بانكداري ايراني - روزنامه اعتماد در گفت وگویی با ناصر هادیان تحلیلگر ارشد مسایل امریکا، نوشت: یک سال پس از حضور دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده در کاخ سفید، رابطه با ایران و توافق هستهای تهران با ١+٥ بیش از هر مساله سیاست خارجی دیگری مورد بحث و جدل میان کاخ سفید و متحدانش قرار گرفته و البته با وجود همه غرولندها از تخریب کامل جان سالم نیز به در برده است.
در ادامه این گفت وگو آمده است: ترامپ تا نیمه ماه مه سال جاری به اروپا فرصت داده تا در مسیر اصلاح یا اضافه کردن الحاقیهای به توافق هستهای گام بردارند؛ اتفاقی که اروپا تاکنون درقبال آن سکوت کرده اما همزمان گفتوگوهایی را با امریکا درباره آن پیش میبرد. ناصر هادیان، تحلیلگر مسائل امریکا در گفتوگو با «اعتماد» تاکید دارد که ایران باید به اعضای حاضر در مذاکرات هستهای بقبولاند که تهران تا زمانی در این توافق باقی میماند که از منافع آن بهره مند شود. مشروح این گفتوگو به شرح زیر است:
**سیاست تغییر رژیم در دولتهای متفاوت امریکا چه فراز و فرودهایی را تجربه کرده است؟ فردی مانند اوباما در برابر اعتراضهای مردمی ٢٠٠٩ سکوت اختیار میکند یا به صراحت ایده تغییر رژیم را کنار میزند اما چهرهای مانند ترامپ آشوبهای اخیر در ایران را بهانهای برای حمایت از این ایده میکند؟
طرح این سوال اسباب توفیق است. سیاست به عنوان policy با آرزو wishful thinking بسیار متفاوت است. اگر از من سوال کنید آیا کلینتون، بوش و اوباما مایل به تماشای سقوط نظام در ایران بودهاند، پاسخ من به شما این است:
قطعا. اما اگر سوال کنید که آیا سیاست آنها این تغییر نظام بوده است ؟من به شما میگویم که سیاست باراک اوباما این نبوده اما سیاست دونالد ترامپ تغییر رژیم در ایران است. شش گروه برای تبدیل کردن این موضوع به سیاست امریکا همواره تلاش کردهاند که عبارتند از: اسراییل، لابیهای اسراییل، عربستان، لابیهای عربستان، مجاهدین خلق (منافقین) و محافظهکاران جدید که شامل مسیحیهای صهیونیست نیز میشود. این گروهها در دورههای روسای جمهور متفاوت امریکا فعال بودند و تلاش میکردند ایران را به عنوان تهدید اصلی به جامعه جهانی معرفی کنند و در سایه این تهدیدسازی، ایده تغییر رژیم را دنبال میکردند.
اما تفاوت نگاه به ایران در دوره اوباما و ترامپ در این است که باراک اوباما قائل به تفکیک تهدید بود و به سراغ رفتارها میرفت. اوباما تلاش میکرد با بهانه قراردادن رفتارهای ایران، تهران را بر سر دو راهی برای انتخاب میان خوب و بد قرار دهد. اما به قول یکی از همکارانم خانم دکتر هرمزی، در دولت جدید، ترامپ به دنبال ادغام و ابهام تهدیدها است تا نتیجه بگیرد که این ماهیت و ذات نظام در ایران است که مشکلساز است و نه رفتارهای موردی. ترامپ زمانی که درباره سیاست جامع دولتش در قبال ایران سخنرانی میکرد ماجراها را از ابتدای انقلاب یعنی از حادثه گروگانگیری تا امروز به منظور مغشوش کردن ذهن مخاطب بیان میکرد. زمانی که شما «مشکل» را اصل نظام بدانید برای رفع آن به تلاش برای تغییر رو میآورید. اما در این مسیر موفق نخواهند شد چرا که ابزار این کار را ندارند.
**منظورتان از این ابزار چیست؟
باید در داخل ایران منابعی برای کودتا داشته باشند یا مردم به سطحی از استیصال رسیده باشند که نیروهای نظامی و امنیتی امکان کنترل اوضاع را در اختیار نداشته باشند. رژیم در ایران کاملا بر اوضاع مسلط است. در تئوری انقلابها میگوییم یک اصل این است که اگر نظام توانایی و اراده کنترل اوضاع را داشته باشد، امکان وقوع انقلاب یا به نتیجه رسیدن شورشها تقریبا صفر خواهد بود. نظام ما هم توانمند است و هم اراده برای کنترل اوضاع را دارد. بنابراین ایده تغییر نظام به جایی منتهی نخواهد شد. اما نگرانی من احتمال وقوع جنگ است.
**جنگ تصادفی میان ایران و امریکا- خاطرم هست که در نخستین مصاحبه با «اعتماد» نیز پس از پیروزی دونالد ترامپ آن را نکته نگرانکنندهای خواندید؟
بله، هم «حادثهای» و هم «برنامهریزی» شده. هنوز هم نگرانی اصلی من همین موضوع است. برداشت اشتباه یا خطای محاسباتی میتواند یکی از عوامل آغاز جنگ حادثهای باشد که خوشبختانه در چندماه اخیر دو طرف از آن پرهیز کردهاند.
درباره جنگ برنامهریزیشده باید سه سناریو را مدنظر داشت: جنگ موضعی و مقطعی که مثلا ٢٠٠ هدف نظامی و هستهای مشخص را هدف قرار میدهد (surgical attack)، بمباران گسترده هوایی که هدف اصلی آن کاهش توان سیاسی و نظامی ما است (aerial bombardment massive) و جنگ کامل و تمامعیار (Total War). سناریو اول امریکاییها را به هدف مطلوبشان نمیرساند و امکان توسل به سناریو آخر را هم ندارند. بنابراین من نگران توسل امریکاییها به بمباران گسترده هوایی هستم. این گزینه توان سیاسی و نظامی کشور هدف را کاهش میدهد اما به هرحال محدود است.
**جنگ مستقیم با ایران با سیاستی که ترامپ در زمان انتخابات اعلام کرد و تاکید داشت که امریکا مسوول اصلاح امور سایر کشورها نیست، در تناقض است. این تناقض را چطور توضیح میدهید؟
من ٥ درصد هم احتمال برای وقوع جنگ میان ایران – امریکا قائل نیستم و البته همین رقم هم برای احتمال جنگ بالا است. اما آنچه میتواند منجر به فاصله گرفتن ترامپ از این شعار انتخاباتیاش شود فعالیت شش گروه ایران ستیزی است که در پاسخ به سوال اول برشمردم. ایران اصولا در رادار توجه دونالد ترامپ نیست اما آن شش گروهی که گفتم ایران را در رادار توجه وی قرار میدهند. از سوی دیگر اگر مشکلات داخلی در ایالات متحده تشدید شود و ایران به «دشمن سودمند» برای ترامپ بدل شود، قضیه فرق خواهد کرد.
**آیا جنگ مستقیم میان ایران – امریکا با توجه به بحرانهای متعدد و متنوعی که امروز منطقه با آن دست و پنجه نرم میکند، گزینه مطلوب سعودی و صهیونیستها است یا این دو به مدیریت رفتار ایران در منطقه بدون وقوع جنگ جدید راضیتر هستند؟
منافع و دیدگاه عربستان با اسراییل درباره ایران متفاوت است. اسراییل تا زمانی که ایران به دشمن سودمند برای این رژیم بدل نشده بود اعراب را دشمن اصلی خود میدانست اما امروز فرصتی برای تلآویو ایجاد شده که در سایه آن میتواند مشکلاتش را با اعراب حل و ایران را به عنوان دشمن خود به همگان معرفی کند. عربستان و اسراییل حل و فصل مشکلات خود را آغاز کردهاند و ریاض هم به دنبال جاانداختن این ایده در کشورهای عربی است که ایران در امور داخلی ما دخالت میکند و نه اسراییل. امریکا نیز از این رفتارهای مشترک اسراییل و عربستان حمایت میکند.
مشکل اسراییل با ایران رفتارهای ایران است و میگوید تهران کاری به کار ما نداشته باشد اما موضع عربستان متفاوت است. ریاض با اصل نظام در ایران مشکل دارد. عربستان حتی گزینه تجزیه ایران را نیز مطلوب خود میداند. اسراییل از وقوع جنگ میان ایران – امریکا ناراحت نمیشود اما از اینکه رفتار ایران بدون گزینه نظامی تغییر کند نیز خوشحال میشود. اما عربستان به این جمعبندی رسیده است که باید نظام در ایران را ساقط کند. امریکا نیز به دنبال تغییر نظام در ایران است چرا که به این جمعبندی رسیده که رفتار ایران تغییر نمیکند.
**آیا امریکای ترامپ برای تغییر رفتار ایران به مذاکره با تهران هم فکر میکند مانند آنچه در ذهن باراک اوباما بود؟
در این بازه زمانی خیر. اکنون استراتژی ترامپ در قبال ایران تلاش برای تغییر نظام یا تغییری است که منتهی به این شود که ایران دیگر یک دولت انقلابی نباشد. دولت انقلابی نبودن به این معنا که دیگر به ظن امریکاییها، ایران دولتی نباشد که نظام بینالملل، نظم منطقهای و به خصوص منافع اسراییل را زیرسوال ببرد.
**آیا ساختار سیاسی امریکا با تجربههای نظامیگری این کشور با آغاز یک جنگ برنامهریزی شده دیگر در منطقه موافقت میکند؟
بستگی به نوع جنگ احتمالی مدنظر ترامپ دارد. با جنگ تمامعیار قطعا موافقت نخواهند کرد چرا که میدانند امریکا امکان چنین جنگی با ایران را ندارد. امکان جنگ موضعی و مقطعی با ما را دارند اما از این طریق به اهداف مدنظر خود نمیرسند. احتمال جنگ با توسل به بمباران هوایی و گسترده از همه بیشتر است و احتمالا ساختار سیاسی با این تصمیم رییسجمهور نیز مخالفت نخواهدکرد.
**هدف از آغاز چنین جنگی چیست؟
هدف کاهش توان نظامی و سیاسی ایران است.
**امیدوار هستند که این کاهش توان نظامی و سیاسی به انقلابی در درون منتهی شود؟
نه الزاما. امیدوار هستند که با این اقدام ایران، درگیر مسائل داخلی خود شود و شاید هم در رفتارهای منطقهای خود تجدیدنظر کند.
**دست ایران نیز در عکسالعمل نشان دادن به امریکا در صورت تحقق چنین سناریویی بسته نیست. به هرحال ایران متحدان قابل توجهی در منطقه دارد که اتفاقا یکی از اصلیترین آنها بیخ گوش رژیم اسراییل است و نیروهای امریکایی در منطقه نیز کم نیستند.
خیر. در صورتی که به این سناریو فکر کنند تصور هم خواهند کرد که ایران با این بمباران وسیع و هدفمند، عقبنشینی میکند. اگر ایران از بازوهای خود در منطقه برای تلافی استفاده کند، طرف مقابل بر حجم حملات خود میافزاید. از سوی دیگر، معمولا عکسالعملهای ایران با تاخیر بوده و بلافاصله عکس العمل نشان نمیدهد.
**برخی از منتقدان و تحلیلگران از اشتباه راهبردی در مذاکرات هستهای سخن میگویند با این استدلال که ایران و امریکا سابقه ٤ دهه خصومتورزی در همه حوزهها را با هم دارند. جدا کردن یک مساله (هستهای) و مذاکره با امریکا در مورد آن با توجه به اینکه میدانستیم سایر اختلافها هم پررنگ است و میتواند بر اجرای صحیح توافق هستهای تاثیر بگذارد (که گذاشته است)، اشتباه است.
سیاست امریکا در قبال ایران همواره مهار به علاوه تعامل گزینشی بوده است و به نظر من سیاست ایران نیز باید رفع مهار و تعامل جامع باشد. گفتوگو و تعامل با ایران همواره برای امریکا جنبه اورژانسی داشته و نه برای ایران. این بدان معنا نیست که پروندههای مشترکی مانند افغانستان و عراق برای ایران مهم نبوده اما برای امریکا جنبه اورژانسی داشته است. لذا ما باید سیاست تعامل جامع را در پیش میگرفتیم.
**با توجه به فضای موجود میان تهران – واشنگتن در ٤ دهه گذشته امکان چنین تعاملی که مدنظر شما است، وجود داشت؟
در داخل ایران مخالفتهایی با این ایده وجود دارد و به همین دلیل دستورالعملی که به آقای ظریف داده شده این بود که صرفا درباره مسائل هستهای با طرف مقابل مذاکره کند. با وجود اینکه من از منتقدان برجام بودم ولی از این توافق حمایت کردهام و امروز هم از برجام دفاع میکنم و حتی امروز میتوانم دستاوردهای بیشتری هم از برجام بشمارم و یکی از اصلیترین آنها این است که با گذشت دو سال از اجرای برجام، همه امریکا را مقصر وضعیت موجود در این باره میدانند و نه ایران را. برجام به نفع ما تمام شده است.
**برجام در میدان اجرا و منتفع شدن ایران از منافع اقتصادی این توافق نیز به نفع ما تمام شده است؟
دستاوردهای سیاسی از توافق هستهای این نقصانهای اقتصادی را پوشش میدهد. کمتر کسی میتوانست پیشبینی کند که فردی مانند دونالد ترامپ قرار است در راس قدرت در امریکا قرار بگیرد. امروز فردی در امریکا بر سرکار آمده که در تاریخ این کشور بیسابقه است. پیش از مشخص شدن نتیجه انتخابات امریکا در سال ٢٠١٦، برداشتها این بود که هیلاری کلینتون، رییسجمهور خواهد شد و تصمیم وی نیز حفظ و اجرای برجام بود.
در حال حاضر از منظر سیاست بینالمللی نیز امریکا مقصر چالشهایی است که در مسیر اجرای توافق هستهای به وجود آمده است. شرایط بینالمللی فرق کرده و در حالی که تا چند سال پیش ایران به دلیل برنامه هستهایاش گوشه رینگ بود اکنون این وضعیت برای امریکا به دلیل مخالفتهایش با برجام به وجود آمده است.
**دوباره میتوانند ایران را با بهانههای جدید مانند آزمایشهای موشکی یا فعالیتهای منطقهای به گوشه رینگ ببرند؟
تلاش برای امنیتیسازی دوباره پرونده ایران آغاز شده است اما موفق نخواهند شد. این مقوله از توانایی لازم برای اینکه ایران را تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی معرفی کند، برخوردار نیست. فعالیتهای ایران در حوزه هستهای با پرونده آزمایشهای موشکی متفاوت است. مساله هستهای هم حساسیت ذاتی بیشتری داشت و هم به دلیل برخی مدارکی که دال برخلاف ادعای ایران در دست داشتند ابعاد دیگری پیدا کرده بود. اما آن حساسیتها درباره مسائل موشکی وجود ندارد و اصلیترین دغدغه آنها برد موشکهای ایران است. در حوزه موشکی، ایران حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
در زمان جنگ تحمیلی ایران مورد حمله قرار گرفت و هیچ کس در سطح بینالمللی از ایران دفاع نکرد. مساله دیگر این است که موشک، جزو سلاحهای متعارف است. زمانی که دنیا این میزان سلاح به رقبای ما در منطقه میفروشد اما ما را تحریم کرده، ایران چگونه میتواند در برابر خطرات و حملات احتمالی از خود دفاع کند؟اگر قرار است مذاکرهای بر سر مسائل موشکی شکل بگیرد باید پرونده موشکی همه کشورهایی که در منطقه این قبیل تجهیزات را در اختیار دارند، روی میز قرار بگیرد.
یا باید مشابه همان تجهیزات به ایران فروخته یا باید روند تجهیز سایرین در منطقه نیز متوقف شود. دیگران نمیتوانند عنصر دفاعی یک کشور را از آن بگیرند و ادعا کنند که وجود این عنصر دفاعی به آنها احساس ناامنی میدهد. ما چه در مذاکرات و چه در محکمه افکار عمومی دنیا درباره مساله موشکی حرف داریم و میتوانیم از خود و سیاست جمهوری اسلامی ایران در این فقره دفاع کنیم.
**فشارها بر ایران در پرونده هستهای زمانی بیشتر شد که باراک اوباما موفق به جلب اجماع جهانی در این زمینه شد. اکنون زمزمههایی از سوی برخی کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه نیز برای تهدید خواندن آزمایشهای موشکی ایران به گوش میرسد، فکر میکنید که ترامپ بتواند در این زمینه اجماعی را علیه ما دست و پا کند؟
خیر. وی امکان جلب چنین اجماعی را ندارد. اقدامهای اروپا نیز تلاشهایی برای تحت فشار قرار دادن ایران به منظور محدود کردن برد موشکهایش است. البته اروپا بیش از امریکا نگران موشکهای ما است چرا که اگر ایران موشکهای خود را در مرزهایش مستقر کند، کشورهایی که در محدوده این برد قرار میگیرند، احساس خطر میکنند که این مساله کشورهای اروپایی را شامل میشود. سوال اروپا از ایران این است که موشک با برد بیش از ٢٠٠٠ کیلومتر چه مصرفی برای شما دارد؟ ایران باید توجیهی بر مبنای منافع ملی و دفاع مشروع جهت برد موشکها به جهان ارایه کند.
**آیا کشورهای اطراف ما توجیهی بر مبنای منافع ملی و دفاع مشروع درباره تجهیزات نظامی در اختیار خود به دنیا ارایه میدهند که ایران دست به چنین کاری بزند؟ مسائل دفاعی هر کشور امری محرمانه است.
ایران از این منظر فرق دارد چرا که گاه بحثهای ایدئولوژیک را داخل مسائل دفاعی خود کرده است. زمانی که شما شعاری علیه یک رژیم روی موشکهای خود بنویسید این مساله حساسیتزا میشود. هیچ کدام از کشورهای اطراف ما چنین شعارهایی روی تجهیزات نظامی خود نمینویسند. ایران در معرض برخی اتهامها قرار دارد و برخی از موضعگیری مقامها نیز هزینه ساز شده است. حقیقت این است که در سطح بینالمللی جمعی ضد ایران هستند و به دنبال بهانهتراشی علیه تهران هستند.
همزمان جمعی نیز هستند که شیفته ایران نیستند اما مخالفت چندانی هم با ایران ندارند. ایران باید این دسته دوم را تقویت کند و برای تضعیف گروه نخست، روایتی از موشکهای خود ارایه دهیم که مبتنی بر منافع ملی و دفاع مشروع باشد. ما شاهد بازی شطرنج در داخل امریکا، مهمترین مخاطب ایران یعنی اروپا و البته چین و روسیه و سایر کشورها هستیم و باید در این زمین به بهترین شکل ممکن بازی کنیم.
**به نظر میرسد که ایران و اروپا از هماکنون در شرایط بن بست مذاکراتی درباره موشکهای ایران قرار دارند. مقامهای متفاوت ایران هرگونه مذاکره موشکی را رد میکنند اما همزمان چهرهای مانند وزیر خارجه فرانسه میگوید که با ایران گفتوگوهایی در این زمینه داشته است. خروج از این بن بست ممکن است؟
باید تفاوتی میان مذاکره و گفتوگو قائل شد. گفتوگو همواره وجود داشته است. در گفتوگو هر دو طرف سوال مطرح میکنند، پاسخ میدهند و حتی توضیحاتی را ارایه میکنند اما از مذاکره برای رسیدن به یک توافق خبری نیست. گفتوگو برای فهم دقیقتر موضوعات است و هدف رسیدن به توافق نیست. در مذاکره، هدف رسیدن به یک توافق است. ایران نه در گذشته و نه امروز درباره مسائل موشکی با هیچ کشوری وارد مذاکره نشده اما گفتوگو و تبیین نظرات وجود داشته است. اما در میان افکار عمومی جهان این سوال وجود دارد که چرا ایران وارد مذاکره نمیشود؟
آیا ما دچار ضعف در این حوزه هستیم یا کمبود منطق داریم که از مذاکره روگردان باشیم؟ به نظر من دست ایران در این مذاکرات از پیش پر است و حرفها و توضیحات بسیار خوبی در اختیار دارد و حتی اگر هدف رسیدن به توافق هم نباشد که نیست باز هم ورود به مذاکره به نفع ایران است. ایران میتواند در مذاکرات به همسایه دیوار به دیوار خود اشاره کند و بگوید که این کشور موشک با برد بیش از ٤٠٠٠ کیلومتر دارد و با چه منطقی ایران باید از حق طبیعی خود برای دفاع محروم باشد؟ جدا از مذاکرات، ایران یک راه دیگر نیز پیش رو دارد: ابتکار یک جانبه.
در این راه، ایران میتواند پیشنهاد بدهد که ما برای مدت زمان محدودی برد موشکهای خود را مثلا از ٢٠٠٠ کیلومتر افزایش نمیدهیم. مزایا و مضرات این پیشنهاد چیست؟ مزایای آن این است این یک اقدام داوطلبانه است و هیچ گونه فشاری بر کشور داوطلب نیست و هر زمان اراده کرد میتواند دست از این تعهد بردارد. ضرر آن نیز این است که چیزی در مقابل آن دریافت نمیکنید و در حقیقت این اقدام یکجانبه شما نوعی اعتمادسازی بینالمللی است. اما یکی از مزیتهای مذاکره این است که شما در ازای تعهدی که میدهید امتیازی دریافت میکنید. به عنوان مثال برخی تحریمها برداشته میشود، تجهیزات نظامی را در قبال آن دریافت میکنید یا محدودیتهایی را برای سایر بازیگران منطقهای ایجاد میکنید.
ضرر مذاکره نیز این است که در صورت نقض تعهدات، هزینه زیادی باید پرداخت کنید. به عنوان نمونه امریکا با اینکه یک ابرقدرت به حساب میآید به سختی میتواند برجام را نقض کند چرا که هزینههای بسیاری باید پرداخت کند. ایران چندماه پیش برد موشکهای خود را اعلام کرد و به نوعی برای مهار بحران، ابتکار یک جانبه به خرج داد اما شیوه بیان این تعهد و ابراز این ابتکار یک جانبه صحیح نبود و نتوانست به نوعی اعتمادسازی منتهی شود که ایران از آن منتفع شود.
اگر نه مذاکره و نه ابتکار یک جانبه ممکن باشد دست ایران باز هم خالی نیست و تهران میتواند استدلال کند که طرف مقابل نتوانسته به تعهدات خود در برجام هم عمل کند و امریکا به عنوان یک عضو برجام، دایما تهدید به خارج شدن از برجام میکند و زمانی که یک کشور با توجه به اینکه چندسال مذاکرات طول کشیده، دولت قبلی متعهد به اجرای آن شده و سایر متحدان امریکا نیز میگویند که واشنگتن باید آن را اجرا کند، باز هم از پاره کردن آن سخن میگوید، در چنین شرایطی هیچ فرد عاقلی در ایران به دنبال مذاکره مجدد با غرب بر سر موضوع دیگری نمیرود.
**ظاهرا در حال حاضر تلاش واشنگتن، پیوند زدن بقای برجام به سایر پروندهها مانند فعالیتهای موشکی و منطقهای ایران است. در این زمینه واشنگتن، اروپا را نیز تحت فشار قرارداده است. خطرات این سناریو را تا چه اندازه میدانید؟
بدترین حالت برای ما این است که اروپا سیاست راضی کردن امریکا (appeasement) را در برابر امریکا در پیش بگیرد و به واشنگتن بگوید که در برجام بمان اما همزمان ما بر ایران فشارهایی را در حوزههای موشکی و فعالیتهای منطقهای وارد میکنیم. تداوم اجرای برجام به دو شکل ممکن است: اجرای صادقانه، اجرای ناصادقانه. اجرای صادقانه برجام به نفع همه است و اجرای ناصادقانه برجام دو راه دارد: راه سناتور کروکر و راه دونالد ترامپ.
راه رییسجمهور امریکا این است که این کشور از برجام خارج شود و راه سناتور کورکر پیچیدهتر است. راه ترامپ در مجموع هزینه و خسارت کمتری به نسبت راه کورکر برای ایران دارد. اگر ترامپ از برجام خارج شود اروپاییها به این نتیجه میرسند که باید ایران را برای باقی ماندن در این توافق قانع و مجاب کنند.
طرح کورکر برای ایران پیچیدهتر و سختتر است و سه بخش اصلی دارد: ١- مجلس قانونهای تحریمی علیه ایران در حوزههای غیربرجامی اعمال کند. ٢- دولت به سمت وضع نظام راستیآزمایی قویتر و اجرای قویتر برجام برود و به زبان دیگر به دنبال تشدید فشار بر ایران با ابزار ظرفیتهای موجود در این توافق بگردد. ٣- ایالتهای متفاوت در امریکا با توجه به نظام فدرالی که در این کشور پابرجاست بر حجم فشارهای ایالتی بر ایران بیفزایند. در صورت خروج امریکا از برجام با راه ترامپ، این امریکاست که در سطح بینالمللی منزوی میشود اما در راه کورکر هدف خروج ایران از برجام است تا ایران به موضوع انزوا بدل شود.
**درصورت خروج امریکا از برجام، ایران چه ابتکار عملهایی میتواند انجام دهد؟ آیا در برجام با اروپا بماند یا همزمان با خروج امریکا از این توافق، از آن خارج شود؟
ایران چهارگزینه در اختیار دارد: ١- عکس العمل نشان دهد به این معنا که اگر آنها برجام را آتش زدند، تهران آن را پاره کند. ٢- ایران به همان میزان از تعهدات خود که تا به امروز وفادار بوده همچنان عمل کند. این بدان معناست که اگر اروپا، روسیه و چین و سایر کشورهای دنیا به تعهدات خود در برجام پایبند مانند ایران نیز به همان اندازه از تعهداتی که تاکنون انجام داده نه کمتر و نه بیشتر متعهد باقی بماند. ٣- به تناسبی که امریکا از برجام خارج شده است، ایران از تعهدات خود بکاهد. این بدان معنا است که مثلا گفتهایم ذخیره اورانیوم ما ٣٠٠ کیلو باشد با خروج امریکا از برجام آن را به ٤٠٠ کیلو افزایش دهیم. ٤- ایران برعکس رفتار کند و تعهدات خود را افزایش دهد و ادعا کند که برای نشان دادن حسننیت به جهان، تعهدات خود را به بیش از حد موجود در برجام افزایش میدهد.
**گزینه آخر که به نظر اجرایی هم نمیرسد به خصوص که در ایران هم با آن مخالفت خواهد شد.
بله، به نظر من احتمال اجرایی شدن گزینههای اول و آخر بسیار اندک است. گزینه دوم و سوم در این مسیر مهم و تا حدودی قابل اجرا هم هستند. ایران میتواند به اروپاییها بگوید که ما به گزینه سوم عمل میکنیم اما در نهایت به گزینه دوم هم رضایت دهد.
**در گزینه دوم، بازگشت تحریمهای هستهای امریکا که میتواند در روابط تجاری ایران با سایر کشورها تاثیرگذار باشد نیز کلید میخورد. در چنین شرایطی ایران از همین اندازه منافع اقتصادی که امروز از برجام بهره مند شده نیز محروم میشود.
شرط ایران باید این باشد که اروپا مانع از محروم شدن ایران از منافع اقتصادی برجام شود و از عهده جبران اقتصادی خروج امریکا از برجام برآید. اگر اروپا به این تعهدات خود عمل نکند، ایران باید از برجام خارج شود. اروپا امکان ایستادن مقابل امریکا را دارد و میتواند به کمپانیها و شرکتهای خود تضمین بدهد.
**تا چه اندازه امکان مقاومت اروپا در برابر امریکا را قوی میدانید؟ اتصالهای سیاسی و اقتصادی اروپا و امریکا به یکدیگر را نمیتوانیم دست کم بگیریم.
برجام به ٤ دلیل برای اروپاییها مهم است. آنها از عبارت ١+٥ استفاده نمیکنند بلکه میگویند EU ٣ +٣ و از گفتن این عبارت نیز این هدف را دارند که برجام را فرزند خود بخوانند و نقش اصلی در مذاکرات را برای خود قائل باشند. ٢- برجام را یک سند بسیار مهم در حوزه عدم اشاعه میدانند. ٣- برجام را برتری و پیروزی دیپلماسی بر جنگ میدانند. ٤- برجام را پیروزی چندجانبهگرایی بر یکجانبهگرایی میدانند. اگر امریکا از برجام خارج شود و به تهدید اروپا روی آورد، یک احتمال مقاومت کردن اروپا است. اما یک احتمال دیگر هم این است که اروپا در نهایت بپذیرد که اتصالهای بسیار قویتری با امریکا دارد و نمیتواند به خاطر ایران، مقابل امریکا بایستد و ریسکهای موجود را بپذیرد.
اما در این میان یک مساله کلانتر نظام بینالملل هم است و من این را یک «آزمون فیصلهبخش» میدانم. اگر اروپا در برابر امریکا کوتاه بیاید به این معنا است که امریکا به هژمونی در دنیا بدل شده است. هژمونی که هرلحظه این احتمال وجود دارد که فردی مانند دونالد ترامپ در راس قدرت آن بایستد. آیا اروپا حاضر است تن به چنین مسالهای بدهد یا این مساله میتواند آغاز یک چندجانبهگرایی باشد؟ آزمون فیصلهبخش را میتوانیم آزمونی بدانیم که جهان را به سمت تشکیل ائتلافهای جدید در سطح بینالمللی و توزیع دیگری از قدرت میبرد.
**امکان الحاق توافقی جدید به برجام یا اصلاح آن را که مدنظر ترامپ است و گفته میشود اروپاییها نیز وارد گفتوگو با واشنگتن در این باره شدهاند، چقدر میدانید؟
ایران قطعا درباره برجام، مذاکره جدیدی نمیکند. اروپا، روسیه و چین نیز میدانند که بازگشایی مجدد پرونده برجام غیرممکن است و هرحرفی هم که در این زمینه میزنند برای جلب رضایت ترامپ است و حتی چهرهای مانند رکس تیلرسون، وزیر خارجه ایالات متحده نیز به خوبی میداند که بازگشایی مجدد برجام به منظور اصلاح یا اضافه کردن الحاقیه به آن غیرممکن است. اما همه به دنبال فریب دادن دونالد ترامپ در این خصوص هستند. تمام چهرههای امنیتی و سیاسی نزدیک به ترامپ میدانند که باقی ماندن امریکا در برجام در مجموع به نفع امریکا است.
اما همزمان باید راهی پیدا کنند که ترامپ را کنترل کنند به گونهای که وی ادعای پیروزی در این باره بکند و بگوید که به شعارهای انتخاباتی خود وفادار ماندم. همه به دنبال یافتن راهی هستند که هم ترامپ ادعای پیروزی کند و هم به برجام خدشهای وارد نشود. بخشی از این مسوولیت برعهده کنگره ایالات متحده است و بخشی از آن نیز به اروپاییها محول شده است. ایران باید بنا را بر این بگذارد که اروپا و کنگره موفق به مهار ترامپ در این حوزه نمیشوند و او از برجام خارج میشود و خود را برای این سناریو مهیا کند تا دایما درگیر بازیهای ترامپ هر ١٢٠ روز یک بار نباشد. ایران باید به اروپا فشار بیاورد که در ایران مخالفتهای جدی با تداوم اجرای برجام وجود دارد چرا که طرف مقابل به تعهدات خود وفادار نبوده است.
اروپا باید بداند که برجام در داخل ایران نیز در معرض خطرقرار دارد و واقعا هم اینطور است. در حال حاضر امریکا قادر شده موضوع ماندن یا رفتن از برجام را به گونهای قاببندی بکند که تمام بحثها این است که برای خروج امریکا از برجام چه کنیم ؟ این قاببندی امریکایی اشتباه است و ایران باید به این سمت برود که بگوید اگر ما از منافع برجام بهرهمند نشویم از برجام خارج خواهیم شد. این بدان معنا است که شرط حضور ایران در برجام، منتفع شدن از آن است. اگر قرار باشد امریکا و سایرین در برجام باقی بمانند اما مانع از بهرهمند شدن ایران از توافق شوند، تهران برای باقی ماندن در برجام چه دلیلی دارد؟
**ایران از منافع سیاسی برجام منتفع شده است اما بحث بر سر منافع اقتصادی است.
ما باید با در نظر گرفتن مجموع منافع تصمیمگیری کنیم. تا زمانی که هزینه و سود خود از باقی ماندن در برجام را بررسی میکنیم و کفه سود ما اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و شان بینالمللی بر هزینهها سنگینی میکند در برجام میمانیم.
اگر قرار است مذاکرهای بر سر مسائل موشکی شکل بگیرد باید پرونده موشکی همه کشورهایی که در منطقه این قبیل تجهیزات را در اختیار دارند، روی میز قرار بگیرد. یا باید مشابه همان تجهیزات به ایران فروخته یا باید روند تجهیز سایرین در منطقه نیز متوقف شود. دیگران نمیتوانند عنصر دفاعی یک کشور را از آن بگیرند و ادعا کنند که وجود این عنصر دفاعی به آنها احساس ناامنی میدهد. ما چه در مذاکرات و چه در محکمه افکار عمومی دنیا درباره مساله موشکی حرف داریم.
**شرط حضور ایران در برجام، منتفع شدن از آن است. اگر قرار باشد امریکا و سایرین در برجام باقی بمانند اما مانع از بهرهمند شدن ایران از توافق شوند، تهران برای باقی ماندن در برجام چه دلیلی دارد؟
اگر مشکلات داخلی در ایالات متحده تشدید شود و ایران به «دشمن سودمند» برای ترامپ بدل شود، ایران در رادار توجه ترامپ قرار میگیرد. امنیتیسازی دوباره پرونده ایران موفق نخواهد بود. بازگشایی مجدد برجام به منظور اصلاح یا اضافه کردن الحاقیه به آن غیرممکن است. اما همه به دنبال فریب دادن دونالد ترامپ در این خصوص هستند.
*منبع: روزنامه اعتماد؛ 1396،11،24