کد خبر: ۵۳۲۵۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۸ - ۰۷ آبان ۱۳۹۴ - 29 October 2015
اما با به هم خوردن صحنه لیبی و یمن، شکل‌گیری و قدرت‌یابی داعش و ورود امریکا، اروپا و روسیه به تحولات سوریه به نظر می‌رسد دیگ خاورمیانه تدریجا به نقطه‌جوش نزدیک می‌شود و در زمان غلیان آن، وضع آشفته‌ای پیدا خواهد شد و نظم محلی جدیدی ظهور خواهد کرد.
وقوع ناگهانی و خارج از کنترل سلسله تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا در سال ٢٠١٠ که به‌نام بهار عربی در غرب معروف شد، باعث نشد قدرت‌های فرامنطقه‌ای مرعوب و منفعل شوند. بلکه غرب و در راس آن امریکا و در مرحله بعدی کشورهای مهم و تاثیرگذار اروپایی با اتخاذ راهبرد مدیریت خیزش مردمی این منطقه تلاش‌کردند ابتدا در مصر و سپس در تونس از تاثیرات زلزله‌ای و دومینویی آن بکاهند.

اما با به هم خوردن صحنه لیبی و یمن، شکل‌گیری و قدرت‌یابی داعش و ورود امریکا، اروپا و روسیه به تحولات سوریه به نظر می‌رسد دیگ خاورمیانه تدریجا به نقطه‌جوش نزدیک می‌شود و در زمان غلیان آن، وضع آشفته‌ای پیدا خواهد شد و نظم محلی جدیدی ظهور خواهد کرد.

هزینه و خسارات دوران آشفتگی، سهم کشورها و مشخصات یا شکل آن نظم جدید بسیار نامعلوم و به عوامل زیادی وابسته است. اگرچه غرب سعی خواهد کرد این نظم جدید را براساس منافع غربی طراحی کند و همین امر ممکن است باعث ایجاد مناقشه دامنه‌دار جدیدی شود، اما بی‌تردید نوع و سطح بازی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران بسیار تعیین‌کننده است.

بدبینانه‌ترین حالت بالکانیزه کردن این منطقه است که در متون غربی و نزد تعدادی از استراتژیست‌ها و محافل مطالعاتی غرب دارای طرفدارانی است. دسترسی به گزارشات محرمانه محافل سیاسی و نظامی غرب میسور نیست اما شواهد موجود در پاره‌ای از گزارشات موسسات مطالعاتی نشان می‌دهد که دست‌کم دولت امریکا از سوی این محافل برای نابود کردن بعضی دولت‌های منطقه و تجزیه چند کشور و تشکیل دولت‌های جدید تشویق می‌شود.

راهبرد اصلی پیشنهادی این موسسات به دولت‌های غربی در دو سال گذشته آن است که کشورهای منطقه را آنقدر مشغول جنگ با یکدیگر یا تنش‌ها و درگیری‌های داخلی کنند که به اندازه کافی تضعیف شده تا هم سریع تن به هر نظم جدید بدهند و هم قادر به اتحاد علیه قدرت‌های فرامنطقه‌ای و به خصوص شرکت‌های غربی چندملیتی نباشند.

در نظم جدید امریکا نیازمند تلاشی برای به سرانجام رساندن صلح اعراب و رژیم صهیونیستی نیست، بلکه این امر تحصیل حاصل مدیریت روند تحولات منجر به نظم جدید است و یکی از زوایا یا وجوه نامشخصی که در بالا به آن اشاره شد. پس راهبرد غرب و امریکا در خاورمیانه طی دو سال گذشته که مشغول هدایت گفت‌وگوهای ایران و ١+٥ بود، رها کردن و بلا عملی در کشورهای منطقه است تا این کشورها به تدریج آنگونه که در لیبی، عراق، سوریه، یمن و... دیده می‌شود پس از یک دوره طولانی جنگ داخلی یا خارجی، تخریب و آشوب که منجربه‌ نابودی زیرساخت‌ها و اوضاع بد اقتصادی می‌شود، مردم این مناطق را آنقدر از جنگ و نا امنی به ستوه بیاورند که نظم تحمیلی غرب را با طیب خاطر به عنوان ابزاری برای پایان دادن به درگیری‌های داخلی و خارجی بپذیرند. 

اگرچه مردم به‌خوبی می‌دانند که همین نیروهایی که به‌دنبال برقراری نظم جدید هستند خود بدون شک مسوول شکل‌گیری بخش عمده این تنش‌ها و بی‌خانمانی‌ها هستند.

بالکانیزه به‌صورت رسمی و غیررسمی هم‌اکنون در سه کشور لیبی، عراق، یمن و سوریه اجرا و هریک از این کشورها عملا به چند بخش تقسیم شده‌اند. عراق بیش از مرزهای مفهومی خودمختاری به سه منطقه جداگانه، تقسیم شده است.

در سال ٢٠٠٦ نقشه احتمالی آینده خاورمیانه توسط رالف پیترز، سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی امریکا، مولف کتاب و تحلیلگر نظامی شبکه خبری فاکس، به گونه‌ای طراحی شد که در آن عراق به سه منطقه تقسیم شده است: یک عراق سنی به سمت غرب، یک کشور شیعه عرب در شرق و یک کردستان آزاد در شمال. البته بعضی دیگر از استراتژیست‌های غربی برای جلوگیری از اتحاد استراتژیک شیعیان عراقی در شرق با ایران یک تقسیم‌بندی شمالی- جنوبی ارایه داده و در عراق یک راه‌حل سه کشوری: شیعیان در جنوب، سنی‌ها در مرکز و کردها در شمال را پیشنهاد می‌دهند. اگرچه ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو مخالف ایجاد کشور کردستان در شمال این منطقه است، ولی این کشور نیز دید سنتی به این مسائل و این منطقه را ترک و به منابع انرژی آن به عنوان فرصتی برای توسعه نگریسته است. باوجود آنکه این نقشه به‌طور رسمی مورد تایید مقامات پنتاگون قرار نگرفته، اما از طرز فکر برخی استراتژیست‌های ارشد نظامی خبر می‌دهد که در کنار دیگر گزارشات، تحرکات و تحولات منطقه مفهوم پیدا می‌کند.

دو نکته در این نقشه قابل توجه است؛ اول سوریه هنوز یک کشور واحد و دست نخورده نشان داده شده است. دلیل آن می‌تواند اضافه شدن جنگ‌های نیابتی به راهبردهای قبلی و عدم برآورد صحیح از توان ایستادگی نیروهای موثر در این کشور باشد. دوم، رژیم صهیونیستی نیز می‌تواند در آینده قلمرو بیشتری را به اشغال خود در آورد. در لیبی نیز در پی جنگ سال ٢٠١١ ناتو در این کشور، عدم وجود دولت مرکزی باعث رواج جنگ‌های قبیله‌ای شده است و آشوب آن را به سه بخش تقسیم کرده است؛ برقه در شرق این کشور و غرب آن نیز به دو بخش طرابلس در شمال غربی و فزان در جنوب غربی. در یمن نیز همچنان تحولات به سمت تقسیم این کشور به دو بخش شمالی و جنوبی پیش می‌رود.

نصرت‌الله تاجیک/اعتماد

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: