باشگاه بانک سپه چقدر خوشبخت است در روزهای عادیش وصلت و شادی می بیند و جشن و سرور ازدواج و در ماه رمضانش، شبی را با میهمانان آسمانی (خانواده شهدای مدافع حرم)، شبی را با اولیای بانک و همکاران و... و شبی را نیز با ریحانه هایی از بهشت.
توان یابانی از موسسه توانبخشی معلولان جسمی ریحانه که زیر بالهای مردی عمر می گذرانند که نامش کاشانی است و آنقدر دوستشان دارند که تا او افطار نمی کرد، لب به افطار نمی گشایند. می گویند ریحان ِ زندگی پدران، فرزندان خوب هستند و آنها نیز «ریحانه» کاشانی شده اند که پدری می کند در حقشان.
باشگاه بانک سپه این بار صحنه های زیبایی را شاهد است از روابط بین انسانهایی که بی دریغ و بی منت محبت می کنند و فرشته هایی که با عشق این محبت را دریافت کرده و قدر آن را می دانند. مهر می جویند ولی نه ترحم. باید در دنیایشان باشی تا درکشان کنی.
اینها از بهشتی به نام ریحانه آمده اند، در احمد آباد مستوفی. همین نزدیکیهای ما در تهران. سقف خانه و زندگی آنها رنگ دیگری دارد. توان یابانی که به علت معلولیت، ترد شدن از خانه و خانواده و... زیر چتر مهر الهی در آن خانه جمع شده اند و از رزق الهی به واسطه بندگان شایسته اش روزی می خورند و پاسخ این عشق را در میادین رقابتهای ورزشی و... با پیروزی شان می دهند. در ریحانه همه آمده اند با بالاترین تخصصها تا امید، عشق و زندگی را به این توان یابان هدیه کنند، بی هیچ چشمداشت مادی.
پیش از این مراسم افطار که با دعوت اولیای بانک از این فرشته ها صورت گرفته، مدیرعامل و دیگر مدیران ارشد بانک شخصا به دیدن آنها در موسسه ریحانه رفتند و ضمن بازدید از این موسسه و تک تک اعضای خانواده این خانه امن و آرام که خود تکه ای از بهشت است، پیام همدلی خانواده صمیمی بانک سپه برای آنها به هدیه بردند و آنها را به میهمانی افطاری میزبانی نخستین بانک ایرانی دعوت کردند.
حال آنها آمده اند و به دعوت خانواده بزرگ بانک سپه لبیک گفته اند. میهمانانی که چقازردی مدیرعامل بانک به تک تک آنها خوش آمد می گوید و لحظاتی را در لحظات آسمانی افطار با آنها به هم نشینی و همدلی می پردازد.
بانک سپه به میزبانی آنها اقدام کرده تا بگوید، نخستین بانک ایرانی دلش با شماست و در کنار شماست. این بانک در اوج حضور در عرصه های اقتصادی، چشم به عرصه های معنوی و اجتماعی و فرهنگی دارد. در اوج خدمت به اقشار مردم، دلش برای کسانی می تپد که نماد عشق و امید و استواری هستند ولو پا یا دست استواری نداشته باشند. هیچ چیزی در اراده فولادی شان خللی ایجاد نمی کند. کسانی که صبر و بردبار و خواستن توانستن است را درس می دهند.
چقازردی کنارشان نشسته و با لبخندشان می خندد و امید را هدیه شان می کند. کارکنان بانک سپه نیز چونان پروانه به دورشان می چرند تا شبی به یاد ماندی را در نخستین بانک ایرانی تجربه کنند و خاطره ای زیبا را با خود به ارمغان برند... با لبخند و عشق که بدرقه می شوند ، آنها نیز در نگاهایشان شاید این شعر را به یادگار می گذارند در فضای معنوی باشگاه بانک سپه و این احساس امید به همکاران که در هر شرایطی می توان... خواستن توانستن است... چنانکه خواستیم و توانستیم... در تحریم، در سخت ترین پیچهای تاریخی این بانک و در پرفشارترین لحظات خدمت به این مردم به این آب و خاک... آری آنها با چشمهایشان این هدیه را به یادگار می گذارند...
سالهای سال امیدوار زیستم، من می توانم
دردهای زیادی به جان خریدم، من می توانم
صندلی چرخدار خود را هر روز می دوانم
قسم به آنچه دیدم و ندیدم، من می توانم
مسیر عصایم به سوی روشنایی هاست
بارها و بارها اثبات کرده ام، من می توانم