متن زیر گزیده ای از گفتار آیت الله جعفر سبحانی به مناسبت سالروز میلاد امام هادی(ع) درباره مبارزه امام با خرافات است.
مبارزه امام با خرافات و پاسخ به فردی که ایام را نحس می دانست
موضوع سخن، زندگی امام هادی (ع) است، برای نمونه، فقط گفتار چند عالم سنی و غیره را در این جا منعکس میکنیم و از تعریف و توصیف دیگران، و حتی علماء شیعه خودداری مینماییم تا سخن به درازا نکشد.
داوری تاریخ نگاران از اهل سنت
1- ابوالفلاح حنبلی می نویسد: ابوالحسن معروف به امام هادی (ع) فقیه، امامی، انسان و متعبد است. شافعی نیز او را به همین کلمات معرفی میکند.
2- ابن صباغ مالکی در معرفی او به صورت گسترده سخن گفته است، میگوید: فضیلتی نیست مگر این که در او وجود داشت. بزرگواری از او آشکار بود. او دارای نفس مهذب و خوی شیرین و روش عادلانه بود و از عظمت و وقار بسیار برخوردار بود.
3- ابن عنبه نسابه معروف میگوید: او از نظر فضل و فضیلت، در درجه عالی بود و از نظر شرف نیز در مقام بالایی بود.
4- او در دوران مدت عمر خویش با پنج خلیفه عباسی: «المعتصم»، «الواثق»، «المتوکل«، «المستعین» و «المعتز» که به دست عاملان اخیری که به نصب و عداوت با آل علی معروف است، مسموم گردید.
پردهای از علوم و معارف آن حضرت
آشنایی با علوم و دانش آن حضرت، بدان بستگی دارد که به تعداد تربیت شدگان آن حضرت بنگریم، برخی در رجال خود، تعداد تلامذه آن حضرت را 85 نفر معرفی کرده است که بخش اعظم آنها وقتی از آن حضرت علم و دانش آموختهاند که حضرت در مدینه بود و اخذ علم از او آزاد بود. آن حضرت 24 سال در مدینه زیسته و از همان دورانی که به امامت رسید تا حبس تحت نظر در سامرا، به تدریس و تربیت شاگردان مشغول بود.
مبارزه با خرافات
یکی از اهداف پیامبران بالا بردن سطح اندیشه و آشنا ساختن انسان با حقایق و واقعیات و مبارزه با خرافات و پندارها است شاید آیه مبارکه در سوره اعراف ناظر به این قسمت است (و یضع عنهم اصرهم و الاغلال اللتی کانت علیهم) بار سنگین از دوش آنان برداشته و غل و زنجیری که به دست و پای آنان پیچیده بود باز مینماید. و مقصود از این غل و زنجیر مصداق آهنی آن نیست شاید مقصود خرافات و اوهامی باشد که بر زندگی عرب جاهلیت سایه انداخته بود.
یکی از اوهام که متأسفانه تا به امروز بر زندگی مردم حکومت میکند نحوست روز سیزده است در حالی که زمان از نظر واقعیت فرق نکرده روز همان روز و شب همان شب دیرینه است.
حسن بن مسعود میگوید: به خانه امام هادی (ع) وارد شدم در حالی که در راه انگشتم صدمه دیده بود و من به خاطر کثرت مردم به زحمت وارد خانه امام شدم و لباسم پاره شد در این موقع به خاطر ناراحتی روحی گفتم خدا مرا از شر امروز کفایت کند چه روز شوم و بدی است.
امام هادی (ع) فرمود: بر ما وارد میشوید و گناه خود را به گردن کسی میاندازی که اصلا گناه نکرده است. حسن بن مسعود میگوید: من به هوش آمدم و به خطای خود واقف شدم گفتم: آقا انشاءالله استغفار میکنم، پس امام فرمود: ایام و روزها چه گناهی مرتکب شده است که همچنان به آنها بد میگویید.