به گزارش ایسنا، روزنامه قانون در ادامه مطلبی که همراه با کاریکاتوری از احمد عربانی منتشر کرده، نوشت: طی دو سال اخیر قالیباف در لاک سکوت فرو رفته بود. مشکلات وی در شهرداری و اتفاقات مجموعه تحت امرش شاید مجالی برای وی باقی نمی گذاشت که خود را در امور کشور دخالت دهد اما گویا در روزهای اخیر رویه این مرد دوم سیاست ایران تغییر کرده است.
قالیباف نخستینبار در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 به عرصه وارد شد و پس از شکست در انتخابات، در مقابل شهردار آن روزهای تهران، محمود احمدینژاد به جای وی راهی ساختمان بهشت شد. شاید آن روزها قالیباف امیدوار بود که پس از اتمام دوران احمدینژاد این بار او باشد که مسیر بهشت به پاستور را طی میکند، پس برای بار دوم در انتخابات سال 1392 وارد مصاف با 7 کاندیدای دیگر شد.
پیشبینیهای قالیباف خیلی راه به خطا نمیپیمود، اگر که ائتلاف در میان اصولگرایان شکل میگرفت. اما در نهایت عدم ائتلاف اصولگرایان و در جناح مقابل ائتلاف اصلاحطلبان و حمایت آنان از حسن روحانی، راه رسیدن به پاستور را برای قالیباف ورود ممنوع کرد و وی دوباره راهی بهشت شد تا همچنان گوشهچشمی به خیابان پاستور داشته باشد.
محمدباقر قالیباف در بازگشت به بهشت مصاف نفسگیری با محسن هاشمی را از سر گذراند تا موفق شد در سمت شهردار تهران باقی بماند.
در این میان سیاست یک بوم و چندهوایی قالیباف را باید در کنار عدم ائتلاف در میان اصولگرایان از دلایل مهم شکست وی دانست. اظهارات عجیب و غریب و گاه به شدت متناقض قالیباف او را همواره در جایگاهی غیرقابل پیشبینی قرار میدهد. غیرقابل پیشبینی از آن جهات که مدتهاست مردم نشان دادهاند به سخنان مدعیان سیاستورزی گوش نمیدهند و به خوبی با سیاستهای یک بوم و دوهوایی آشنایی دارند.
قالیباف از این نوع نگاه مبرا نیست. وی که این روزها به مدیران و نوع مدیریت تکنوکراتی خرده میگیرد در سال 84 خود را تکنوکراتی معرفی میکرد که خواستار نگاهی تازه به موضوع اداره کشور بود و زمانی که ناکام از انتخابات ریاست جمهوری به عنوان شهردار تهران معرفی شد آرای سه اصلاحطلب شورای سوم، وی را در مقابل خادم با یک رأی اختلاف، شهردار تهران کرد.
همین انتخابات بود که وی را متمایل به اصلاحطلبان نشان داد. در سال 1388 گاه اظهاراتی عجیب از وی شنیده میشد که بعدها در تناقض با همین نظرات نیز سخن گفت. در سال 1392 گرایش فکری قالیباف برای بسیاری روشنتر شد. او که میدید حسن روحانی و محمدرضا عارف، یکی نزدیک به اصلاحطلبان و آیتالله هاشمی و دیگری متعلق به اردوگاه اصلاحطلبان است، پس جایی میان این طیف برای خود نمیدید. قالیباف خود را در ائتلاف سه نفره اصولگرایان جا داد؛ ائتلافی که در نهایت ناکام ماند اما پارادوکسهای قالیباف را روشنتر میکرد.
او به یک باره در جمعهای انتخاباتی اصولگرایان به نیروی ثابتی تبدیل شد و کمی بعدتر نیز در نقد اصلاحطلبان و سیاستهای آیتالله هاشمی شروع به سخن گفتن کرد. نتیجه اینکه او جایگاهی را که توانسته بود هرچند اندک و به سختی برای خود فراهم کند به شدت به مرز فروپاشی کشاند.
در حالی که طرفداران هر دو جناح سخنان قالیباف را رصد میکردند، واضح بود که دیگر او گزینه نخست هیچکدام از دو طیف اصلی کشور نباشد. انتخابات 1392 از پس هشت سال تلاش وی به عنوان شهردار تهران برای او شکست سنگینی بود و وی جدال را نه در بحبوحه انتخابات که در تغییر مواضع مداومش در سال های اخیر باخته بود.
حال پس از دو سال سکوت او گویا دوباره به صحنه بازگشته است. شهردار تهران با اصلاحطلبان شورا رابطه خوبی برقرار کرده است و از سویی رأی اصولگرایان شورا را نیز دارد اما این بار او دیگر نمیتواند در خط مارپیچ حرکت کند. اکنون با اظهارات وی باید ارزیابی کرد که او اردوگاه خود را در میان اصولگرایان جستوجو میکند. بیستم خرداد ماه بود که سخنان شهردار تهران به سرعت فضای مجازی را درنوردید. شاهکلید سخنان وی این جمله بود که «نباید دوران بگم بگم به دوران تقصیر قبلیها بود تبدیل شود.»
اما این تنها سخنان وی نبود. شهردار تهران در جمع تعدادی از دانشآموختگان دانشگاه تهران سخنانی را درباره عملکرد دولت بیان کرده بود که جای حرف و حدیثهای بسیاری داشت. حال بار دیگر شهردار تهران به مناسبت بزرگداشت شهیدچمران به اظهارنظری در رابطه با دولت و شرایط هستهای کشور پرداخته است. او در اظهاراتی که در مراسم بزرگداشت چمران بیان داشته تلویحا دولت را به بیعملی متهم کرده است. پس از اظهارات صریح 10 روز پیش قالیباف سخنان دیروز وی را باید سرآغاز سلسله ادعاها و سخنان او در حمله به دولت دانست.
قالیباف چه در سخنان روز 20 خرداد خود و چه در سخنان یکم تیر به گونهای سخن گفته است که گویا مدیری بیرون از مجموعه تصمیمگیریهای کلان است. وی به گونهای سخن گفته که گویا بار مسئولیتی بر عهده وی نبوده است و چنان منتقدی بوده که گویا در قامت روشنفکر وارد شده است. قالیباف از تحریمها، وضعیت اقتصادی و مدیرت کلان کشور سخن میگوید اما گویا از یاد میبرد در رابطه با حوزه مسئولیت خود و نهادی که اکنون بیش از 10 سال است بر صندلی ریاست آن تکیه زده، سخنی بگوید.
در یک ماه گذشته بارها مواردی بسیار از برخوردهای کارکنان شهرداری با شهروندان گزارش شده است. بخشی بزرگ از فساد در بروکراسی اداری مستقیما به حوزه شهرداری و مجموعه تحت امر قالیباف بازمیگردد. قالیباف نه یک شهروند خارج از مجموعه تصمیمات کلان مملکتی یا پژوهشگری نظریهپرداز که یکی از عوامل اجرایی این کشور است. وی در سالهای منتهی به 92، در میان بحرانهایی که اکنون چنان نوک کوهی از زیر آب رخ مینمایند سکوت کرده است.
تصمیماتی که منجر به باز شدن راههایی برای کاسبان تحریم و دلالان منابع ملی کشور شده است. او حال به گونهای سخن میگوید که گویا چنان اصحاب کهف از پس خوابی سیصد ساله به کشور بازگشته است در حالی که شاید بار مسئولیت وی کمتر از هیات دولت فعلی نباشد که بیشتر هم باشد. رویکرد این روزهای قالیباف در کنار تناقضات کلامی و رفتاری وی همان عواملی است که سد راه اوست.
قالیباف نمیتواند پا در دو سوی جوی حرکت کند. در سیاست این روزهای ایران در میانه دو طرف ایستادن هنری منحصر به فرد است. اگر بندبازی ماهر نباشید. هر زمان منازعه تشدید شود، از تیرو ترکشهای سیاسیای که به سوی طرف مقابل پرتاب میشود میانهها شاید بیشتر نصیب میبرند.
وسط چنین بازی پیچیدهای قرار گرفتن، هوش و ذکاوت سیاسی خاصی میطلبد تا آسیبها به حداقل برسد که کنشهای سیاسی آقای شهردار تاکنون نشانی از این هوش برجسته نداشته است. شاید رویای پاستور برای آقای شهردار به حدی اغواکننده است که بار دیگر میخواهد شانس خود را بیازماید. موفقیت او در این راه بستگی به نوع کنش انتخابیاش دارد تا بتواند بعد از یک دهه سیاستورزی، انتخاب اول باشد. روش حمله به دولتی که تلاش دارد میراثی که دولت قبل از ویرانی برای وی به جا گذاشته است را ترمیم کند شاید بدترین راهکار برای رسیدن به صندلی ریاست پاستور باشد.