جوانترها راهی دیگری را برای چهره شدن برگزیدهاند و بجای معطوف کردن ذهنشان به ساخت یک فیلم استاندارد بیشتر به اخباری که از آنان در رسانهها منتشر میشود توجه دارند.
روزهای منتهی به جشنواره فیلم فجر سیو چهارم مثل دوران جذب بازیکن در لیگ فوتبال ایران شده است. در چنین مواقعی مدیر برنامه بازیکنها در حال فعالیتند و برای باشگاه های مختلف رایزنی و گاهی فضاسازی میکنند، از رپرتاژ عجیب و غریب خبری تا متاسفانه خرید صفحات روزنامه و خبرنگار نیز در دستور کار قرار می گیرد، چرا که کوچکترین تغییری در سیاستهای تصمیم گیرندگان میتواند سرنوشت یک بازیکن را عوض کند.
حالا چند روزی است که شرایط سینما در حال و هوای جشنواره فیلم فجر نیز به فصل خرید و فروش بازیکنان فوتبال نزدیک شده است، هر روز با نگاهی به مطبوعات سینمایی با تیترها و یادداشتهایی روبرو میشوید که مثلا فلان فیلم پدیده جشنواره خواهد شد یا فلان کارگردان یکی از نامزدهای قطعی کسب سیمرغ است و ...
نمیدانم نگارندگان این مطالب تا امروز چند فیلم از آثار بخش مسابقه جشنواره را دیدهاند که میتوانند نسبت به یک فیلم، کارگردان یا بازیگری چنین نظری را ارائه نمایند اما مسئلهای که بیشتر از نگاه کارشناسی آنها مهم است تاثیر این تیترها و یادداشت ها بر داوران جشنواره و دیگر رسانههاست. گاهی رپرتاژی در این روزها با یک حرکت حساب شده میتواند برای مدتی در رسانهها موج سواری کند و به اندازه خودش تاثیر گزار باشد.
حالا اینکه چقدر اتفاقاتی از این دست در روزهای منتج به جشنواره حرفهای است بماند، اما اثری که این اخبار و تحلیلها روی داوران و مسئولان تصمیم گیرنده خواهد گذاشت مسئله مهمتری است. در سالهای اخیر به خوبی دیدهایم رپرتاژ های اینچنینی چقدر در دیده شدن یاعدم دیده شدن یک فیلم، لااقل در کاخ جشنواره مهم است و اهمیت دارد، البته همواره برای آثار کارگردانان مهم پیش از دیده شدن فیلم نیز گمانهزنیها وجود دارد و غیر طبیعی نیست اما امسال شاهد رپرتاژهای خبری برای کارگردانان کمتر شناخته شده و فیلم اولی هستیم که این موضوع چندان طبیعی و براساس قواعد حرفهای بنظر نمیرسد.
خاطرم هست فیلم «تنهای تنهای تنها» به کارگردانی احسان عبدیپور که در ادوار گذشته جشنواره فیلم اولی محسوب میشد با استقبال محدودی مواجه شد چرا که تا پیش از جشنواره کمتر کسی این کارگردان را میشناخت اما امسال کارگردانان جوان جویای نام راهی دیگری را برای چهره شدن برگزیده اند و بجای معطوف کردن ذهنشان به ساخت یک فیلم خوب و استاندارد بیشتر به اخباری که از آنان در رسانهها منتشر میشود توجه دارند.
حال از چرایی این ماجرا که بگذریم، برای تهیهکنندگان، کارگردانان و مدیران رسانهای فیلمهای جشنواره ذکر این نکته مهم است که سیمرغ هست اما کم است و برای اینهمه فیلمی که روزانه در برخی رسانهها شایسته کسب نشانهای جشنواره خطاب میشوند کافی نیست.