کد خبر: ۱۲۴۷۶۳
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۲ - ۰۳ بهمن ۱۳۹۶ - 23 January 2018
تفکر در معنای واقعی و حقیقی خود، با عقل‌گرایی محض و ذهن‌گرایی صرف، تفاوت بنیادی دارد؛ تفکر، شامل انواع اندیشیدن‌ها و فکرکردن‌ها و نگریستن‌ها و تلقی‌ها و تحلیل‌ها است.
بانكداري ايراني - تفکر در معنای واقعی و حقیقی خود، با عقل‌گرایی محض و ذهن‌گرایی صرف، تفاوت بنیادی دارد؛ تفکر، شامل انواع اندیشیدن‌ها و فکرکردن‌ها و نگریستن‌ها و تلقی‌ها و تحلیل‌ها است.

روزنامه ابتکار در یادداشتی به قلم محمدعلی نویدی، نوشت: این موضوع یک واقعیت تاریخی و انسانی در طول حیات بشر و سیر جوامع و زندگانی بوده است؛ بنابراین، تفکر، عقل‌گرایی به معنی ذهن‌گرایی و استدلال منطقی و قیاس برهانی صرف نیست؛ بلکه اعم و اشمل از عقل‌گرایی محض است، وجود و واقعیت اندیشه‌های گوناگون و نگرش‌های متفاوت خود گویای این واقعیت است. 

اگرچه عقل‌گرایی نیز به نوبه خود دارای دوران‌ها و انحاء گوناگون بوده است، تفکر عقل‌گرایانه، با تفاوت موضوعات و متعلقات خود در اعصار مختلف، متفاوت بوده است، مثلا، در دوران یونان تفکر عقل‌گرای نظری و متافیزیکی بیشتر مورد توجه و تامل بوده است، و در دوره قرون وسطی، متعلق عقل بیشتر موضوعات الهیات و کلام عقلی بوده است خصوصا در جهان مسیحت و در دوران‌های بعد و متاخر، موضوع انسان و انسان دوستی در کانون تفکر عقل‌گرای قرار گرفته است.

نکته مهم به نظر صاحب این فکر و قلم در خصوص فرق بین عقل‌گرایی و عقل‌ورزی است، عقل‌گرایی اکتفا و بسنده کردن به قوت و قدرت و دریافت‌های ذهنی و ادراکات عقلی و منطقی، با عقل‌ورزی به معنای کوشش و فعالیت قوه خرد و عقل فطری و کشفیات و ادراکات آن، فرق دارد؛ یعنی، عقل‌ورزی اعم از عقل‌گرایی است؛ چون، لاجرم برای شناختن حقایق و واقعیات امور و مسایل زندگی، به عقل متوسل می‌شویم و عقل نیروی شناخت و کشف و درک هستی و وجود آدمی است؛ اما، ساحات دیگری نیز برای فهم و کشف حقایق وجود دارد که به نظر من اگرچه مبدء و منشا آنها نیز به عقل برمی‌گردد، لیکن، روش‌ها و راه‌های نوینی در اختیار انسان قرار می‌دهد؛ مثل، روش شهود و کشف قلبی و باطنی.

تفکر با عقل‌ورزی قرابت و قرانت بیشتری دارد تا با عقل‌گرایی و روش مشایی صرف؛ چون تفکر وسعت و دامنه فراخ‌تر و عمیق‌تری را شامل می‌شود، مثلا، تفکر اخلاقی، تفکر دینی، تفکر شهودی و تفکر عقلانی و تفکر مشایی و تفکر علمی و تجربی و عرفانی و غیره.

تبارشناسی تفکر، با حیات فکری و مشی عقلانی و نمایان کردن کوشش‌های خردورزانه، در طول تاریخ زندگی بشر سروکار دارد؛ این مناسب در مقایسه و مقابله با حیات احساسی و عاطفی و عرفانی و دوران غیرعقلی و علمی و جهل و خرافات و تعصب و افسانه و اسطوره‌ها بیشتر مبرهن و روشن می‌شود؛ یعنی، در واقع، تبارشناسی تفکر، انواع فکرورزی و حوزه‌های اندیشه‌ورزی در ازمنه و امکنه گوناگون را عیان می‌کند؛ مثلا، در دوران قرون وسطی و در جهان مسیحت وضع و موقع تفکر و عقل‌ورزی چگونه بوده است؟ 

در دوران بعد از ظهور اسلام، و در جهان مسلمانان، وضعیت و موقعیت تفکر و اندیشه‌ورزی چگونه بوده است؟ در غرب جهان اسلام و در شرق جهان اسلام باز این پرسش قابل طرح و ایراد است؛ پس، تبارشناسی تفکر، با اصل و اصالت تفکرات و اندیشه‌ها و انواع و اقسام آنها و ظهور و غروب و افول و اوج آنها مناسبت و مرابطه دارد.

با این مقدمه، جایگاه و اثر و ثقش حکیم سهروردی در ساحت و میدان تفکر و تبار آن بهتر و بیشتر شناخته می‌شود؛ چون، سهروردی، از تفکر عقلانی و فلسفه مشایی شروع کرده و به وادی و عرصه‌های جدید و نوین رسیده و موسس تفکر و حکمت تازه شده است؛ سهروردی با ابتنای به کوشش عقلانی و عقل‌ورزی عمیق و تامل و تدقیق در واقعیات و حقایق به راه نو در کشف و شناخت و معرفت رسیده است؛ در واقع، نقش سهروردی را در تبارشناسی تفکر و حکمت، در موقعیت تاریخی و فکری و با تامل در وضعیت اندیشگی زمانه باید شناخت. 

سهروردی، موسس حکمت اشراق و تفکر نوری است؛ حکمت اشراق با حکمت مشاء، وجوه افتراق و اشتراک فراوان دارند؛ شروع و ابتنای به عقل‌ورزی از وجوه اشتراک بنیادی است، آری، بدون عقل امکان کشف و شهود و دریافت نوری وجود نخواهد داشت؛ عقل به سمت نور و روشنایی و صیقل و صفا جان دعوت می‌کند و می‌کشاند، فرض کنیم، انسان بدون عقل باشد، آیا فرقی با حیوانات و جانداران دیگر خواهد داشت؟ آیا شناخت حقایق و درک معقولات برای وی معنا و مفهوم خواهد داشت؟ 

آیا امکان تعالی و ترقی و تصاعد که پایه و شالوده کشف و شهود است، ممکن خواهد بود؟ عقل و عقل‌ورزی بنیان حرکت انسان، بسوی حقایق برین است؛ فهم حقایق برین و متعالی از حقایق و واقعیات حسی و ظاهری، کار و اثر عقل ورزی است، درک راه کشف و شهود و نور و وجود نیز کار عقل است، البته، عقل افق‌ها و راه‌ها و چشم‌اندازهای نوین پیش می‌آورد و میدان‌های جدید و دریچه‌های تازه می‌گشاید، که روش و شیوه شهود نوری از جمله آنها است؛ ریشه و تبار حکمت اشراق را با تامل و توجه عمیق در نسبت عقل نورانی و فطری و جان صیقل یافته و مصقل و مصفا، شاید، بتوان جست‌و‌جو کرد و به فهم معانی آن تقرب جست.

با دقت و ژرف ‌گری می‌تواند دریافت، حکمت اشراقی و حکمت مشایی، یا تفکر مبتنی بر وجود و تفکر مبتنی بر شهود، مکمل و ملازم و موافق و معاضد هم هستند، نه مخالف و معاند هم؛ گویی، حکمت اشراق و تفکر نوری، چهره‌ای از جان خردمند بشر را نشان می‌دهد و تفکر عقلانی و علمی نیز چهره دیگری را عیان می‌کند، باری، این راه‌ها و شیوه‌ها در پایان راه به هم می‌رسند و سبب رشد و ترقی آدمی، می‌شوند. چون هدف و غرض نهایی، شناخت و معرفت به حق و حقیقت است، و بدین جهت، هر دو حکمت هستند. اگر اصالت و اولویت در یکی شهود و کشف و نور است و در دیگری وجود و عقل و برهان و منطق.

سهروری، موسس حکمت و تفکر اشراقی است، در این حکمت مفهوم ذوق و چشیدن معنای عمیق و اصیل دارد، در واقع، حکمت به معنای عقل‌گرایی محض نیست و نیز به معنای خداشناسی هم نیست؛ بلکه معادل تیوزوفی است، در حکمت ذوق و چشیدن نهفته است، یعنی، وسیله و راهی که موجب جلا و صفای جان می‌شود و جان مصقل می‌شود و رخشندگی و تابان می‌شود و آنگاه نور الهی را تابان می‌کند و حقایق را روشن می‌سازد و کشف حاصل می‌شود. مثل آیینه و انعکاس نور و امور در آن.

کار بزرگ سهروردی را در متن و میدان تاریخی تفکر و اوضاع و شرایط اجتماعی قرن ششم هجری، می توان شناخت و به عظمت آن پی برد؛ از نیمه دوم قرن سوم و آغاز قرن چهارم هجری، نهضت فکری و کلامی در جهان اسلام و توسط متکلمان به راه افتاد و قصد و غرض آنان، زدودن تعالیم اسلامی و دینی از عناصر غیر اسلامی و به عبارتی بیگانه از تعالیم دینی، یعنی، عناصر عقلانی و منطقی وارد شده از یونان و حکمای دیگر بود؛ مذهب اشعری، که شالوده الهیات دینی آن زمان را به صورت غالب تشکیل می داد و خود را راست کیش یا کلام راست کیش orthodoxy و دین راستین می دانست، در مقابل معتزله که می گفتند به بدعت آلوده نشده بود، یعنی در نظر آنان معتزله عقلی بودند و روش کلامی عقلی داشتند و اشعریان، روش جدلی و راست کیشی را جایگزین آنها کردند، ابوالحسن اشعری در بین النهرین330،قرن چهارم و طحاوی331 در مصر، و ابومنصور ماتریدی323 در سمرقند و دیگران در جاهای دیگر، عصری را پایه گذاری کردند که عصر واکنش به بیداری عقلی و علمی بود، یا عصر مقابله با فلسفه و علوم عقلانی محسوب می شود.

با ظهور اشعری و معروفیت آن و افول دولت اعتزال و کلام عقلی، ابوبکر باقلانی و امام الحرمین جوینی نیز راه او رااشعری را ادامه دادند، و از همه مهمتر حجه الاسلام غزالی بود که مردم را به پذیرش مذهب اشعری، دعوت کرد و این مذهب را مناسب و شایسته عموم مردم دانست و بدین صورت حملات و تهاجمات از هر سوی به تفکر عقلانی و حکمت مشایی، هجوم آورد0سیر فلسفه در ایران، اقبال لاهوری.

بنابراین، سهروردی در شرق جهان اسلام و ایران، پایه گذار تفکر و حکمتی گردید که ضمن حفظ منزلت تفکر و تبار فکری و عقلانی پیشین، راه نوینی پیش روی بشر و اهل حکمت و علم و فکر گشود و آن حکمت اشراق و تفکر اشراقی و فلسفه اشراق است.

بهترین ماخذ در باره شرح حال سهروردی، در کار مرید و مفسر آثار وی، یعنی، شمس الدین شهرزوری است بنام، نزهه الارواح و روضه الافراح، و کتاب، O ,Spiesand ,k ,khattak ,Three Treatises o- Mysticism ,1939.

*منبع: روزنامه ابتکار،1396،11،3
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: