کد خبر: ۷۳۶۱۰
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۸ - ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - 15 June 2016
اصولگرایان پس از اتحادی فراگیری و موفقیت در حذف اصلاح‌طلبان از تمام نهادهای دمکراتیک و انتخابی کشور پیشوایی تازه یافتند که ابتدا نماد انقلابی‌گری بود ولی به مرور از اصولگرایی و انقلابی بودن گذشت و افراطی، تمامیت‌خواه و قدرت مدار شد.
پایشگر- اصول گرایی افراطی مرد. اصول گرایان میانه رو نیز برای ماندن در قدرت چاره ای جز کنار آمدن با کاندیداهایی که مشی معتدل دارند، ندارند .

جریان اصول گرا این روزها به جای نقشه کشیدن برای چگونگی تقسیم قدرت باید به فکر ماندن در قدرت به هر قیمتی باشد . آنها قافله را باختند و از این پس دنبال سهیم بودن در قدرت هستند.

پروژه عبور از روحانی از چه زمانی کلید خورد؟ از همان روز که محافظه کاران یا همان اصولگرایان شکستی تمام عیار را در تهران و مغلوب شدن در کل کشور را تجربه کردند. این شکست زنگ خطری بزرگ‌تر را به صدا درآورد و آن‌هم فرا رسیدن «دوران مرگ اصولگرایی».

اصولگرایان پس از اتحادی فراگیری و موفقیت در حذف اصلاح‌طلبان از تمام نهادهای دمکراتیک و انتخابی کشور پیشوایی تازه یافتند که ابتدا نماد انقلابی‌گری بود ولی به مرور از اصولگرایی و انقلابی بودن گذشت و افراطی، تمامیت‌خواه و قدرت مدار شد.

احمدی‌‌نژاد تخریب‌چی بود که توانست خط اصلاح‌طلبان را بشکند و آن‌ها را به عقب نشینی وادار کند. او به مرور تبدیل به ژنرالی مستقل شد که مدعی بود در این نبرد به هیچ اصولگرایی متکی نبوده و نیست.

امیدِ آینده‌ی اصولگرایی تبدیل به بزرگ‌ترین کابوس این جریان و عجیب‌ترین رییس جمهور ایران شد و تلاش کرد در کنار یار دیرینش، مشایی طرح نو در اندازد. اصولگرایان زمانی فهمیدند قافیه را باختند که حسن روحانی اصولگرا با پشتوانه‌ی اصلاح‌طلبان و هاشمی به ساختمان ریاست جمهوری وارد شد.

این تمام کار نبود. اصولگرایان که پس از فوت مهدوی کنی و عسگراولادی عملا بدون بزرگ‌تر بودند، در پی شیخی جدید بودند و در این میان از چهره‌هایی چون مصباح،موحدی کرمانی و محمدی یزدی بهره بردند و خط مقدم را به پایداری واگذار کردند تا شاید در انتخابات مجلس جوابی سخت به اصلاح‌طلبان و حامیان دولت بدهد.

اما در نهایت چنین نشد. بعد از حسن روحانی، علی لاریجانی هم از نشستن با پایداری سر میز وحدت انصراف داد، انصرافی که پیش از او چهره‌ای همچون ولایتی با موضع‌گیری در برابر جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری انجام داده بود.

مجلس دهم که تشکیل شد هم لاریجانی، هم موحدی کرمانی به پشتوانه لیست مورد حمایت هاشمی و اصلاح‌طلبان و حامیان دولت وارد مجلس شدند و در عمل بخش عظیمی از اصولگرایان حاضر در مجلسین هم برآمده از رایی اصلاح‌طلبان بودند و دینی به اصولگرایی نداشتند.

مهم نیست ما، اصولگرایان و دیگران چه بگویند ولی دو جبهه اصلی داخلی مجلس اکنون مخالفان دولت و موافقان دولت هستند. مخالفان دولت جبهه پایداری بعلاوه تعداد از وزاری احمدی‌نژاد هستند و موافقان هم دوم خردادی‌ها در کنار حامیان دولت و لاریجانی و گروهی از مستقلین.

نکته اصلی اینجاست که نه جبهه پایداری، نه لاریجانی خود را وامدار جریان اصولگرایی نمی‌دانند. آنچنان که نباوه عضو ارشد جبهه پایداری گفت:« نمایندگان اصول‌گرای مجلس ششم و نمایندگان اصلاح طلب مجلس هشتم خیلی رفتار شفافی داشتند درست برخلاف رفتار نمایندگان اصول گرای مجلس نهم. در این میان اما کسی طلا ارائه می‌کند ولی نقره می‌فروشد، این سخت و البته خطرناک است.»

مسیر که در پیش رو قرار دارد رقابت بین نومحافظه‌کاران و تحولخواهان است که هیچ کدام وابستگی و دِینی به اصولگرایی فعلی ندارند. برخلاف اصلاح‌طلبی یا همان دوم خرداد که تحول‌خواهی در امتداد آن شکل می‌گیرد.

با این تفاسیر به‌نظر می‌رسد جریان اصولگرایی برای انتخابات ۹۶ و ۱۴۰۰ بیش از این که در پی رجوع به ریشه‌ها، نوسازی یا حفظ اصولی مواضع باشد به دنبال سهیم شدن جدی در قدرت به هر شکلی است.

این شکل می‌تواند چه با حمایت از احمدی‌نژاد، چه روحانی شکل بگیرد. اصولگرایان برخلاف ۹۲ که تلاش کردند بر مبنای آرمان‌گرایانه و از موضع قدرت وارد بازی سیاست شوند، اینبار به دنبال شرط بندی روی اسب برند و البته کسی هستند که سهم بیشتری از قدرت به آن‌ها بدهد. این را می‌توان در مواضع الاستیک و ژله‌ای چهره‌های متفاوتی این جریان در روزهای اخیر دید. / پویش

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: