شکی نیست که ایران مظلومترین کشور در معرفی منصفانه به دنیا بهشمار میآید. ایران کشوری بوده که بهطور سنتی با فرش، پسته، زعفران و خاویار شناخته شده است که در اکثر کشورهای خارجی لوکس بهشمار میرود و میتوان انتظار داشت که چنین کشوری چه تصویری در ذهن مخاطبان میتوانست داشته باشد؛ اما نسلهای جدید کشورهای خارجی، اکثرا با این تصاویر بیگانهاند؛ زیرا یا این کالاها دیگر بازار پررونق قبلی را ندارند یا رقبا این بازارهای سنتی ایران را با ابتکار و قیمتهای بهتر از آن خود کردهاند، اما مظلومیت تصویر ایران امروز چیزی فراتر از این مسائل است.
نگارنده بارها و بارها با گروههای خارجی مواجه شده است که قبل از سفر فکر میکردهاند به کشوری ناامن با مردمانی بسته و بیتمدن سفر میکنند و پس از سفر، از مواجهه با تصویری کاملا متفاوت، شوکه شده بودند.
به اتفاق، نظر آنها این بود که رسانههای دنیا، اعم از شرق و غرب، تصویری کاملا غیرواقعی و سراسر منفی از ایران ارائه میدهند و البته برخی از آنها از انفعال خود ایران نیز متعجب بودند که چرا برای تغییر این تصویر بهصورت جدی وارد عمل نمیشود؟ کشورهای بسیاری هستند که بدون هیچ تاریخ و تمدنی مدام در حال تبلیغ برای ایجاد تصویری متفاوت از کشور خود برای جذب توریست و سرمایههای خارجی هستند، به راستی چرا ایران عرصه را بهطور یکجانبه در اختیار رسانههایی گذاشته است که فقط تصویری سیاه از ایران ارائه میدهند؟
متاسفانه این تصویر غیرواقعی به بخشهای دیگر از جمله سرمایهگذاری نیز تسری پیدا کرده است. آیا وقتی که تصویر کشوری را تا این حد در نزد افکار عمومی دنیا تیره و تار کردهاند، میتوان انتظار داشت که تصویر بهتری از شرایط اقتصادی و فرصتهای سرمایهگذاری بهوجود آید؟
با این اوصاف، پیشنهاد هفته گذشته رئیس اتاق بازرگانی ایران در خصوص ایجاد هشتگهای مختلفی برای معرفی ایران، شرایط اقتصادی کشور و فرصتهای سرمایهگذاری، ایده بسیار مناسبی برای تغییر این رویه نادرست است. اما به نظر نگارنده درست است که اطلاعات اقتصادی و فرصتهای سرمایهگذاری ایران بهخصوص به زبانهای بینالمللی بسیار محدود و اندک است (گاه حتی به زبان فارسی هم محدود و نایاب است!) اما اگر قرار باشد این اطلاعات به گوش دنیا برسد، باید از کانالهای رسمی و بهصورت حساب شده صورت گیرد.
اطلاعات نادرست و ناقص بیشتر سبب سردرگمی علاقهمندان به سرمایهگذاری و جذب آنها به ایران خواهد شد. بنابراین اگرچه مناسب است که همه ایرانیان در بهبود تصویر ایران و معرفی فرصتهای آن کوشا باشند، اما این نافی نقش کلیدی دولت در این قضیه نیست.
در ضمن دعوت کردن از میهمان یک مساله است و نحوه پذیرایی از او مسالهای دیگر. میهمان اگر توریست باشد یا سرمایهگذار قضیه کاملا متفاوت میشود. توریست چند روزی میهمان کشور ما میشود، با زیباییهای کشور عکس میگیرد، پول خرج میکند و میرود. اما سرمایهگذار داستان دیگری دارد. سرمایهگذار خارجی میهمان یک هفتهای نیست. سرمایهگذار خارجی، مسحور تمدن چندهزار ساله ما یا زیباییهای بیبدیل کشورمان نیست که به اینجا آمده است.
دنبال منفعت اقتصادی خود و تضمین آن منفعت در بستر حقوقی و بر اساس مزیتهای کشور ما است. آیا ما برای پذیرایی از چنین میهمانانی آماده هستیم؟ آیا ایران امروز، نسبت به ایران ده سال پیش از منظر حقوقی، فضای کسبوکار، رقابتپذیری و تلقی فرهنگی و اجتماعی از سرمایه خارجی شرایط بهتری پیدا کرده است؟ یا برعکس در این زمینهها شاهد پسرفت بودهایم؟ عدم آمادگی ما برای این مساله میتواند سبب سرخوردگی ما بهعنوان سرمایهپذیر و هم طرف خارجی بهعنوان سرمایهگذار شود که با خاطرهای از یک تجربه ناموفق، ایران را ترک کند.
مثلا یک نمونه از مشکلات داخلی در مقوله جذب سرمایه خارجی این روزها، مساله قراردادهای جدید نفتی یا IPC است که میتواند بخش مهمی از جذب سرمایههای خارجی و تغییر تصویر ایران را رقم بزند. فارغ از اینکه قراردادهای IPC چگونه معرفی شدند یا چه معایبی داشتند، نحوه نادرست و پرهیاهو و حتی تنش آلود اعتراض به این قراردادها، بسیاری از شرکتهای نفتی خارجی را در این تردید قرار داد که حتی در صورت انعقاد قرارداد، این احتمال وجود دارد که در آینده این قراردادها توسط دیگران ملغی شوند. متاسفانه این اتفاق هم مسبوق به سابقه است و البته هیچ چیز بدتر از این نیست که سرمایهگذار خارجی به این نتیجه برسد که تعهدات حقوقی کشور میزبان، بهراحتی ممکن است که در آینده نقض شود.
بنابراین لازم است بهطور درست و هدفمند شرایط اقتصادی و فرصتهای سرمایهگذاری ایران را به دنیا معرفی کنیم، اما قبل از آن باید ببینیم که چقدر برای مدیریت شرایط پس از آن خود را آماده کردهایم.