بانکداری ایرانی ـ در میان اصحاب رسانه و صاحبنظران اقتصادی در سالهای اخیر یکی از افرادی که مواضع متفاوتی نسبت به رئیس کل بانک مرکزی اتخاذ کرده "سیفالله یزدانی" است. وی در همان هفتهای که نسبت به سیاست ارزی بانک مرکزی دفاع میکند در مقالهای از منتقدین وی گلایه کرده، وی را به ماندن در پست ریاست کلی بانک مرکزی تشویق میکند.
«خبرآنلاین» در ادامه نوشت: در این روزها که شاهد تند شدن فضا در اطراف رئیس کل بانک مرکزی هستیم ، سراغ یزدانی رفته و جویای موضع وی در قبال رئیس کل بانک مرکزی شدیم، جالب است که این بار نیز با تاکید بر ضرورت حمایت از سیف در جهت ثبات سیاست های پولی بانک مرکزی تاکید می کند کسانی که حرف از برکناری سیف می زنند با سیاستهای ضدایرانی فدرال رزرو همسویی میکنند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
شما در یکسال اخیر در مورد بانک مرکزی دو موضع متفاوت داشتید، از یک سو منتقد سیاست های ارزی بانک مرکزی بودید و از سوی دیگر نسبت به تغییر رییس کل بانک مرکزی موضع مخالف داشتید، با توجه به تغییر مسیر سیاستهای ارزی در اسفند ماه سال گذشته و فروردین ماه امسال و با شروع موج شدید انتقادات نسبت به آقای سیف، شما همچنان نسبت به صحبتهای خود پایبند هستید یا خیر؟
ابتدا بهتر است از نظر رسانهای، دیدگاه خودمان را در مورد پدیدهای به نام سیستم بانکی مشخص کنیم. اگر بدانیم که بانک مرکزی متولی سیاستهای پولی کشور است و حساسیت مدیریت پولی در اداره اقتصاد جامعه را بشناسیم ، آن وقت شما هم خواهید پذیرفت که این حوزه محل تنش آفرینی سیاسی و جناحی نیست و این ابزار و مجموعه نباید پیوسته هیجانی و پرالتهاب شود.
مردم با سیاستهای پولی کشور، دستمزد و داراییهای خود را میسنجند، بنابراین باید ابزار سنجش از ثبات کافی برخوردار باشد تا افراد بتوانند در زندگی خود محاسبه گری و برنامه ریزی کنند. بنده بهعنوان شخصی که در حوزه علم اقتصاد قلم می زند، دیدگاهم به موضوع بانک مرکزی، رییس کل و سیاستهای این مجموعه نگاهی است که از این تفکر برمی خیزد و البته بدان معنا هم نیست که نقدی بر عملکرد بانک مرکزی نداشته باشیم.
نگاهی به جریان خبرسازی بانکی در دنیا به خوبی نشان می دهد که تمام فعالان اقتصادی و رسانهها در دنیا، همین تلقی را از جایگاه بانک مرکزی دارند و بر همین اساس هم به اطلاع رسانی، تحلیل و موضع گیری می پردازند.
بنده به طور پیوسته دو مسئله را درکنار هم نگاه کردم. اول اینکه سیاستهای بانک مرکزی درخصوص ارز، بانکداری، سود بانکی و مأموریتهای بانک مرکزی، به چه میزان از نظر اقتصادی درست است و دوم اینکه باید با این سازمان پولی کشور چگونه برخورد شود.
در این مقطع دفاع از بقای رئیسکل بانک مرکزی به معنی تأیید صددرصد سیاستهای بانک مرکزی نیست، بانک مرکزی مجموعهای از فعالیتها را شامل میشود که بخشی ازآن نیازمند نقد و دربرخی بخشها نیز شاهد عملکرد مثبت این مجموعه هستیم.
حال اگر بانک مرکزی را نیز مانند یک تیم فوتبال نظر بگیریم، آیا در یک بازی با هر گلی که رد و بدل می شود مربی را در حین بازی عوض می کنیم؟ آیا بازار پولی در این صورت قادر به هضم این تغییرات است؟
به اعتقاد بنده قانونگذار میدانسته است که طبق قانون مدت فعالیت رئیسکل بانک مرکزی ۵ سال درنظر گرفته شده است، درحالی که مدت فعالیت دولت ومجلسها ۴سال است؛ بنابراین استمرارفعالیت رئیسکل بانک مرکزی یک ضرورت است. برخی از اقتصاددانان بزرگ، تغییرات پیش از موعد رییس کل را بهعنوان کودتای اقتصادی یاد میکنند.
بنده اینکه متولی پول رسمی کشور را لرزان کرده و یا با دعوت رئیسکل بانک مرکزی به مجلس و سردادن شعار علیه وی، انتشار مطالب نادرست در رسانهها و یا در خصوص یک موسسه غیرمجاز، عملکرد و حقوق ذینفعان آنها بحث داشته باشیم و اصل موضوع را رها کرده و در کف خیابانها بر علیه رئیسکل بانک مرکزی شعار داده و بر شخص وی بتازیم، منطقی نمیدانم.
رئیسکل بانک مرکزی هم، به عنوان متولی معیارهای مهم اقتصادی و امین نقدینگی جامعه ، حق ندارد تا این دارایی را با شعارهای مرگ و یا درود بر خود، توزیع کند و بلکه باید به وظایف سنجیده و علمی خود عمل کند. به اعتقاد بنده آنچه در اینجا حساس بوده، فارغ از عملکرد بانک مرکزی، متزلزل کردن این جایگاه و آثار سویی است که در مبادلات مردم بر جای میگذارد.
شما اشاره کردید بانک مرکزی باید ثبات خود را حفظ کند، به اعتقاد منتقدان دولت، این ثبات یعنی تثبیت سیاست های اشتباه ، آیا بازهم با این شیوه و ثبات ایشان در بانک مرکزی موافق هستید؟ این نظر شما و یا منتقدان بدین معنی است که در کاستی های یک نهاد اولین راه حل تغییر مدیر است ، یعنی هیچ راه حل دیگری برای اصلاح اشتباهات وجود ندارد؟
حتماً قانون بانک مرکزی برای این نوع سیاست گذاریها، مسیرهایی را در نظر گرفته است. باز جمله اعضای شورای پول و اعتبار که بیشتر ذینفعان و ذیربطان اقتصاد کشور عضو آن هستند و مسئول سیاست های بانک مرکزی باید باشند ، بدیهی است ورود این شورا به اصلاح سیاست های بانک مرکزی مقدم بر تغییر مدیریت است ، اما به نظر می رسد کسی از منتقدین سراغ اعضای این شورا نمی روند و حتی متعرض ترکیب آن نیستند.
نکته دیگر این که اکثر صاحب نظران معتقدند بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران استقلال کافی نسبت به دولت ندارد و بیش از حد سیاست های پولی و مالی در هم آمیخته است ، بنابراین در بررسی عملکرد بانک مرکزی بهتر است قبل از شعار تغییر به این مناسبات دقت شود، چرا که اگر بانک مرکزی در چارچوب های سیاست های مالی و نظرات شورای پول و اعتبار اسیر باشد ، تغییر رییس کل آن هیچ مشکلی را حل نمی کند.
آیا معتقدید که نقدهایی که به رئیسکل بانک مرکزی وارد می شود ، ضرورت انجام آخرین اقدام ، یعنی تغییر رییس کل را اقتضاء نمی کند؟
اولا عالمان و صاحبنظران منتقد بانک مرکزی ، تا جایی که رصد کرده ام ، موضوع تغییر زود هنگام رییس کل را مطرح نمی کنند. می بینید که شعار تغییر و یا سردادن شعار برعلیه رئیسکل بانک مرکزی جز اقدامهای افرادی است که اساس اهل نقد و نظر نیستند. اگر در خصوص تسهیل سیاستهای ارزی کار دیگری به غیر از شعار برعلیه رئیسکل بانک مرکزی صورت گرفته است، بگوییدتا ما هم بدانیم.
درحال حاضر در تغییر رئیسکل بانک مرکزی، روشهای کاملاً سیاسی و جناحی مطرح است. برای مثال تعدادی رانت خوار در مؤسسات مالی غیر مجاز نفوذ کرده و افراد ضعیف و آسیب دیده را تحریک و به کف خیابانها میکشند تا شعارهای هیجانی و جناحی دهند و این گونه با بانک مرکزی برخورد میکنند.
شما قبول دارید که فضای روانی منفی حاکم بر بازار پولی، میتواند اثر سیاستهای درست را از بین برده و امکان اصلاح سیاستهای غلط را سلب کند؟
دقیقاً منظور بنده نیز همین است و این صحبت شما را قبول دارم.
آیا در صورتی که با تغییر آقای سیف، فضای روانی حاکم بر جامعه آرام شود، شما با این تغییر موافق هستید؟
بنده سیف را منصوب الهی نمیدانم و عرض کردم به هرحال وقتی چنین حقی برای مجمع بانک مرکزی قائل شدهاند، بنابراین این کار مجاز است. موضوع ما بانک مرکزی است. آیا در اصلاح سیاستهای پولی، ارزی و بانکداری بانک مرکزی تمام روشهایی که قانون و علم در مقابل ما قرارداده است، طی کردهایم و اکنون به این نتیجه رسیده که شرایط روانی، انسانی و مدیریتی هیچ راهی جز تغییر رئیسکل بانک مرکزی نگذاشته است؟ آیا واقعاً به این امر رسیدهایم؟
شما معتقدید که هنوز گامهای اولیه در اصلاح سیاستهای پولی برداشته نشده است؟
بله متأسفانه بزرگترین نگرانی ما این است که بازار پولی را جناحی، سیاسی و هیجانی کردهاند، در صورتی که هیچ کشوری با بازار پولی خود این گونه عمل نکرده است.
بالغ بر دو سال است که اعتراضات نسبت به مؤسسات غیرمجاز در سطح خیابانها تداوم یافته است. برخی معتقدند این تساهل دولت بوده است که این اعتراضات مطرح و فضای روانی جامعه را آرام کند. عدهای نیز بر این باورند که این فضا به قصد تخریب شخص آقای سیف بوده است. نظر شما در این خصوص چیست؟ و در این برخورد آنچه که آقای سیف و سیاست گذاران بانک مرکزی انجام دادهاند را کافی می دانید؟
چالش برخورد با مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز تقریباً از اوایل دولت یازدهم شروع و در برخورد با موسسه «میزان» عملیاتی شد. در قدمهای اول شاهد نوعی گسستگی میان نهادهای ذیربط بودیم و این امر نشان داد که بین نیروی انتظامی، قوه قضاییه، مجلس و بانک مرکزی انسجام کافی نیست که البته بهمرور همگرایی لازم صورت گرفت و این دستگاهها با یکدیگر هماهنگتر شدند.
پس در واقع آن چیزی که اتفاق افتاد و موجب طولانی شدن رسیدگی به موضوع مؤسسات غیرمجاز شد را ناشی از ناهماهنگی دستگاههای ناظر میدانید؟ آنچه آقای سیف انجام داد به نظر شما کافی بود؟
ببینید در این موضوع فقط شخص سیف مطرح نیست، بلکه دولت و حتی مقامات بالاتر نیز، به دنبال این بودند که بازار پولی را از آشفتگی نجات دهند. بازار پولی هزاران میلیارد تومان گردش مالی داشته و متأسفانه از طریق این مؤسسات خودساخته، برای برخی از سپردهگذاران تا حدود ۸۰ درصد سود پرداخت میشد. زمانی که در مورد وظایف خود به ملت صحبت و منافع ملت مطرح میشود، نمیتوان انکار کرد که دسیسه و فضا سازی های منفعت طلبانه بوده است.
برای نمونه، زمانی که به یک بانک دولتی حمله و شعارهایی داده و سپس پراکنده میشوند و یا نمایشگاه مطبوعات را با شعارها و با تظاهرات بیدلیل خود به تعطیلی کشانده و شعارهایی که مثلاً در مورد مالباختگان یک موسسه میدهند و در دل آن شعار مرگ بر رئیسجمهور شنیده میشود، قطعاً این موارد هدایتشده است.
قبول دارم که در اوایل این برخوردها منسجم نبوده و بسیاری از برخوردهای دولت با این پدیدهها بر اساس داشتهها بوده است؛ یعنی اگر بانک مرکزی فکر میکرد که قوه قضاییه و نیروی انتظامی را درکنارخود ندارد و میخواست درمقابل مؤسسات غیرمجاز تصمیمگیری کند، تنها کاری که میتوانست انجام دهد این بود که دستور داده تا بانکهای دیگر چکهای این مؤسسات را پاس نکنند و بیش از این کاری نمیتوانست انجام دهد.
حال سؤال ما این است که آیابانک مرکزی ابزارهای لازم رابهصورت هماهنگ در اختیار داشت. لذا بنده معتقدم که قویترین کارکرد در ارتباط با مؤسسات غیرمجازدر مدت ۶ ماه گذشته و با هماهنگی قوه قضاییه و نیروی انتظامی ازسوی بانک مرکزی بود که نشان دهنده همگرایی کامل قوا بوده که توانستهاند از تواناییهای همدیگر به نحو مطلوبی استفاده کنند.
منتقدین آقای سیف معتقدند که بانک مرکزی بهعنوان نهاد ناظر باید این هماهنگیها را زودتر از این زمان انجام میداد تا این قضیه ادامهدار نمیشد. به نظر جنابعالی با توجه به اینکه نزدیک به ۲ سال از این اعتراضات و بحث ساماندهی بازار غیرمتشکل پولی میگذرد و این تاخیر آثار اجتماعی و امنیتی هم به بار آورده است، به نظر شما این برای تغییر رییس کل بانک مرکزی کافی نیست؟
دقت کنید دستگاه های ناظر و سیاست گذار ، فقط مجاز و غیر مجاز بودن را تعیین می کنند و کارکرد موسسات مربوطه را ممیزی می کنند، اما احکام و ضابط قضایی به دلیل تفکیک قوا در اختیار آنان نیست ، بنابراین بانک مرکزی فقط یک بخش از مسئولیت آنچه را که در این مدت پیش آمده است به عهده دارد که گفته میشود بخش عمدهای از معضلات مؤسسات مالی غیرمجاز برطرف شده است. بنده به این موضوع که بانک مرکزی باید برای هماهنگی بیشتر تلاش میکرد، وارد نمیشوم. به دلیل اینکه در این صورت ممکن است نهاد دیگری برای دفاع از عملکرد بانک مرکزی زیر سؤال برود.
طبق آنچه در اخبار و رسانهها آمده است، بانک مرکزی برای اینکه ظرفیت قانونی خود را افزایش دهد، به تفسیر شورای نگهبان نیز متوسل شده وتلاشهای بسیاری شد، ولی به دلیل خلأ قانونی، برداشتهای متفاوت و اینکه نهادهای ذیربط به یک تعریف واحد نرسیده بودند، این امر صورت نگرفت. به اعتقاد بنده در حال حاضر، به خصوص ۶ ماه اخیر، کارکرد این دستگاهها بسیار منسجم و معضلات مؤسسات مالی در حد قابل قبولی برطرف شده است؛ اما ذینفعان بزرگ و رانتی مؤسسات مالی غیرمجاز، هنوز امیدوارند تا با لطمه زدن به ثبات بانک مرکزی برای خود فرصت سازی کنند.
یعنی آنچه به عنوان تهاجم به بانک مرکزی درحال شکلگیری است، مطامع گروهی ونه منافع ملی رادنبال میکند؟
کاملاً درست است. بهخصوص اینکه در شرایطی که خروج امریکا از برجام مطرح و بازار پولی و ارزی کشور در معرض بزرگترین تهدید و تهاجمات برای تضعیف نظام است و باید سیاستهای دولت، بهعنوان سیاستهای اقتضایی مورد حمایت قرار گیرد، متأسفانه افرادی برای تأمین چندین میلیون ارز خود، همهچیز را زیر سؤال بردهاند. در این شرایط مثل این است که در میان عملیات نظامی بزرگی قرار داشته باشیم و بخواهیم فرمانده گروه را تغییر دهیم. اینها از سر دلسوزی برای کشور نیست. جالب است به این نکته هم توجه داشته باشید که همزمان با عروسک گردانی کف خیابانی علیه سیف ، فدرال رزرو امریکا هم سیف را به لیست تحریم ها برده است، به نظر می رسد مانند وقایع دیماه ۹۶ بازهم منافع سوداگران با امریکایی ها بهم گره خورده باشد.
اگر بانک مرکزی عملکرد مناسبی نداشته و اشتباه رفته باشد چه باید کرد؟
اولا پیش تر گفتم که قانون برای کنترل و اصلاح بانک مرکزی راه حل های متعددی گذاشته ، که باید از ظرفیت های قانونی در این خصوص حداکثر استفاده شود. دوم این که نباید بهصورت فرضی صحبت کرد. در حال حاضر سیاست فعلی دولت در مورد ارز و برخورد با مؤسسات غیرمجاز منطقی بوده و باید از سیاست جدید ارزی دولت حمایت کرد.
به نظر جنابعالی آنچه دولت و بانک مرکزی را به سمت این سیاستهای جدید سوق داده است، ناشی از سیاستهای غلط بانک مرکزی از سال ۱۳۹۲ به بعد نیست؟
این را بدانیم آنهایی که امروز عدهای را تشویق به تظاهرات کف خیابانی کرده ، با تحریک احساسات افراد، سیاستهای بانک مرکزی را نقد کرده و شعار تغییر رییس کل را سر می دهند ، درهمان سالهای ۹۲، از سیاستهای ارزی بانک مرکزی حمایت می کردند. درحال حاضر باید بررسی میکنیم که خاستگاه این شعارها کجاست؟
کسانی که در حال حاضر معتقدند سیف باید برکنار شود، منتقدین سیاستهای سال ۹۲ تا ۹۶ آقای سیف نبودهاند. بلکه آنهایی هستند که زمانی خود را ذینفع دانسته و اکنون منافعشان به خطر افتاده و بر اساس منافع شخصی میخواهند مدیریت بازار پولی را مختل کنند. اگر ما همیشه منتقد بودیم هیچگاه تغییر شخص سیف را راهکار نمیدانستیم.
پس راهحل چه بوده است؟
با توجه به اینکه شورای پول واعتبار به وظایف خودعمل نمیکند، پیوسته به دنبال این بودیم تا درمورد اداره بانک مرکزی مسیر اصلاحی را دنبال کنیم؛ بنابراین تغییر رئیسکل بانک مرکزی باید در چارچوب قانونی و زمان تعیینشده صورت گیرد. شهریورماه امسال دوره ۵ ساله ریاست سیف بر بانک مرکزی، به اتمام میرسد و مجمع بانک مرکزی باید بر اساس اختیارات قانونی و ارزیابی عملکرد بانک مرکزی در خصوص رییس کل بانک مرکزی تصمیم بگیرد.
بنابراین شمابراین باورهستید که آقای سیف در زمینی که همه شرایط برایش فراهم نبود، بهترین عملکرد را داشته است؟
اگر به این موضوع معتقد بودم که در این مدت سیاست بانک مرکزی را نقد نمی کردم ، اما در عین حال معتقدم قانون ناظرانی را بالاتر از بانک مرکزی قرار داده است که متأسفانه به عملکرد آنها توجه نمیشود و فقط رییس کل نقد می شود ، در حالی که تجربه نشان داده که متزلزل کردن مدیریت بانک مرکزی میتواند بازار پولی را با مشکل مواجه کند.
به نظر شما اگر بهجای تغییر شخص آقای سیف، اعضای شورای پول و اعتبار تغییر کنند، مطمئن هستید که تیم جدید بهخوبی به وظایف خود عمل کرده و مشکل سیاستهای پولی برطرف میشود؟
خیر. صحبت بنده این است که چرا در حال حاضر شخص سیف را گزینه تغییر در نظر گرفتهاند. سیف و رئیسکل بانک مرکزی، مجری سیاستها بوده و مستقل نیستند.
اگر بانک مرکزی مستقل نیست وسیاستها توسط دولت گرفته میشود، چطور میتوانید بگویید کسانی که در نمایشگاه مطبوعات ابتدا با شعار علیه سیف شروع و سپس به شعار علیه روحانی رسیدند، عملکرد درستی نداشتند؟
به دلیل اینکه حمله این افراد به شخص سیف بوده و بنده اساساً با برخوردهای کف خیابانی برای بازار پولی موافق نیستم. زمانی که بازی به وادی پرهیجان و کف خیابانها کشیده میشود، دانسته و سازماندهی شده است. باور کنیم که اساساً در این مقطع هدف شخص سیف نیست. به دلیل اینکه اگر هدف سیف بود باید از ابزارهای مناسبی که قانون پیشبینی کرده و نه تظاهرات کف خیابانی که با هیجان شعار و قافیه، بلکه با ضرورتهای علمی شکل میگرفت. مجدداً تکرار میکنم که تغییر رئیسکل بانک مرکزی باید بهعنوان آخرین حربه باشد و قبل از آن از طریق نقد و اصلاح، بازار پولی را در شرایط متین و سنجیده ای بهسوی اصلاح برد، که متأسفانه اکنون مجال این کار داده نشده است. نمایشگاه دو سال گذشته مطبوعات که با شعار مرگ ، سیف رئیسکل بانک مرکزی را بدرقه کردند و یا در زمان تخلفات موسسه «میزان»، افراد بهصورت کاملاً هدایت شده مقابل بانک مرکزی تجمع و اعتراض میکردند.
چرا از عبارت هدایتشده استفاده میکنید؟ آیا خود افراد تمایلی به این اعتراضات ندارند؟
بنده بهطور دقیق توضیح دادم که عدهای، ضعیفهای آسیب خورده که انگیزه برای اعتراض دارند را به سمت تظاهرات کف خیابان میکشند. زمانی که شعارها انسجامیافته و حتی تراکتهایی که در تجمعات دیده میشود و اینکه رسانههای مخالف دولت در زمان اعتراضات درصحنه حضور دارند، همه این موارد نشان میدهد که تصمیمات فردی نبوده و اعتراضات کاملاً سازمانیافته و برنامهریزیشده است. زمانی که یک روز سپردهگذاران مؤسسات مالی غیرمجاز، روز بعد کارکنان و یک روز هم تسهیلات گیرندگان به تجمع و اعتراض در مقابل بانک مرکزی میپردازند، به نظر شما سازماندهی شده نیست.
یکی از دلایلی که معتقدید شخص سیف نباید تغییر کند، بحرانهای ارزی است که به دلیل تهاجمات خارجی و یا سوداگری داخلی، دامنگیر کشور شده است، سؤال این است که اگر این بحرانها شکل نمیگرفت و سیاست بانک مرکزی به سمت تکنرخی شدن ارز نمیرفت و مسیر افزایشی برای نرخ ارز ادامه داشت، در آن صورت هم معتقد بودید که آقای سیف باید در پست ریاست کلی بماند؟
با توجه به اینکه از ابتدای مصاحبه تکرار کردم که تغییر رئیسکل بانک مرکزی در چارچوب قانون، آخرین حربه است ولی برای شما تنها حربه مطرح است. بهتراست تا بدانیم به چه دلیل تغییر رئیسکل بانک مرکزی راحتترین شعارمخالفان است. اگر در قانون فقط موضوع تغییر مطرح است، پس قانون کشور دچار ضعف است. اگر در قانون آمده است که درصورتیکه رئیسکل بانک مرکزی بعد از مثلاً ۶ ماه فعالیت، عملکردش موردقبول نبود باید تغییر کند، نشاندهنده این است که قانون کشور بسیار ضعیف و مشکلدار بوده و به این معناست که اگر میخواهیم بازار منطقی داشته باشیم چارهای جز تغییر رئیسکل بانک مرکزی نداشته که این نشاندهنده ضعف قانون است.
ضعف قانون را مردم عادی و زیاندیده چگونه حل و فصل کنند؟
ببینید، نمایندگان مجلس که در داخل مجلس بر سیف تهاجم کردند افرادی هستند که خودشان قانون را مینویسند، درحالیکه از حربه هیجانی استفاده میکنند. یعنی متولیان قانونگذاری از بی قانونی ترین رویه برای اعمال نظراتشان استفاده می کنند .حال شما میگویید که آنها هم نمیتوانند قانون را تغییر دهند؟
شما از قول اقتصاددانان می گویید که تغییر زودهنگام رئیسکل بانک مرکزی، کودتای اقتصادی در کشور است. درنهایت برای جلوگیری از کودتا میخواهید که آقای سیف تغییر نکند و هرچند از سیاستهای ایشان حمایت نکرده از شخص وی دفاع میکنید؟
فعلا که از سیاست های ارزی هم حمایت میکنم ، اما این که عده ای بنا به منافع خود و یا سلیقه ای حرف بزنندو بگویند چون سیف را نمیپسندیم پس رئیسکل بانک مرکزی بایدتغییر کند. باتوجه به اینکه مدت ریاست سیف بربانک مرکزی شهریورماه به اتمام میرسد، پس این تعجیل ضرورتی ندارد و خود این تغییر زودرس در شرایط فعلی، با تشکیل مجمع عمومی عادی بطور فوقالعاده، حدود ۲ ماه طول میکشد. اما ۴ ماه دیگر اگر ضرورت تغییری هم باشد ، در بستر بدون هیجان وطبق قوانین جاری کشوریک تصمیم سنجیده وعادی گرفته شود،یک اقدام مسئولانه، منطقی وبدوراز تنش است.
توصیه شما برای برخورد منطقی با سیاستهای جدید ارزی دولت که خودتان نیزآن رامقطعی و برای عبور از بحران میدانید، چیست؟
در شرایط فعلی باید از سیاستهای جدید ارزی بانک مرکزی حمایت کرد. اولاً مرجع صدور این سیاستها بانک مرکزی نبوده و فقط ممکن است در کارهای اجرایی کمک کند. مرجع صدور این سیاستها بالاتر از بانک مرکزی است و بر اساس شرایط سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و حتی امنیتی این تصمیمات گرفتهشده است. بهنوعی میتوان گفت که اکنون در یک میدان رزم بوده و باید از سیاستهای فعلی دولت حمایت کنیم.
تا چه زمانی باید از سیاستهای ارزی بانک مرکزی دفاع کرد؟
موضوع دفاع نیست ، بلکه اتخاذ سیاست های ملی و مشترک است،هرکسی منتقد سیاست های ارزی اخیر است، باتوجه به شرایط جامع حاکم بر اقتصاد ملی راه حلها را ارئه دهد، بنابراین این ها سیاست های اقتضایی است و متناسب بازمان انجام میشود و اگر شرایط اضطرار رفع شود، باید به سمتی حرکت کنیم که مبادلات با تشخیص افراد و بهصورت آزادانه در اقتصاد، انجام شود.
در مورد مشکلات هم باید ببینیم اساساً چه مشکلی وجود دارد که بانک مرکزی به اشتباه حرکت میکند. چرا نمیشود سیاستهایی که یک نفر و یا یک تیم در بانک مرکزی بهاشتباه اتخاذ کردند، اصلاح شود و اگر خلأ قانونی وجود دارد مشخص شود؛ بنابراین باید در شرایط فعلی وفاق ملی در جامعه حاکم شود، یک نفر بهتنهایی نمیتواند برای کل اقتصاد کشور تصمیم بگیرد. فرض کنید سیف را عزل کردید، چه نیروی جایگزینی برای ایشان دارید. بعد از مرحوم نوربخش، گزینه های شما شیبانی، مظاهری و بهمنی بودند. آیا آنها توانمندتر از شخص سیف عمل کردند؟
مجدداً تکرار میکنم که این داستان بههیچوجه ناظر بر شخص سیف نیست و بخشی شامل تخریب دولت و بخشی نیز انتقامکشی سوداگران ارزی و مؤسسات مالی و اعتباری است. درنتیجه از افرادی که درجاهای دیگر مسئولیت داشته بهعنوان گزینههای پیشنهادی بانک مرکزی یاد میشود. این نوع برخوردها به اقتدار بانک مرکزی لطمه خواهد زد.
بنده درعینحال که بههیچوجه نقدهای خود را به سیاستهای بانک مرکزی تغییر نمیدهم و همچنان معتقد به موضع دفاع ازسیاست جدیدارزی دولت هستم، اما بهعنوان فردی که درحوزه اقتصاد فعالیت وکارهای اجرایی و نوشتاری داشتم، معتقدم بایدخلأهای سیاستگذاری بانک مرکزی را شناخت و نباید اولین وتنها راهحل تغییر رئیسکل بانک مرکزی باشد.