مهمترین دلیلی که برای ادغام بانکها یا فروختن بانکهای ضعیفتر به بانکهای قویتر در سطح جهانی وجود دارد، ضعف برخی از بانکها در ارایه خدمات لازم به مشتریان است.
در ایالات متحده، که در این زمینه صاحب سبک است، بارها چنین اتفاقی رخ داده و بانک ضعیفتر توسط بانکهای دیگر خریداری شده و ماحصل چنین ادغامی، به وجود آمدن بانکهای قویتر بوده است. در زمان بحران مالی بینالمللی هم در جنوب شرق آسیا بسیاری از بانکها از این حربه بهره جستند و توانستند به فعالیتهای خود ادامه دهند.
در ایران نظام بانکی دچار مشکلات اساسی است و در مقابل خود با چالشهای جدی روبهرو است. این مشکلات از نظارت بانک مرکزی آغاز میشود، به نهادها و موسسات مالی و اعتباری بدونمجوز تعمیم پیدا میکند و به بانکها هم تسری پیدا کرده است.
بسیاری از بانکهای کشور امروز با مشکلات عدیده مدیریتی مواجه شدند و حتی از تامین حداقل سرمایه برای فعالیت خود عاجز هستند.به گزارش اعتماد، اگر صحبتهای آقای کمیجانی، قائممقام بانک مرکزی را در این بستر تحلیل کنیم که از راه ادغام بانکها تلاش میشود بخشی از مشکلات، به ویژه بحث حداقل سرمایه، کیفیت دارایی و درآمدهای حاصل از فعالیتهای غیربانکی را حل کند، ادغام بانکها یاریرسان خواهد بود. ولی نباید تصور کرد که تنها از این راه تمام مشکلات نظام بانکی حل میشود.
ادغام بانکها نمیتواند کیفیت داراییهای بانکی در کشور را تغییر دهد، همچنین مشکلات ساختاری هم به جای خود باقی خواهد ماند اما برخی از مشکلات حل میشوند، به بیان سادهتر ادغام بانکها میتواند به کشور کمک کند ولی این درمان مقطعی و کوتاهمدت است و اگر ارادهای برای حل مشکلات اصلی نظام بانکی وجود دارد، باید تمرکز خود را بر مشکلات ساختاری معطوف کند.