بانكداري ايراني - روزنامه شرق در گزارشی، نوشت: جنگ طولانی ایران و عراق از شهریور ١٣٥٩ آغاز شد و با آتشبس دوجانبه مابین دو کشور بهلحاظ نظامی در مرداد ١٣٦٧ پایان پذیرفت. آیتالله هاشمیرفسنجانی بهعنوان سخنگوی شورای عالی دفاع در همان زمان گفت که جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ٥٩٨ را بهطورکلی رد نکرده است.
در ادامه این گزارش آمده است: در پی آن هستم که با استفاده از نظریههای مطرح در رهیافتهای رفتاری و علوم تصمیمگیری نشان دهم که رفتار و تصمیمهای آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی بر پایه چه باورها، ارزشها، طرز تلقیها و هنجارهایی بوده است. همچنین اهداف مدنظر او در زمان تصمیمگیری تا چه اندازه اعتقادی، ملی و فردی بوده است. تلاش میشود روش و منش آقای هاشمی از خلال نامههای متبادله او با رئیسجمهور عراق تا اندازه ممکن درک شود.
روانشناسی سیاسی را میتوان حوزهای مطالعاتی در علم سیاست دانست که بهجای دولت، جامعه یا مناسبات بینالمللی، فرد را تکیهگاه اصلی تحلیل خود قرار میدهد. تصمیمگیری مهمترین بخش از فعالیت انسان را تشکیل میدهد. هر تصمیم تحت تأثیر تعدادی از عوامل، ازجمله عوامل عقلایی، روانشناختی، ارتباطی، فرهنگی و اجتماعی است. دراینمیان، عوامل روانشناختی عبارتاند از شخصیت تصمیمگیر، تواناییهای او، تجربیات، ادراک، ارزشها، آمال و نقش او.
عوامل فرهنگی و اجتماعی معرف متغیرهای اصلی تصمیمگیری هستند. تصمیمگیری چنان با خصوصیات روانی تصمیمگیرنده آمیخته است که نمیتوان یکی را بدون دیگری مطرح و مطالعه کرد. عوامل و عناصر شخصیتی از قبیل خلقوخوی، هوش، انرژی، بینش و نگرش و احساسات تصمیمگیر، همگی در تصمیماتی که او اتخاذ میکند، نقش مؤثری دارند. میان انسانها تفاوتهای بسیاری وجود دارد. ازجمله تجربیات آنها یکی نیست. درجه ریسکپذیری در همه یکسان نیست. ایمنی همان ارزش را برای همه ندارد و همه افراد به یک اندازه معاشرتی و اجتماعی نیستند. اندیشه انسان و درنتیجه تصمیمگیریهای او، تابع مجموعهای از عوامل مختلف است. اول اینکه انسان و تصمیمگیریهای انسان تحت تأثیر موقعیت او در فضای اجتماعی است.
دوم، تصمیمگیر در تصمیمگیری از الگوگیری از گروههای برونسازمانی استفاده کرده و حتی برخی اوقات از افراد خارج از سازمان هویتپذیر میشود. سوم، در انسانها تمایل به نزدیکبینی ذهنی وجود دارد و چهارم، انسان غالبا به سادهسازی علل سببی میپردازد.
** 8 سال جنگ
جنگ طولانی ایران و عراق از شهریور ١٣٥٩ آغاز شد و با آتشبس دوجانبه مابین دو کشور بهلحاظ نظامی در مرداد ١٣٦٧ پایان پذیرفت. آیتالله هاشمیرفسنجانی بهعنوان سخنگوی شورای عالی دفاع در همان زمان گفت که جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ٥٩٨ را بهطورکلی رد نکرده است... پس از کشوقوسهای فراوانِ مذاکراتی و عدم تمایل عراق به انجام مذاکرات سهجانبه دبیرکل ملل متحد را واداشت تا در جلسه مذاکرات سهجانبه در سوم اردیبهشت ١٣٦٨ در ژنو تلویحا به شکست مذاکرات اعتراف کند.
در دی ١٣٦٨ صدام حسین پیشنهاد کرد که مذاکرات مستقیم بین ایران و عراق شروع شود. ایران این پیشنهاد را رد کرد. در اردیبهشت ١٣٦٩ نامهای از سوی صدامحسین و یاسر عرفات خطاب به آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمیرفسنجانی به تهران رسید. آقای هاشمی پاسخ این نامه را داد. درمجموع ١٢ نامه در این روند تبادل شد. نهایتا در مرداد ١٣٦٩ نیروهای عراقی رسما از خاک ایران عقبنشینی کردند. درحالیکه در همان ماه، صدامحسین حمله خود را به کویت آغاز کرده بود.
**رفتار سیاسی هاشمیرفسنجانی
در خلال نامهنگاری رئیسجمهوری عراق و رئیسجمهوری ایران میتوان به برخی از شاخصهها و وضعیت روحی و فکری آیتالله هاشمیرفسنجانی پی برد. من در اینجا چند نمونه از آن را فهرست میکنم.
اولین آن باورداشتن به اصول اسلامی است. باور هاشمی به اصول اسلامی و اعتقاداتش او را وادار میکرد تا آنجا که ممکن است از اصول این دین تخطی نکند. به همین دلیل در جایجای نامههای خود به صدام از آیات قرآنی استفاده میکند. در این نامهها او به سرنوشت جهان اسلام توجه کرده و از صدام بهدلیل استفاده نادرست از سرنوشت جهان اسلام و امت عربی انتقاد میکند.
دوم، برای هاشمی ارزشها چراغ راه بود و در نقشه ذهنی او همواره به آنها توجه میشد. در سراسر نامهها به مسئله فلسطین توجه خاص شده است. درحالیکه صدام هم در آن زمان خود را در جبهه مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی میدانست. اما برای هاشمی، تأکید بر مسئله فلسطین یک ارزش تلقی میشد. نکته دیگر، اولویتدادن به منافع ملی ایران است.
تأکید بر کوچکترین منفعت ازجمله خاموشکردن یکی از چاههای نفتی ایران در نزدیکی مرز تا یکی از بزرگترین منافع ایران، یعنی حاکمیت بر اروندرود برای او اهمیت دارد. دیگری تأکید چندباره بر محکومیت رفتار صدام در قبال کویت است. تجاوز یک کشور به کشور دیگر از نگاه هاشمی عملی غیرقابلقبول محسوب میشد. اما در نامههای آقای هاشمی حرکت صدام در قبال کویت بهعنوان تجاوز شناختهشده و آن را محکوم کرده است.
سوم، هاشمی دارای ایستارهای مخصوص خودش بود؛ ازجمله کمتر میترسید. زندگی او نشان میدهد چگونه در برابر شکنجههای ساواک ایستادگی کرده است. همچنین در جنگ تحمیلی او اکثرا در نزدیکی جبههها به فرماندهی جنگ میپرداخت. در نامهنویسی به صدام این موضوع مشخص است. البته این نترسیدن آگاهانه بود. آنجا که منافع کشور در میان بود، حساسیت و نگرانیهای او اوج میگرفت. توانمندی این سیاستورز نیز تا اندازهای در خلال نامهها مشخص است.
چهارم، نقشه ذهنی هاشمیرفسنجانی مانند پازلی بود که بیشتر قطعات آن چیده شده بود. او در این نامهها در پی آن است که تهدید را از مرزهای ایران دور کرده و تمامیت ارضی ایران را مجددا محقق کند. همچنین در قطعهای دیگر او دنبال شناسایی عامل شروعکننده جنگ و تعیین متجاوز بود و در قطعهای دیگر، در پی بازسازی و توسعه ایران. کنارهمچیدن این قطعات در ذهن او میسر شده بود.
پنجم، درک هاشمیرفسنجانی از رفتار صدامحسین و دولت عراق مبتنی بر تجربیات او در گذشته بود. او در گذشته، جامعه عراق را مانند کشورهای متعدد دیگری دیده بود و از طرف دیگر، با چندوچون ادراک دیکتاتورها از جهان خارج از ذهن خودشان آشنایی داشت. سالهای زندان و شکنجه به او آموخته بود در نگاه یک دیکتاتور، چگونه هر موضوع سادهای میتواند به ادراکی از تهدید ترجمه شود. به همین دلیل، در نامههای خود سعی بر آن داشت که از اضافهکردن مفاهیم و موضوعات غیراستراتژیک خودداری کند. درحالیکه در آن دوره، صدها و صدها موضوع و حادثه بود که میتوانست از سوی هاشمی در نامهها آورده و بر اساس آن صدام را متهم یا از او گلهگزاری کند.
ششم، در روابط بینالملل، ادراک از تهدید مهم شمرده میشود. سوءبرداشت از آن چیزی که تهدید نیست، موجب گمراهی برخی از رهبران در تصمیمگیری میشود. دولتمردان در خلال جنگ، زیر فشارهای روانشناختی سنگینی قرار میگیرند که این امر بر کیفیت فرایند تصمیمگیری تأثیر میگذارد. هرچند پیشبینی سرشت این تصمیمها کار دشواری است؛ ولی به نظر میرسد بروز خطاها، احتمال جنگ را افزایش میدهد. هفتم، روانشناسان ادراک را نوعی از هوشیاری یکپارچه حاصل از مجموعهای از فرایندهای حسی و در واکنش به یک انگیختار یا محرک تلقی میکنند.
مجموعه ادراکات فردی، به شکل مؤثر میتواند منجر به تعریف یک وضعیت ادراکی جمعی شود و از این دیدگاه، میتوان برداشت کرد که ادراک از تهدید، یا به عبارتی خود تهدید، یک سازه اجتماعی است که حاصل تعامل عمومی و خصوصی افراد، متخصصان، نخبگان سیاسی و تصمیمسازان سیاسی است.
هاشمیرفسنجانی برای ارزشیابی ادراک خود از رفتار عراق، به ابزارهای متعددی متوسل شد. علاوه بر مشورت با مقام معظم رهبری، در آن دوره شورای عالی امنیت ملی بهشدت فعال بود. جلسات متعددی با دستورجلسه نامههای صدام و پس از آن حمله عراق به کویت، به ریاست هاشمیرفسنجانی تشکیل شد. ستاد سیاسی جنگ تحمیلی در وزارت امور خارجه تلاش میکرد همه اطلاعات و تحلیلها را از کشورهای مختلف جمعآوری کند.
هشتم، بیشتر پژوهشها نشاندهنده وجود رابطهای غیرخطی میان تنش و کیفیت تصمیمگیری هستند. در دوره تنش، هرچند اطلاعات فراواناند؛ اما روشن نیستند. فشارِ زمانی بسیار مهم است. تصمیمها باید فوری گرفته شوند. افرادی که ناچار خواهند بود ساعتها کار کنند، با کمبود استراحت و انرژی نیز مجبورند کار خود را دنبال کنند. آگاهی از این امر که میلیونها نفر ممکن است جان خود را به دلیل دستورهای تصمیمگیران از دست بدهند، فشارهایی باورنکردنی ایجاد خواهد کرد. هاشمیرفسنجانی از معدود مدیرانی بود که فشارهای امور پرتنش بر او کمتر تأثیر میگذاشت. در دوره جنگ ایران و عراق، مثل دوران زندان قبل از انقلاب، تلاش داشت دیگر فرماندهان را از بهدامافتادن در بحرانهای روانشناختی برهاند.
نهم، هنجارها رفتارهای معینی هستند که بر اساس ارزشهای اجتماعی قرار دارند. ارزشهای اجتماعی بهتدریج به صورت هنجارهای اجتماعی درمیآیند و با رعایتکردن آنها، جامعه انتظام پیدا میکند. هاشمی درعینحال که در استدلال جدی است، بهطرف مقابل توهین نمیکند. در جنایت بزرگ صدام در شهیدکردن و مجروحکردن صدها هزار جوان ایرانی شکی نیست، اما هاشمی بهصورت محترمانه با او برخورد میکند. حتی محترمانهتر از مبتکر نامهنویسی که هنجار آن است که او باید بیشتر مواظب باشد.
دهم، نامههای هاشمیرفسنجانی موقعیت او در فضای اجتماعی آن زمان را نشان میداد. اندیشه انسان و درنتیجه، تصمیمگیریهای او، تابع مجموعهای از عوامل مختلف مثل موقعیت او در فضای اجتماعی است. برداشت طرف مقابل از آقای هاشمی این بود که این فرد در کار خود جدی است. عراقیها میدانستند که ویژگی شخصیتی هاشمی آن است که در شرایط سختی و فشار ایستادگی میکند و در میانه مشکلات فلج و دودل نمیشود. همچنین اتکا به مردم ازجمله مواردی است که در خلال نامهها بهخوبی مشهود است. مردمسالاری در نگاه این سیاستمدار بهصورت جدی از راههای برونرفت از دام صدام است. او بهخوبی خاطرنشان میکند که مردم ایران همچنان آماده دفاع از کشور هستند.
یازدهم، نکته مهم در رفتار سیاسی هاشمی، آمادگی پرداخت هزینه بود. در نظریههای روانشناسی سیاسی بین دو مفهوم تمایز قائل هستند: نشانههای هزینهبر و حرف مفت. رفتاری که هیچ هزینهای دربر نداشته باشد توسط هر نوع بازیگری قابل انجام است و درنتیجه ستادهای بههمراه ندارد؛ مثلا بیان اهداف و مقاصد کار سادهای است، چراکه هم صدام و هم سیاستمداری که بهواقع متعهد به صلح است به میزان یکسانی میتوانند ادعای اهداف صلحطلبانه داشته باشند.
این یعنی تصمیمگیران باید رفتارهایی را دنبال کنند که انجام آنها هزینه داشته باشد. چنین رفتارهایی بهراحتی نمیتوانند برای فریبدادن مورد استفاده قرار گیرند: تنها بازیگری که میخواهد و میتواند به طرز خاصی رفتار کند، توانایی و انگیزه لازم برای فرستادن چنین نشانههای هزینهبری را دارد.
در فضای سالهای ١٣٦٨ و ١٣٦٩، این موضوع که ممکن است نامهنویسی صدام، فریبی بیش نباشد بهشدت مطرح بود. هاشمیرفسنجانی در مقدمه کتابنامههای تبادلشده مینویسد: «ابتدا با ناباوری با این ادعا (نامه اول صدام) برخورد شد، چون وضع ما و عراق در شرایطی نبود که با عرف دیپلماتیک، ارسال پیک و نامه قابل توجیه باشد. بررسیهای ابتدایی از لحاظ درستی مضامین و امضای نامه و مهر و آرم و شناختهشدهبودن حامل نامه، اطمینان نسبی ما را درخصوص صحت ادعا جلب کرد.
گرچه در گذشته صدام حسین چندبار از طریق نمایندگیهای عراق در آلمان، سوئیس و جاهای دیگر پیشنهاد مذاکره حضوری و رودرروی رؤسای دو کشور را داده بود و تا مرحله مذاکره مقدماتی در سطح رؤسای نمایندگی پیش رفته بودیم، ولی ویژگیهای مضامین نامه کافی بود که مطلب را جدی بگیریم که گرفتیم. با مشورت و دقت همهجانبه جواب تهیه شد و از طریق نمایندگی در ژنو به نمایندگی عراق در آنجا تحویل داده شد».
دوازدهم، از دیگر ویژگیهای هاشمیرفسنجانی، تخصص او در تصمیمگیری در میان عدم قطعیتهاست. تصمیمگیری در شرایط عدم اطمینان برای زمانی است که مشکل موجود شامل تعدادی از عدم قطعیتها یا متغیرهای غیرقابلکنترل میشود. درعینحال اطلاعاتی از گذشته بهمنظور پیشبینی برای این متغیرها در دسترس نبوده، ازاینرو محاسبه احتمال وقوع برای آنها ممکن نیست. تاکنون وضعیتی مشابه پایان جنگ برای هاشمی رخ نداده بود. در تاریخ نیز چنین تجربهای کمتر وجود داشت. صدام، دیکتاتوری مخصوص به خود بود.
انقلاب اسلامی پدیده منحصربهفرد و یکی از پنج انقلاب کبیر در جهان مدرن بود. اعراب بهاستثنای رهبران معدودی از تجاوز عراق به خاک ایران حمایت میکردند. قدرتهای جهانی نیز در انتهای جنگ پشت صدام بودند. پنج عضو دائم شورای امنیت همگی دارای منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی در عراق بودند و مایل نبودند عراق در جنگ با ایران شکست بخورد. چنین وضعیت منحصربهفردی، تصمیمگیری راجع به اعتمادداشتن به صدام و نامههای او را کاملا همراه ریسک میکرد.
سیزدهم. هاشمیرفسنجانی روشهای مخصوص به خود را داشت؛ یکی از آنها استفاده از نظریه بازی بود. نظریه بازیها حوزهای از ریاضیات کاربردی است که در بستر علم اقتصاد توسعه یافته و به مطالعه رفتار راهبردی بین عوامل عقلانی میپردازد. رفتار راهبردی، زمانی بروز میکند که مطلوبیت هر عامل، نهفقط به راهبرد انتخابشده توسط خود وی بلکه به راهبرد انتخابشده توسط بازیگران دیگر هم بستگی داشته باشد.
آقای هاشمی درمورد رفتار صدام در نامهنویسی حدسهای مختلفی میزد. در مقدمه کتابنامههای تبادلشده مینویسد: «گرچه در تحلیلها و بررسیهای مربوط به انگیزه طرف مقابل در ارائه این ابتکار و عجله غیرمعمول در ادامه کار، ضمن احتمالات فراوان دیگر، احتمال مشکلداشتن با همسایههای عرب خود و بهویژه کشورهای نفتخیز خلیجفارس مطرح بود، ولی بعضی احتمالات دیگر از قبیل مشکلداشتن با کشورهای صنعتی طلبکار عراق و بهخصوص آمریکا و فرانسه یا مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخلی ناشی از دوران طولانی جنگِ بیثمری که خود راه انداخته بود و طولانیشدن دوره اسارت دهها هزار اسیر عراقی که عمدتا در سالهای اول جنگ اسیر شده بودند و مخارج گزاف نگهداری اینهمه نیرو بهخاطر دوران نه جنگ نه صلح، بهعنوان عوامل این حرکت توجه را جلب میکرد و کمترین اهمیت را بر احتمال پیشآمدن جنگ با حامیان دیروز و آن روز عراق میدادیم».
چهاردهم، هاشمی رهبر تکنقطهای نبود؛ او تصمیمگیری را یک جریان مداوم ذهنی و همچنین سازمانی میدانست. در اینجا منظور از سازمان، همان نظام جمهوری اسلامی ایران است. او در جایجای نامههای خود به عهدنامه حسن همجواری و مرزهای دولتی منعقدشده در ١٩٧٥ اشاره میکند. برای او مهم نیست که چه رژیم یا چه فردی از طرف ایران مذاکره یا آن قرارداد را امضا کرده است. مهم آن است که تداوم در سیاست خارجی ایران حفظ شود.
و پانزدهم، با همه اینها هاشمیرفسنجانی یک نویسنده است و طرف مقابل او یک نظامی. صدام در نامههای خود برای نزدیکشدن به هاشمی میگوید: «آقای رئیسجمهور، این اقدامات من کلا به این جهت صورت میگیرد که یقین دارم جنگجویان قادرند همدیگر و مقاصد یکدیگر را سریعتر دریابند. اگرچه این صفت جنگجوبودن در جریان یک ستیز مسلحانه فیمابین آنها به دست آمده باشد». اما آقای هاشمی در این دام صدام نیز نمیافتد و در پاسخ باز به اصول اسلامی و انسانی اشاره میکند.
*منبع: روزنامه شرق؛ 1396،10،19