وقتی افرادی برجسته و کامیاب خود را به قلههای رفیع انسانیت میرسانند، آنچنان بزرگ و بلندمرتبه میشوند که از اوج نگاه انسانهای دیگر فراتر میروند و دور از دسترس شناخت اطرافیان قرار میگیرند.
به همین دلیل از هر چشماندازی که به آنان نگاه شود تنها بخشی از ابعاد شخصیت آنان قابل دیدن میشود و ابعادی دیگر همچنان مغفول میماند. امام خمینی یکی از این قلههای رفیع انسانی در جامعه ما و در تاریخ معاصر جهان است که دست کوتاه دیگران به بلندای اندیشه و اخلاص و عرفان و عقلانیت و سیاست و تدبیر او نمیرسد و در هر تلاشی برای شناخت او تنها برخی از وجوه شخصیت او را میتوان دریافت.
همین جامعیت اوست که همعصران وی را مجذوب میساخت و احترام همگان را برمیانگیخت و منجر به شکلگیری کاریزمای رهبری و تعمیق نفوذ کلام وی میشد. در عین حال، همنسلان ما از امام خمینی یک تصویر مشخص در ذهن و یک علقه عاطفی در دل دارند که نمیتوانند خودشان را از آن جدا کنند. در تلاشم تا بخشی از آن تصویر امام در ذهن خویش را معرفی کنم.
برای من امام خمینی پیش از هر چیزی یک مرجع تقلید بود اما نه مانند بسیاری دیگر که به داشتن حوزه و درس و بحث طلبگی بسنده میکردند و کاری به حوزه مسائل سیاسی و حکومتی و سرنوشت مسلمین نداشتند و در این امور احساس مسوولیت نمیکردند. شاید در سلوک بسیاری از مراجع تقلید دوره ما بتوان جدایی عملی دین و سیاست را مشاهده کرد اما امام خمینی به عیان طرفدار رابطه دین و سیاست بود و مسوولیت دفاع از اسلام و اقتدار مسلمین را بر دوش خود حس میکرد.
امام خمینی از بزرگترین فقهای معاصر است که هم اندیشه تشکیل حکومت را تئوریزه کرد و مبانی نظری آن را ارایه داد و هم در عمل برای تشکیل حکومت دینی اقدام کرد. ایشان در نجف کتاب ولایت فقیه را که حاصل درسهای وی بود، منتشر کرد و در آن از اسلام سیاسی و حکومتی سخن گفت و بعدها نیز توانست مبتنی بر همین نظریه، انقلاب اسلامی را در ایران به پیروزی برساند و نظام سیاسی تازهای را پیریزی کند.
رسیدن به این اندیشه و عمل کردن بر اساس این نظریه، نیازمند ذهنی پویا و خلاق بود تا از سطح فهمهای سنتی رایج در حوزههای علمیه فراتر رود و با تحجر و جمود موجود در حوزههای علمیه آن زمان مقابله کند و در عین حال، در این مسیر به ورطه غربزدگی و غربگرایی نیفتد و به انکار مبانی دینی در سیاست و حکومت نپردازد.
رویکرد امام به مبارزه و تاسیس حکومت، نگاه دینی و تکلیفمحور بود و نه رویکردی معطوف به قدرت و رسیدن به نتایج سیاسی آن. از خصوصیات برجسته امام اعتقاد واقعی و نه صوری به مردم و توان و رای و نظر آنان در پیریزی حکومت بود. بر همین اساس بود که از ابتدا عنوان نظام سیاسی تازه را «جمهوری اسلامی» قرار دارد و نظام حکومت را مبتنی بر رای و نظر و خواست مردم بنا کرد.
خیلی از افراد در آن زمان از اینکه از وضعیت انقلابی بعد از پیروزی، بهره گرفته نمیشود و امام به جای مردم تصمیمات مورد نیاز را اتخاذ نمیکند، شکایت داشتند اما امام خمینی بر این باور بود که در اسرع وقت باید به تاسیس نهادهای حکومت مبادرت کرد و در همهجا این تصمیمات را به رای مردم و اراده آنان متکی ساخت.
با همین اعتقاد بود که با برگزاری چندین انتخابات در همان سال اول بعد از پیروزی، اصل نظام و قانون اساسی و دولت و مجلس را با نظر مردم نهایی کرد. ایشان میزان را در امور حکومتی، رای مردم میدانست و این سخن را از سر تعارف و تزیین و فریب مطرح نمیکرد. او واقعا خود را خادم مردم میدانست و ... مردم را ولینعمت همه مسوولان و مشروعیت سیاسی حاکمان را هم بر اساس رای و خواست مردم تبیین میکرد.
از نکات مهم در مواضع و عملکرد ایشان، بهرهگیری از همه نیروهای سیاسی درون جبهه انقلاب برای حفظ نظام و خدمت به مردم بود. ایشان هرگز راضی نمیشد که کسانی از دایره انقلاب خارج شوند و حتی با کسانی که با مواضع غلط خود در مقابل نظام قرار میگرفتند همیشه با مدارا برخورد میکرد. البته کسانی به تدریج در مقابل انقلاب قرار گرفتند و از چرخه قدرت و نظام خارج شدند اما این خواست امام نبود بلکه نوع مواضع و عملکرد خودشان منجر به آن مسائل شد.
هنوز یادم نرفته است وقتی بنیصدر به منافقین پیوست و مخفی شد امام چگونه او را نصیحت کرد که به دام شیاطینی که در خارج انتظار میکشند نیفتد و در ایران بماند و تالیف و تحقیق کند. از نوآوریهای امام خمینی باید بر این نکته تاکید کنم که ایشان پای مصلحت را به فقه شیعه باز کرد و ضرورت توجه به مصلحت مسلمانان و نظام اسلامی در صدور فتوا و تصویب قوانین را برجسته ساخت.
تا پیش از ایشان چنین وضعی را شاهد نبودیم و بیشتر علمای اهل سنت بودند که به مقوله مصلحت توجه نشان میدادند اما در عالم تشیع، شاید بتوان امام خمینی را برجستهترین فقیهی دانست که به عنصر مصلحت و ضرورت توجه به آن در امور حکومتی توجه نشان داد و حتی نهادی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام را پدید آورد که در صورت نیاز بتواند حتی خلاف احکام اولیه و ثانویه، به موضوعات وارد شود و از فوت مصلحت نظام اسلامی جلوگیری کند. اجازه دهید با بیان یک نکته دیگر این مختصر را خاتمه دهم.
امام خمینی از نادر فقهایی بود که معنویت و سیاست را درهم تنید و ورود به حوزه مسائل سیاسی را دون شأن جایگاهش به عنوان یک عارف ندانست، همانگونه که مخل شأن مرجعیت خود هم نمیدانست. به باور ایشان، اتفاقا کسانی که خود را تهذیب و بهدرستی تربیت کردهاند برای دخالت در امور سیاسی مناسبترند زیرا آنان میل به دنیا ندارند و قدرت را برای خودشان نمیخواهند بلکه مجالی برای خدمت به مردم تلقی میکنند و از همین منظر، تقرب الیالله رخ میدهد. «خدا» هسته مرکزی همه اندیشه و عمل امام خمینی بود.