فرش، یکی از کالاهایی که در عین فرهنگی بودن، در مقایسه با سایر تولیدات در حوزه صنایع دستی بیشتر و بیشتر رنگ اقتصادی دارد و بر روی ابعاد اقتصادی آن در سیاستگذاریها تمرکز میشود؛ اما این نگاه چقدر درست است و چقدر باید نگاهمان در حوزه فرش اقتصادی باشد؟
با روی کار آمدن سیدعزت الله ضرغامی، طرح جداسازی مرکز ملی فرش ایران از وزارت صمت و پیوستن آن به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مطرح شد. این طرح که در اردیبهشت ماه امسال از سوی رییس مرکز ملی فرش منتفی اعلام شد، تعداد قابل توجهی از مخالفان را به خود اختصاص داده بود که اغلب مسائلی چون کاهش مجدد صادرات را مطرح می کردند. با این حال برخی هم با اشاره به مشکلات حوزه فرش با انتقاد از نگاه صرفا اقتصادی به این هنردستی، همچنان در مقام دفاع از جداسازی برمی آیند.
بیژن اربابی، کارشناس و استاد دانشگاه یکی از همان موافقان است. او در گفتوگویی با ایسنا علاوه بر بررسی مسائلی مانند مشکلات حوزه فرش و تولیدکنندگان آن، با اعلام موافقت خود درباره این انتقال گفت: «من موافق انتقال مرکز ملی فرش ایران از وزارت صمت به وزارث میراث فرهنگی هستم، چون فکر می کنم وزارت صمت دیگر آزمودهی خودش را انجام داده است. راه چاره فرش این است که به آن در ابعاد فرهنگی و هنری یک جامعه بیشتر توجه کنیم و نه صرفا اقتصادی.»
مشخص نیست فرش در حوزه اختیار چه کسی است؟!
فقدان نگاه هنری در میان مسوولان حوزه فرش یکی از مواردی است که آن را با این استاد دانشگاه در میان گذاشتیم. عدهای از منتقدان فارغ از این موضوع که مرکز ملی فرش ایران در کدام وزارتخانه قرار دارد، نگاه مسوولان به این حوزه را صرفا اقتصادی دانسته و بر این باور هستند که افراد عموما عاری از یک نگاه هنری نسبت به این کالا هستند. اربابی درباره صحت داشتن یا نداشتن این فرضیه، چنین اظهار کرد: «الان مشخص نیست که فرش در حوزه اختیار چه کسی قرار دارد؟ برای من خیلی جالب است که به جای اینکه مسأله فرش را یک جریان ملی ببینیم، یک جریان وزارتی میبینیم. برای مثال میگوییم صنعت معدن و تجارت و وقتی میخواهیم سخنرانی کنیم، از لفظ هنر ـ صنعت استفاده می کنیم که غلط است. شاید فکر میکنند چون کلمه اول وزارتخانهشان صنعت است، نباید به آن بیتوجهی کنند.»
او ادامه داد: «از طرفی فکر می کنم مدیریت مرکز فرش مدتها است که جلوه سیاسی به خود گرفته و اغلب مدیران لایق، مدتهاست که خداحافظی کردهاند و این مکان را تبدیل به صحنه سیاسی و سکوی پرتاب کردهاند.»
این استاد دانشگاه با نگاهی انتقادی نسبت به اغلب مدیران سابق مرکز ملی فرش ایران گفت: «مگر مرکز ملی فرش ایران پاساژ گذرا است که برخی آدمها در آن رزومههای مدیریتی را پر می کنند و میروند؟ اصلا اعتبار چنین مدیریتی چیست زمانی که پایدار نیست؟ تعجب می کنم که این مدیران چطور اطلاعاتی از فرش ندارند؟»
اربابی با اشاره به رویکرد دولت در زمینه اقتصاد فرش تصریح کرد: «در زمینه اقتصاد فرش، شکست خورده محسوب میشویم و پیشاپیش نتیجه مشخص است؛ چون سرمایهای که دولت بخواهد در این زمینه وارد کند، وجود ندارد. خرده سرمایههای کوچک و کلانی که در این حوزه وجود دارند، به نظر من خیلی خیلی موثرتر هستند چراکه به فرش به عنوان یک جریان بلندمدت نگاه کردهاند.»
او همچنین اظهار کرد: «این کالا شکل خانواری پیدا کرده و دولت نمیتواند وارد روستاها شود و بخواهد به تولید دامن بزند؛ چون نیاز به یک ارتباط تنگاتنگ دارد.»
بیشتر در جهت حذف یکدیگر هستیم تا رقابت
یکی از مواردی که درباره مشکلات موجود در حوزه فرش همواره به آن اشاره شده، بحث قیمت مواد اولیه است. این مورد اما نه فقط از سوی تولیدکنندگان فرش، بلکه بارها و بارها از سوی هنرمندان دیگری در حوزه صنایع دستی نیز شنیده شده است. برخی در این زمینه راهحلی مبنی بر تأمین مواد اولیه از داخل کشور ارائه کردهاند که از نگاه برخی این راهحل آرمانگرایانه به نظر میرسد. اربابی درباره این موضوع به خبرنگار ایسنا گفت: «فکر می کنم این نگاه واقعگرایانه نیست، چون به هر حال میزان پشمی که در کشور ما وجود دارد محدود است و زمانی که به سطح بالایی از تولید برسیم، دیگر کفایت نمیکند. برای مثال ما نمیتوانیم مواد اولیه فرش اصفهان را تأمین کنیم یا فرش قم را.»
او ادامه داد: «با این وجود در اینکه ما در ایران مکانهایی داریم که پشم مناسبی برای قالیبافی دارند و میتوانند هم سطح پشمهای خارجی تولیدات داشته باشند، شکی وجود ندارد؛ اما نمیتوانیم همه بازار را تأمین کنیم. ما میتوانیم بگوییم که چرا نسبت به این پتانسیلها بیتوجه هستیم.»
این کارشناس حوزه فرش اضافه کرد: «برخی اشکالاتی هستند که باتوجه به تجربه من، گمان میکنم بیشتر یک بعد تاریخی پیدا کردهاند. ندیدن همسایه و یا اعتبار ندادن به رقیب. یعنی ما بیشتر در جهت حذف یکدیگر تلاش میکنیم. این گلهای است که میتوان گفت بخشی از تولیدکنندگان فرش و ابریشم دارند که امتیازاتی یا حمایتی برای آنان قائل نمیشوند. این در حالی است که میتوان در حد لازم، به رنگرز طبیعی و تولید مواد اولیه توجه کرد، اما نکتهای که وجود دارد این است که ما سازمانها و ساختارهای مناسبی در اختیار نداریم. فکر میکنم گفتوگوها پیرامون مشکلات این حوزه دیگر ملال آور شدهاند. ۲۰ سال است که مشکلات فرش در حال تکرار شدن هستند و حل نشدهاند. این نشان دهنده چه چیزی است؟»
او در ادامه این پرسش، چنین پاسخ داد: «این نشاندهنده آن است که کسی عزم جدی نمی کند که این مشکلات حل شوند. ملالآور بودن مباحث در این است که چند مرتبه باید تکرار کنیم؟ حرفی که من و دیگر دوستان مشاور آن زمان زدیم، این بود که مهم نیست فرش کجاست. سوالی که وجود دارد این است که آیا میخواهیم برای فرش کاری انجام دهیم؟ اگر نخواهیم کاری انجام شود، دیگر چه فرقی میکند که مرکز ملی فرش ایران در وزارت صمت باشد یا وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی. »
وزارت صمت آزمودهی خودش را انجام داده است
اربابی با اشاره به این نکته که وزارت صنعت، معدن و تجارت هر چیزی را که باید در این مدت در حوزه فرش از خود نشان داده، گفت: «من موافق انتقال مرکز ملی فرش ایران از وزارت صمت به وزارث میراث فرهنگی هستم، چون فکر می کنم وزارت صمت دیگر آزمودهی خودش را انجام داده است. راه چاره فرش این است که بیشتر به آن در ابعاد فرهنگی و هنری توجه کنیم و نه اقتصادی.»
او ادامه داد: «در بحث اقتصادی با تلاشهای بخش خصوصی و حمایتهای قانونمداری که صورت میگیرد، میشود تا حدودی نسبت به پایداری آن امیدوار بود؛ اما اینکه ما میخواهیم فرش را صرفا به چشم یک کالا و محصول ببینیم، فکر نمیکنم زیاد درست باشد. دستبافها فناوری فرهنگی هستند. فناوری فرهنگی با این مفهوم که بخش زیادی از این پدیده محصول دست، اندیشه، حوزههای تاریخی، یادمانی و فرهنگی است. آنهایی که میگویند هنر ـ صنعت باید به این سوال پاسخ دهند که صنعت این فرشهای دستباف کدام بخش است؟ بخش صنعتی درباره دستبافها فقط میتواند در رابطه با تولید مواد اولیه صورت گیرد که ما کارخانههایی را معرفی کنیم که مواد خام قالیبافی را تولید میکنند. این صنعت است و من این را قبول دارم.»
این کارشناس همچنین گفت: «لایه بعدی در مورد صنعت رنگرزی است که اگر به شکل دستی، بخواهد صورت بگیرد، به شکل صنعتی در کارخانهها رنگ میشود. بخش اصلی و خیلی خیلی ممتاز این کار هم مثل سناریو در فیلم هست که اغلب کارگردانان به آن توجه دارند که همان طراحی است. در زمینه طرح و نقش فرش دستباف ما مشکلی نداریم و فکر می کنم اگر قرار باشد در دنیا جایزهای در این زمینه در نظر گرفته شود، ما حتما جایگاهی خواهیم داشت، چون در این زمینه ممتاز هستیم و همه ویژگیهایی که باید را در طرح و نقشهایمان داریم.»
آخرین زوری که زدیم، اکسپو بود
اربابی در ادامه درباره این موضوع که آیا انتقال مرکز ملی فرش ایران به وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی از نظر اقتصادی مشکلی ایجاد خواهد کرد یا خیر؟ گفت: «من درباره این مسأله سوالی را مطرح میکنم: سازمانهای دولتی تاکنون چه کمکی به تولیدکنندگان و فعالان حوزه فرش کردهاند؟ در رابطه با این مسأله من به آمار استناد می کنم.»
او ادامه داد: «درحال حاضر بازرگانان موفق ما ، ۹۰ درصد افرادی هستند که سخن میگویند و در هیچ جلسهای شرکت نکردهاند، اما هم تجارت خوبی دارند و هم مغازههای خوبی. نمیگویم تجارت خوبی دارند، خیلی با دردسر جلو میروند، اما به هر درحال ادامه دادن هستند. چرا این افراد در صحنه نیستند؟ چرا صدای آنها را نمیشنویم؟»
این کارشناس اضافه کرد: «این چند ساله و دستاوردهای اکسپو را بررسی کنید. مرکز ملی فرش ایران چه کاری برای فرش در خارج از کشور انجام داده است؟ اکسپو را به بازرگانهای فرشی که توانایی مالی داشتند، دادند و گفتند که بروید اینجا را اداره کنید چون ما دلاری نداریم که به شما بدهیم. مرکز ملی فرش در اینجا چه نقشی دارد؟ آخرین زوری که زدیم، در اکسپو بود و به هر حال انتقاداتی که می شد، این بود که چرا انقدر بخش خصوصی حضور پررنگی دارد درحالی که اگر این افراد نبودند، کسی حاضر نمی شد که کاری انجام دهد.»
او با اشاره به اهمیت برنامهریزیها در این زمینه گفت: «بخش زیادی از این بازار فقط تا جلوی دماغش را میبیند. طبیعتا رفتن به اکسپو به شجاعت و بینشهای بلند مدتتری نیاز دارد. من فکر میکنم تنها راه درست فرش ایران، یک نگاه به مقوله فرهنگی آن است که برای ما ایجاد ارزشهای بیشتری میکند و در کنار آن، تجارت نیز میتواند رونق پیدا کند. محصول همه جا هست، باید برای محصول تولید محتوا کرد. تولید محتوا همان مباحث فرهگی، هنری و تاریخی آن است. باید محتواهایی که برای مصرفکننده جذابیت دارند و میتوانند آگاه بخش و عامل محرک برای استفاده از این کالاها باشند، تولید شوند.»
اربابی در آخر چنین اظهار کرد: «فرش یک جریان طولانی است که نگاه به آن باید خیلی بلند باشد و فکر میکنم تنها راه درست نگاه به مقوله فرهنگی است. دانش، صنعت و بازار فرش کنار یکدیگر نمینشینند و اگر هم بنشینند، یک چالش سختی است که نمیتواند ادامه پیدا کند.»