باهم، به خانه برگردند، ولی دوستی‌های خود را بدون بستگیِ‌های ‌جنسی ادامه دهند و به جایش بکوشند بیشتر یکدیگر را بشناسند و به این شناخت برسند که تا چه اندازه برای هم ساخته شده‌اند که بتوانند در آینده، یک عمر در کنار هم بزیند پیامدهای بستگی جنسی میان نوجوانان و جوانان در پژوهش‌های روانکاوان غربی، نشان از این دارد که آنان(نوجوانان و جوانان) همزمان با ادامه بستگی‌های جنسی، دلخورند و دچار افت اعتمادبه‌نفس، ناامیدی، احساس شی‌بودن، ‌وجدان‌رنجوری، احساس سواستفاده از دیگری، دل‌آزرده از دروغ‌گویی، پنهان‌کاری از خانواده، ناتوانی در پاره‌کردن بستگی‌های جنسی با دیگری و خودبیزاری هستند. برای نمونه یک نوجوان حتی زمانی که بستگی خود را با فرد مقابل‌‌اش در میان می‌گذارد، و با آن که یک سال می‌گذرد، باز هم زیر آوار بستگی‌های گذشته، احساس خُرد شدن دارد.

هشدارهای روانکاوان درباره بستگی جنسی، خواندنی است «چشم به راه بودن برای آغاز بستگی جنسی پس از ازدواج، سبب بهبود رابطه‌ می‌شود و زمان بیشتری برای شناخت بهتر یکدیگر به دست می‌آید. همچنین این چشم به راهی و خوددار بودن، برای انسان احترام به همراه می‌آورد و نیز از فشاری که بر دوش‌اش وارد می‌آید، کم می‌کند و عذاب‌وجدان‌اش ناپدید می‌‎شود و آرامش ذهنی و اندیشگی از دست‌رفته بر گردد، تا زمانی که انسانِ مناسبی برای زندگی مشترک یافت شود، کسی که ورای امور جنسی، فرد مقابلش را دوست خواهد داشت.» این مدرس دانشگاه می‌افزاید: آنان در آموزش‌های خود گوشزد می‌کنند که خوددار بودن سبب داشتن یک بستگی‌جنسی بهتر پس از ازدواج خواهد شد. برتری‌های اخلاقی، بی‌گمان فقط در چشم به راه‌بودن آینده، باور‌های قلبی، داوری‌های درست، کنترل نفس، فروتنی و احترام به خود و دیگری، شکل‌دهنده شخصیت خواهد بود. ‏

**نقش آموزش و پرورش
بر سامانه آموزش‌وپرورش است که با شناساندن الگوهای معاصر و نزدیک و نیز شیوه زندگی آنان، زمینه بالیدن نوجوانان را فراهم آورد. حتی جایی که خانواده نیست یا نقش کمرنگی دارد و اگر دارد نفوذ مهربانی نیست، باز هم آموزش‌وپرورش باید با چهره یک سازمان اجتماعی نیکوکار و آموزنده، وارد میدان شود و توانایی‌ها و نیروهای خود در کارکردهای گوناگون را به خدمت گیرد و خلاها را پر کند و جبرانگر کاستی‌ها شود. به هر رو هنگامی که سخن از پیشگیری است، بیش از همه باید شمای آموزش و پرروش و مدرسه و آموزگار بدرخشد.
*منبع: روزنامه اطلاعات
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: