کد خبر: ۸۱۴۸۱
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۷ - ۲۱ شهريور ۱۳۹۵ - 11 September 2016
تحولات سال های اخیر خاورمیانه و تروریسم موجود در این بخش از جهان و هزینه هایی که مردم این منطقه پس از 11سپتامبر پرداخت می کنند، صورت حسابی است که از یک طرف جنگ افروزی جورج بوش پسر و از طرف دیگر تروریسم بخش هایی از تفکر سلفی پای آن را امضا کرده اند.
روزنامه همدلی در صفحه سیاست در گفت و گو با رحمان قهرمان پور به بررسی حادثه 11 سپتامبر پرداخت و به نقل از وی نوشت: تحولات سال های اخیر خاورمیانه و تروریسم موجود در این بخش از جهان و هزینه هایی که مردم این منطقه پس از 11سپتامبر پرداخت می کنند، صورت حسابی است که از یک طرف جنگ افروزی جورج بوش پسر و از طرف دیگر تروریسم بخش هایی از تفکر سلفی پای آن را امضا کرده اند.

در این گفت و گو که در شماره یکشنبه 21 شهریور 1395 خورشیدی با کارشناس مسائل آمریکا منتشر شد، می خوانیم: 15 سال قبل برج های تجارت جهانی شهر نیویورک که نمادی از سرمایه داری آمریکا بود، در یک اقدام تروریستی بدیع و بی سابقه و در جلوی چشم جهانیان فروریخت.تروریست ها که بعد مشخص شد از گروه القاعده بودند، با در اختیار گرفتن هواپیماهای مسافربری خطوط هوایی آمریکا، آن ها را به ساختمان این دو برج کوبیدند و تصاویری عجیب و تکان دهنده خلق کردند. 

جورج بوش که یک سال از ریاست جمهوری اش می گذشت از این فرصت برای حمله به افغانستان با شعار مبارزه با تروریسم استفاده کرد. هرچند نیروی القاعده در پی این جنگ ها تحلیل رفت، اما 15سال بعد از آن اتفاقات گروهی بازیگر منظقه شده است که اگرچه نام داعش را برخورد گذاشته، اما برخی تحلیل گران، آن را خلف القاعده می دانند که اگر از هر نظر شبیه هم نباشد، ولی از نظر نمایش اقدامات تروریستی خود برای جهانیان و ایجاد رعب و وحشت شباهت بسیاری با هم دارند.
تروریسم داعش نه تنها در منطقه به کار خود ادامه می دهد بلکه دامنه آن به دیگر نقاط جهان از جمله اروپا کشیده شده است. این درحالی است که عده ای معتقدند داعش مولود سیاست های آمریکا بوده است، همان تحلیلی که درباره رابطه آمریکا و القاعده نیز ارائه می شد. 

در این باره با «رحمن قهرمان پور» کارشناس مسائل آمریکا به گفت وگو نشستیم. او معتقد است که تحولات سال های اخیر خاورمیانه و تروریسم موجود در این بخش از جهان و هزینه هایی که مردم این منطقه پس از 11سپتامبر پرداخت می کنند، صورت حسابی است که از یک طرف جنگ افروزی جورج بوش پسر و از طرف دیگر تروریسم بخش هایی از تفکر سلفی پای آن را امضا کرده اند. مشروح این گفت و گو در ادامه می آید.

**آقای دکتر این تحلیل را قبول دارید که داعش از زیر خاکستر 11سپتامبر متولد شده است؟
اگر اطلاعاتی مبنی بر نوعی ارتباط داعش با القاعده داشتیم می توانستیم بگوییم داعش زاییده القاعده است. اما اگر به اعمال و کردار داعش نگاه کنیم، مشاهده می کنیم داعش به مراتب افراطی تر از القاعده عمل می کند. القاعده در کانون مبارزاتش ماموریتی جهانی برای خود تعریف کرده بود و به قول خودش می خواست با کفر مبارزه کنند. 

القاعده در سیاست های اعلامی خودش با کشتار مسلمانان میانه خوبی نداشت و بیشتر مایل به کشتار غربی ها بود. اما داعش این مرز را رعایت نکرده است و خود را متوجه کشورهای منطقه و مسلمانان کرده است.

بنابراین می توان گفت به رغم شباهت های این دو گروه، داعش در ادامه القاعده نیست چرا که تفاوت هایی جدی در نوع تفکر آنها و نوع عملیات های تروریستی وجود دارد. باید به حرف ابتدایی مان برگردیم. اگر القاعده را ناشی از تحولات11سپتامبر و قبل و بعد آن بدانیم، نسبت داعش با 11سپتامبر هم همین گونه خواهد بود که نسبتی دوگانه است. در عین حال ارتباط داعش با 11سپتامبر را نمی توان منکر شد.

**اما حداقل می توان گفت که داعش مولود القاعده هست.
بعضی ها معتقدند که داعش مولود القاعده است، اما برخی هم معتقدند که داعش مولود تحولات جدید بین المللی است. پژوهش گران ساختارگرا معتقدند چون ما در نظام بین الملل شاهد تحولاتی ساختاری بودیم، حرکت های تندرو از دل آنها به وجود آمده اند. پس از فروپاشی جنگ سرد یک سری نیروهایی در پس خلاء قدرت در مناطقی مثل افغانستان آزاد شدند که در دوران جنگ سرد یا تحت سلطه شوروی بودند یا آمریکا اجازه نمی داد در این مناطق ناامنی و خلاء قدرت ایجاد شود. پس از فروپاشی جنگ سرد و ایجاد خلاء قدرت در این کشورها، نیروهای رادیکال شرایط را برای گسترش خود مساعد دیدند.

باید دقت کرد که در دوران جنگ سرد هم جنبش های چریکی رادیکالی وجود داشتند اما تفاوت شان با دوران پس از جنگ سرد در این است که آنها قبلا آزادی عمل نداشتند و نمی توانستند ادعای تشکیل دولت کنند. آنها در مناطق محدودی مثل جنگل ها وارد می شدند، اما بیشتر از آن نمی توانستند پیشروی کنند. با ایجاد مناطق خلاء قدرت در افغانستان، عراق و جاهای دیگر عملا شرایط ساختاری دیگر فراهم شد که جنبش های رادیکال بتوانند از این فضا استفاده کنند.

**آیا درباره 11سپتامبر و حملات آمریکا به افغانستان وبه دنبال آن عراق می توان گفت که زمینه مساعد دیگری برای پدید آمدن داعش فراهم آمد؟

بحث، بحث آمریکا نیست. بحث فروپاشی مناسبات جنگ سرد است. وقتی این مناسبات فروپاشید، اهمیت شاخ آفریقا یا افغانستان برای نظام بین الملل کمتر شد. در گذشته وقتی نیروهای مخالف آمریکا و شوروی در شاخ آفریقا مستقر می شدند، آمریکا مجبور می شد وارد این مناطق شود و از منطقه خلاء قدرت جلوگیری کند.

الان چنین وضعیتی نیست. می دانیم در پی از بین رفتن تعدادی از نیروهای آمریکایی در سال 1995 چه جنجالی در آمریکا صورت گرفت که آمریکا باید هرچه سریع تر از سومالی خارج شود. متعاقب آن بود که آمریکا در بوسنی وارد شد. می خواهم بگویم الان شرایط با شرایط حاکم در جنگ سرد متفاوت است. به خاطر این فروپاشی مناسبات جنگ سرد، آمریکا احساس می کند که نباید در مناطق دارای خلاء قدرت وارد شود و در افکار عمومی خود را مغلوب کند. 

کمااینکه ما می بینیم آمریکا در سوریه به رغم فشارهای وارد شده تن به مداخله نظامی نمی دهد، چون هزینه زیادی برای این کشور در پی خواهد داشت. در دوران جنگ سرد اما چون مسئله شوروی مطرح بود، آمریکا حاضر بود چنین هزینه ای را بپردازد.

**اما پس از 11سپتامبر ما شاهد بودیم که آمریکا به این مداخله نظامی تن داد. 
در اینکه 11سپتامبر باعث سیاست مبارزه آمریکا با تروریسم شد و به نوعی حمله جورج بوش به عراق و افغانستان را توجیه کرد شکی نیست، اما این نکته را هم باید توجه کنیم که در سال 2008 با انتخاب اوباما مردم به سیاست جورج بوش و جمهوری خواهان رای منفی دادند. 

از 2008 به بعد وقتی اوباما اعلام کرد نیروهای آمریکایی را از عراق و افغانستان خارج می کند، آمریکا خیلی از عواقب 11سپتامبر تبعیت نکرد. ما شاهد دوره ای نسبتا جدید بودیم که اوباما به صورت اساسی در سیاست های امنیتی جمهوری خواهان تجدید نظر کرد. کسانی که در مسائل امنیت ملی آمریکا و مسائل دفاعی این کشور ورود دارند به خوبی می دانند که اوباما تحولات زیادی در حوزه های دفاعی، سلاح های هسته ای، عملیات نظامی و... ایجاد کرد. 

بنابراین از 2001 تا 2008 فضای نظام بین الملل و سیاست های دفاعی آمریکا به شدت تحت تاثیر حادثه 11سپتامبر بود. از 2008 به بعد ما شاهد کاهش اثرگذاری 11سپتامبر در سیاست های امنیتی آمریکا هستیم و این سیاست ها کمتر و کمتر می شود. اکنون هم می بینیم که اوباما به صورت واضح از عدم مداخله در سوریه و لیبی حمایت می کند. این در حالی است که اگر در فضای 11سپتامبر بود، افرادی مثل بوش احتمالا از مداخله نظامی گسترده در سوریه و لیبی حمایت می کردند.

**وقتی با بعضی از کارشناسان درباره حمله آمریکا به عراق و افغانستان صحبت می کنیم، آنها معتقدند حمله به این کشورها به «بهانه» مبارزه با تروریسم نبود، بلکه «دلیل» این اقدام بود. به اعتقاد آنها واژه «بهانه» توام با نگاهی توطئه آمیز است. شما با کدام نگاه موافقید؟

حملات یازده سپتامبر را نمی توان به صورت تک متغیره تحلیل کرد. قبل از دوران جورج بوش در سال 1997 این تفکر نومحافظه کاران جدید در آمریکا رشد کرده بود که حاکی از انتقاد شدید از کلینتون و بی توجهی او نسبت به امنیت ملی آمریکا است. یعنی بستر فکری و نظری یک ماجراجویی نظامی برای حمله به کشورهای دیگر فراهم شد. وقتی ما به قبل از سال 2000 به افرادی مثل رامسفلد نگاه می کنیم، می بینیم این افراد تاکید داشتند که آمریکا در خطر جدی است. شما می دانید که در دوران کلینتون هم به سفارت آمریکا در آفریقا حمله شد و مسئله سومالی به وجود آمد. 

القاعده آن موقع وجود داشت و بخشی از نومحافظه کاران جدید آمریکا خواستار اتخاذ مواضع خیلی تند در برابر القاعده و مخالفان آمریکا بودند. اما کلینتون می گفت در فضای جهانی شده این ها محکوم به نابودی هستند. لذا زمینه فکری قبل از 11سپتامبر وجود داشت. آثار منتشر شده هم این را تایید می کند. 

با اتفاق افتادن 11سپتامبر، آن زمینه فکری و افکار تند نومحافظه کاران امکان اجرایی شدن پیدا کرد. البته نگرش های جورج بوش و تفکرات انجیلی او که معتفد بود از طرف مسیح ماموریت دارد نیز موثر بود، اما از قبل این زمینه فکری وجود داشت که «آمریکا در معرض خطر است و اگر با گروه های تروریسم مقابله نکند، دچار خسران خواهد شد.» بنابراین وقتی 11 سپتامبر اتفاق افتاد آنها با وجود مخالفت های بسیاری از جمهوری خواهان، افکارشان را در عراق و افغانستان پیاده کردند. لذا 11سپتامبر امکان شرایط ساختاری را فراهم کرد تا تفکرات نومحافظه کاران شکل عملیاتی به خود بگیرد.

**عملیاتی کردن این تفکرات آیا به صلح جهانی کمکی کرد؟
در اینکه صلح جهانی محقق نشد تردیدی نیست. به هرحال آقای بوش سیاست جنگ با تروریسم را اعمال کرد. این سیاست نه تنها منجر به از بین رفتن تروریسم نشد، بلکه آن را گسترش داد. نکته ای که وجود دارد این است که بزرگترین قربانی این سیاست آمریکا، خاورمیانه شد. یعنی آمریکای لاتین و آسیا خیلی متضرر نشدند. البته در فیلیپین، اندونزی و جاهای دیگر حملات تروریستی صورت نگرفت، اما در سطح گسترده متاسفانه این خاورمیانه بود که قربانی شد. 

این سیاست در عراق و افغانستان به خلاء قدرتی منجر شد که از دل آن داعشی درآمد. بنابراین اینکه سیاست مبارزه با تروریسم به اهداف خودش نرسید و به جهان عاری از تروریسم منجر نشد، هزینه های بسیار زیاد انسانی در خاورمیانه تحمیل کرد. همین الان هم شاهدیم این هزینه ها ادامه دارد.

**اگر آمریکا به عراق و افغانستان حمله نمی کرد با چه تصویری از جهان روبه رو بودیم؟
این یک بحث فلسفی است. نمی دانیم اگر تاریخ به مسیر دیگری می رفت چه می شد. اگر جورج بوش با 500 رای الکترال رئیس جمهور نمی شد شاید مسیر تاریخ مسیر متفاوتی را طی می کرد. اگر 11سپتامبر اتفاق نمی افتاد ممکن بود وضعیت بهتر از این باشد، اما این گفته نافی ریشه های داخلی مسئله داعش نیست. یعنی داعش یکی از مولودهایی است که در اثر این شرایط به وجود آمد.

با این حال در تشکیل این پدیده هم یک سری تفکراتی در عربستان، پاکستان و افغانستان وجود داشت که بعد از تحولاتی که در عراق اتفاق افتاد، امکان بروز و ظهور پیدا کرد. خلاصه بگویم این تفکرات فقط ریشه های بیرونی ندارد و در خود منطقه هم ریشه دار است.
*منبع: روزنامه همدلی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: