کد خبر: ۸۲۰۲۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۴ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۵ - 17 September 2016
محسن جلال‌پور در مصاحبه‌ای با هفته نامه تجارت فردا خیلی صریح از ناگفته‌هایش در دوران ریاست بر اتاق ایران سخن گفت.
 محسن جلال‌پور در مصاحبه‌ای با هفته نامه تجارت فردا خیلی صریح از ناگفته‌هایش در دوران ریاست بر اتاق ایران سخن گفت.

خلاصه‌هایی از این گفت و گو را می‌خوانید:

*به قول سید‌علی صالحی حال همه ما خوب است اما تو باور نکن. به هرحال آدم ناچار است با هر شرایطی خودش را وفق دهد. در دوره‌ای وقتی می‌گفتند ممکن است به جایی برسی که نتوانی بیشتر از چهار ساعت در روز کار کنی، نمی‌توانستم بپذیرم. الان می‌بینم به ماشین تعمیرگاه رفته‌ای می‌مانم که دیگر مثل قبل نمی‌شود و مدام ریپ می‌زند.

*اتاق سقف آرزوهای من نبود اما بستری برای دویدن من بود. حالا می‌فهمم دوره خدمت و دوره انجام وظیفه دوران کوتاهی است و آدم باید از آن بیشترین بهره‌برداری را داشته باشد. هرچند بعضی‌ها مسوولیت‌ها را در تیول خود می‌بینند و سعی می‌کنند از آن بیشترین بهره‌برداری را داشته باشند اما نگاه من با نگاه آنها متفاوت است. 

*اصلی‌ترین هدفم این بود که با از بین بردن برخی گسل‌ها و همسو کردن منافع از ظرفیت اتاق بهره ببریم. من فکر می‌کنم در این زمینه تا حدودی موفق بودیم. چون هیات‌رئیسه به دنبال این بود که شکاف‌های گذشته را پر ‌کند و از آن، راه همواری برای ادامه مسیر بخش خصوصی فراهم کند.

*به همین دلیل فکر می‌کردم مهم‌ترین رسالت اتاق که همواره مغفول مانده، این بوده که مسائل اقتصاد ایران را به درستی تبیین کند و در این مسیر از مجموعه تصمیم‌گیران اقتصادی و سیاسی کشور مطالبات درست داشته باشد. *به نظر من، همه کسانی که در اتاق حضور دارند ظرفیت‌های بیشتری از آنچه در من وجود داشته، دارند. این را بدون اغراق می‌گویم. مهندس شافعی فردی است که می‌تواند مسائل داخلی اتاق را سامان‌دهی کند. چه آنکه اگر مهندس خوانساری هم رئیس می‌شد، اتاق به شکلی دیگر قوت می‌گرفت.

*در دو سه هفته پایانی قبل از انتخابات دور هشتم، دقیقاً آنچه در انتخابات میان‌دوره‌ای چند هفته پیش مشاهده کردید، پیش آمد. یعنی دو کاندیدا از دو طیف مختلف وجود داشت که آرای تقریباً مساوی داشتند و شرایط اتاق به سمت انشقاق در ابتدای دوره پیش می‌رفت. دوره‌ای که همزمان با مذاکرات با کشورهای 1+5 شده بود و این امیدواری در همان روزهای نزدیک به انتخابات، در خردادماه سال 1394 به شدت بالا رفته بود که ما به نقطه تفاهم خواهیم رسید. همان‌طور هم که دیدید، کمتر از یک ماه بعد از انتخابات،‌ در 23 تیر‌ماه این تفاهم انجام شد.

*آنچه برایم همواره عذاب‌آور بود تفکر مرکانتیلیستی و تیول‌داری بود. در دوران 14‌ماهه حضورم، آنچه بیش از همه اذیتم می‌کرد، مطالبه‌های بیجایی بود که بعضی‌ها داشتند. این یک سنت غلط در اتاق است که متاسفانه موازی با سنت اصلی و فلسفه بنیادین شکل‌گیری اتاق همواره وجود داشته است. اینکه عده‌ای اتاق را زمین اجاره‌ای خود می‌دانستند و برای منافع شخصی خود از اتاق بهره می‌بردند. 

*مهم‌ترین توصیه پزشکم این بود که شاید بیش از 70، 80 درصد دلیل این عارضه استرس‌ها و فشارهای روحی بوده که جسم من را علیل کرد و امروز هزینه‌ای که بابت این پرداخته‌ام، تحمل این وضعیت است. وقتی این اتفاق افتاد، پزشک به من گفت که در طول مدت کاری‌اش، چنین مریضی با این اندازه صدمه قلبی و اینکه زنده به بیمارستان مراجعه کرده باشد و نهایتاً هم روند بهبودی‌اش، روند قابل قبولی باشد، نداشته است. البته ناراضی هم نیستم. 

*در طول 35 سال حضور در فعالیت‌های اجتماعی، به هیچ نهاد نظارتی و انتظامی و نیروی نظامی و امنیتی، احضار نشده‌ام. اتفاقاً از جمله کسانی هستم که با اعتماد به این مجموعه‌ها، این مسوولیت‌ها را می‌پذیرفتم. 

*اصلاً من تابعیت هیچ کشوری را ندارم. بخش بین‌الملل اتاق هم می‌داند. من برای همه سفرهایم ویزا می‌گرفتم. حتی از پاسپورت سیاسی هم در طول مدت خدمتم استفاده نکردم.

*عزم من این است که فعالیت در فضای مجازی را ادامه بدهم. اصلاً این کار را درست و شوق و ذوق این کار را دارم. 

*این روزها اصطلاح جالبی برای خودم دارم. گفته‌ام که مدت‌ها در خدمت اتاق بوده‌ام و در اتاق رفت و آمد داشتم و حال کمی ارتقا پیدا کرده‌ام و از اتاق به خانه رسیده‌‌ام. الان مدیر خانه هستم. خانه، از اتاق بزرگ‌تر است و تعداد اتاق‌های بیشتری هم در آن وجود دارد. ولی بعد از این نه، من به هیچ وجه بازنشسته نمی‌شوم. 

*واقعاً بزرگ‌ترین آرزوی من این بود که می‌توانستم در هر مسوولیتی خدمت کنم. 


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: