بانكداري ايراني - روزنامه آرمان در گفت وگویی با علی بیگدلی استاد تاریخ روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی، نوشت: آمریکا برای حفظ حیثیت خود، قطعا با لابی گسترده تلاش کرده تا قطعنامه پیشنهادی خود را به تصویب برساند اما شکست لابی ایالات متحده، در واقع به مثابه پیروزی لابی و منطق ایران بر قلدری سیاسی آمریکا تلقی میشود.
در ادامه این گفت وگو آمده است: بهرغم به رسمیت شناخته شدن حق اعتراضات توسط دولت ایران و حتی تایید ضمنی مطالبات مردم از تریبونهای رسمی و جلسات هیات دولت، بازهم جریان نومحافظهکاران کاخ سفید تلاش دارد تا در راستای امنیتیسازی پرونده ایران اینبار با دستمایهای حقوق بشری پرونده جدیدی علیه ایران را در شورای امنیت سازمان ملل به جریان بیندازد.
هرچند که تلاش آمریکا در همین زمینه در هفته گذشته با شکست مواجه شد، اما ظاهرا لابی رادیکال کاخ سفید بنا دارد تا انتقام شکستهای اخیر دیپلماتیک خود را در قالب دفاع از حقوق بشر جبران کند. در همین راستا «آرمان» برای تبیین وقایع جلسه شورای امنیت، به سراغ دکتر«علی بیگدلی» استاد تاریخ روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی و دانشآموخته تاریخ دانشگاه تولوز فرانسه، رفته است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
**چرا شورای امنیت دوباره به درخواست آمریکا با حضور تمامی اعضا تشکیل جلسه داد؟
آمریکاییها از روز اول اعتراضات حمایت خود را از این موضوع اعلام کردند، اما اتحادیه اروپا واکنش چندانی نسبت به این موضوع از خود بروز نداد؛ جز آقای مکرون رئیسجمهوری فرانسه که فقط به یک ابراز نگرانی ساده و تقاضا برای به رسمیت شناختن حق اعتراضات در ایران همراه بود، همچنین وزیر امور خارجه انگلیس هم در یک پیام غیررسمی توئیتری به ابراز نگرانی نسبت به این وقایع پرداخت. اما بهنظر میرسد که ایالات متحده در روزهای اخیر توانسته است که با متحدان اروپایی خود به یک نقطه مشترک برسد که دیگر پس از آن شکستهای اخیرش تکرار نشوند. آمریکا نمیخواست که سومین شکست پیاپی خود را در شورای امنیت دریافت کند.
همچنین آمریکا بنا دارد تا در تکمیل ژست سیاسی حمایتی خود از معترضان، از روپوشهای حقوقی در سطح بینالمللی نیز استفاده کند و نمیخواهد که حمایتهایش از معترضان فقط جنبه شخصی و گفتار درمانی داشته باشد. تمام تلاش آمریکا این است که این موضوع را به شورای امنیت بکشاند و یک رأی نیز برای آن دریافت کند! اینکه فدراسیون روسیه و چین چه واکنشی نسبت به این موضوع بدهند، یک بحث دیگر است. بهنظر من خیلی بعید است که چین و روسیه قطعنامه پیشنهادی ایالات متحده را بخواهند از طریق اعمال حق وتو نقض کنند.
آمریکا تلاش دارد تا رأی تمامی 15 عضو شورا را بهدست آورد و اگر هم نتوانست درصدد تصویب قطعنامهای با رأی بالاست که بتواند در چارچوب استراتژی «مهار ایران» دستاورد جدیدی داشته باشد. صدور قطعنامه علیه وضع جاری حقوق بشر در ایران، اگرچه جنبه اجرایی ندارد، ولی از جهت حیثیتی و پرستیژ بینالمللی میتواند بسیار حائز اهمیت باشد.
**آیا آمریکاییها در آینده میتوانند نظیر آنچه ذیل فصل هفت منشور را دوباره احیا کنند؟
اگر بهعنوان مجوز باشد که آمریکا بتواند تحریمهای هستهای را به بهانه مسائل حقوق بشری از حالت لغو شده به حالت تعلیق شده بازگرداند، ایالات متحده میتواند از چارچوب برجام خارج شود و یا دستکم اجرای تعهدات خود در برجام را با مسائل حقوق بشری در ایران گره بزند. اگر دو عضو اروپایی دائم شورای امنیت نیز چنین اقدامی را در دستور کار قرار خود قرار دهند، آنها نیز مجبور خواهند شد که تحریمها را به رسمیت بشناسند و این نتیجه زیانبار چنین تصمیمی خواهد بود!
بدین معنا که اگر قطعنامه پیشنهادی ایالات متحده با ضمائم احتمالیاش به تصویب میرسید و انگلستان و فرانسه از آن پشتیبانی میکردند، اوضاع نامساعد میشد اما جالب است که هیچکدام از این کشورها از قطعنامه پیشنهادی ایالات متحده دفاع نکردند. اما آمریکا هنوز هم دنبال بازگرداندن تحریمهاست و انگار به این روش عادت کرده است!
**یعنی تحریمهای فرا حقوق بشری؟ مثلا در حوزههای پولی- بانکی و یا مصنوعات نفتی و فلزات؟
متاسفانه همه موضوعات را میتوانند با اعمال تحریمهای سخت مواجه کنند. البته باید تاکید کنم که اگرچه حتی تحریمهای مرتبط با مباحث حقوق بشری، جنبه اجرایی و الزامآور نخواهد داشت، اما نقش اروپاییها و آراء آنها در قطعنامه پیشنهادی آمریکا، سختگیریها را علیه ایران کاهش یا افزایش میداد. اگر فرض را بر این بگذاریم که چین و روسیه این قطعنامه پیشنهادی را وتو کنند هم، لزوما هماهنگی میان اروپا و ایالات متحده افزایش نخواهد یافت. به قول ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، شکاف عمیقی میان دو سوی اقیانوس اطلس ایجاد شده است.
**در حالی که شاهد بودیم که رئیسجمهور فرانسه در روز گذشته، همه دنیا را به گفتوگوهای اقتصادی، علمی و آموزشی با ایران فراخواند، چگونه ممکن است که فرانسه نیز با این اتفاقات همراهی کند؟ این در حالی است که روابط ایران و پاریس بعد از برجام بسیار خوب بوده و منجر به انعقاد قراردادهای چند میلیارددلاری شده است. سایر کشورهای اروپایی و غیراروپایی عضو شورای امنیت نیز روابط خوبی با ایران دارند و پیشتر نیز اعلام کرده بودند که این موضوع داخلی ایران است. چرا آمریکا بازهم اصرار بر کشاندن این پرونده به شورای امنیت داشت؟
این یک بحث اقتصادی- سیاسی نیست؛ بهانه حقوق بشری است! هم از نظر فضای سیاسی بینالمللی و هم از نظر افکار عمومی جهان، با مباحث اقتصادی قابل جمع و توجیه نیست! برای فرانسه و سایر کشورهای اروپایی در این زمینه، مباحث اقتصادی مطرح نیست! مگر اینکه لابیهای دیگری صورت بپذیرد و برای مثال روسیه یا چین و یا هردو این موضوع را وتو میکردند که البته نیازی به این کار نبود و با رأی قاطع این طرح از دستور کار شورا خارج شد.
اما برای اروپاییها جنبههای حقوق بشری ارتباطات بینالمللی از یک حالت سمبولیک برخوردار است و در واقع برای اروپاییها دارای یک وجهه اساسی حیثیتی است. هرچند که در انعقاد قرادادهایشان با عربستان سعودی ممکن است چشمهایشان را ببندند، اینک جو غالب علیه ایران به رهبری آمریکا سازماندهی شده است.
**آیا این مصداق دخالت آمریکا در امور داخلی ایران نیست؟
منشور حقوق بشر در سازمان ملل وجود دارد و هر کشور عضو میتواند کشور عضو دیگر را نسبت به این موضوعات محکوم کند. مثلا ما هم میتوانیم ایالات متحده را به نقض حقوق سیاهپوستان متهم کنیم، اما بحث قدرت ایجاد اجماع و پیگیری در این میان مطرح میشود، ایران هم میتواند چنین طرحی را علیه ایالات متحده ارائه دهد اما موضوع مهمتر رایآوری این طرح در مجمع عمومی سازمان ملل است.
آمریکا از روز اول لابیهای گستردهای کرده است و درصدد است تا تلاشهای مفتضحانهای که در رابطه با ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه، بحث موشکی ایران و انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی به شهر قدس منجر به شکست شده است را، جبران کند و در واقع جنبه حیثیتی برای ایالات متحده داشت! به این معنا که اگردر این زمینه بازهم احتمال شکست نظیر دفعات پیشین را میداد، بسیار دور از ذهن بود که بخواهد دست به چنین انتحار سیاسی بزند. در همین راستا بهنظر میرسد که آمریکا تلاشهای گستردهای را برای ایجاد اجماع در میان سایر اعضا در رابطه با این موضوع انجام داده است اما بازهم نتوانست شکاف ایجاد شده بر سر ایران را با متحدان اروپاییاش ترمیم کند و در نهایت انتحار سیاسی شدیدی را برای سیاست خارجی آمریکا به ارمغان آورد.
البته این از منظر حقوقی بینالمللی نمیتواند از مصادیق دخالت در امور داخلی کشورها قلمداد شود و ایالات متحده علاوه بر این به اتکای قانون اساسی خود، مدعی حفاظت از دموکراسی در تمام جهان است، باز هم میگویم این اختیار برای همه اعضا وجود دارد اما چون ما میدانیم که طرح این موضوع از جانب ما رأی نمیآورد، دست به چنین کاری نمیزنیم! البته آمریکا هم با این وضع بعید است که دیگر بتواند اقدام سیاسی مستقیمی علیه ایران از طریق مجاری بینالمللی اعمال کند.
**با توجه به شکست آمریکا در مباحث مرتبط با قدس و همچنین شکست برای اعمال فشار علیه ایران در آخرین جلسه شورای امنیت، آیا میتوانیم به صراحت از شکست دیپلماسی ایالات متحده سخن بگوییم؟ آیا این به معنای افول منطق آمریکایی و یا به پایان رسیدن توان آمریکاییها برای ایجاد اجماع جهانی نیست؟
اصولی که در برجام با اجبار مواجه شدهاند بهعنوان تهدیدات از جانب دولت ایران مورد پیگیری و راستی آزمایی آژانس قرار میگیرند. اما آمریکا تلاش دارد تا بهزور اثبات کند که ایران با یک دستکاری حداقلی میتواند این موشکها را دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای کند. آمریکا روی این موضوع مانور میکند که رأی شورای امنیت را دوباره علیه ایران تحریک کند اما در این زمینه شکست مفتضحانهای خورده است.
به همین جهت میشود تشخیص داد که آمریکا برای حفظ حیثیت خود، قطعا با لابی گسترده تلاش کرده تا قطعنامه پیشنهادی خود را به تصویب برساند اما شکست لابی ایالات متحده، در واقع به مثابه پیروزی لابی و منطق ایران بر قلدری سیاسی آمریکا تلقی میشود.
**در خبرها میخوانیم که آمریکا برای تحریم صداوسیما و همچنین برخی از اشخاص نظیر وزیر ارتباطات ایران، اعمال فشار گستردهای دارد. همچنین بحثی هم مبنی بر عرضه اینترنت آزاد و غیرقابل فیلتر توسط ایالات متحده از طریق ارسال موج در آسمان ایران مطرح است. آیا تحریم تلویزیونی برخلاف مقررات بینالمللی نیست؟ آیا آمریکا میتواند شخصی را بدون محکومیت در دادگاه صالح بیطرف بینالمللی مورد تحریم قرار دهد؟ آیا توزیع اینترنت از طریق موج در فضای ایران، از مصادیق نقض حریم هوایی ایران به حساب نمیآید؟
پیشتر نیز آمریکاییها تلاش کرده بودند که تلویزیون را تحریم کنند اما بهنظر نمیرسد که آمریکا دست به چنین کاری بزند، چراکه تلویزیون یک راه ارتباطاتی عمومی است و متعلق به مردم است و یک رسانه حزبی در قاموس خود نیست ولی بههر حال بعید است که این اتفاق بیفتد و برخلاف سیاست اعلامی حمایت از مردم است و از مصادیق تناقض رفتاری در آمریکا به حساب خواهد آمد.
تحریم تلویزیونی نیازمند ارسال پارازیتهای پرفشار رادیویی است که بسیار کار را دشوار میکند و کیفیت پخش تلویزیونی برای همسایگان ایران را نیز دچار اختلال خواهد کرد! تحریم اشخاص مساله زیاد مهمی نیست! زیرا که بعید میدانم که وزیر ارتباطات ایران قصد سفر به آمریکا را داشته باشد، بسیاری از مقامات ایران نزدیک به یک دهه است که تحریم هستند. همین سال گذشته بود که بر اثر تصویب قانون کاتسا، بسیاری از مقامات روس نیز به فهرستهای تحریم اشخاص افزوده شدند.
فلذا این شخصیتها مهم نیست، اما تلویزیون اهمیت بسیاری دارد و تحریم تلویزیون آثار سوئی را قطعا بر زندگی اجتماعی مردم و سلامت جسمی شهروندان خواهد داشت. برخی از چیزها متعلق به خود آمریکاست و متاسفانه آزادانه میتواند نسبت به آنها اعمال زور کند.
اینترنت متعلق به پنتاگون آمریکاست و آمریکا اگر بخواهد میتواند دسترسی سایتهای ایرانی را با محدودیتهای ناجوانمردانهای مواجه کند و اینترنت پرسرعت نیز عرضه کند. ما باید دیپلماسی فعالتری داشته باشیم. ما باید پیش از آنکه کار به اینجا بکشد، با روسیه، چین و حتی فرانسه، لابیگری گستردهای کنیم و از راه ماهوارهای با آنها وارد معامله شویم و به آنها امتیازاتی بدهیم تا تحریم یکجانبه احتمالی صداوسیما نیز بیاثر شود. ممکن است که رایزنیهایی هم صورت گرفته باشد و من خبر نداشته باشم.
**آیا میتوانند جنبههای کار اقتصاد بینالملل با ایران را دچار اختلال شبکهای کنند؟ یعنی متوجه بحثی نظیر سوئیفت شوند؟
جنبه الزامآور ندارد و نمیتواند موارد اقتصادی را در بر بگیرد. اما ممکن است که شرکتهای اقتصادی در این زمینه طرح موضوع کنند و یا اصلا به جهت حساسیتها همکاری نکنند نظیر آنچه شرکتهای فعال در حوزه «سیلیکان ولی» بهعنوان ارزشهای بشری برای فعالیتهای اقتصادی مطرح میکنند، وارد فعالیت اقتصادی مشترک با ایران نشوند. هزینه کار اقتصادی را افزایش میدهد.
مثلا ممکن است به این رویه کشیده شود که ما بهجای برگزاری مناقصه بینالمللی، از دولت فرانسه بخواهیم تا با ترک تشریفات بیاید و برای مثال یک فاز از پارسجنوبی را بهطور انحصاری و بدون کنسرسیوم توسعه دهد، تا رئیسجمهور فرانسه نیز بتواند که پارلمان خود را با این امتیاز اقناع کند!
**در حالی که ولیعهد عربستان در مصاحبههای جداگانه با شبکههای ان.بی.سی و همچنین العربیه، تهدید کرده بود؛ آیا ایران میتواند توپ را به زمین عربستان سعودی ارسال کند؟
اگر مستنداتی در این زمینه در اختیار داشته باشیم میتوانیم به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کنیم. نمیشود به اظهارنظر یک فرد استناد کرد اما اگر مستند به جایگاه حقوقی یک فرد باشد میتوانیم پای دولت مذکور را وسط بکشیم و بگوییم که دولت دیگری در میان بوده است. دستگاه دیپلماسی ما باید این موضوع را مورد تعقیب قرار میداد و فرصتسوزی نمیکردیم.
اکنون نوبت ماست که باید با طرح شکایت از عربستان این کشور را به انزوای بینالمللی ببریم و این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. من نمیدانم تا چه حد لابی از جانب ایران صورت پذیرفته است اما نتیجه لابیهای احتمالی، خود را در لوایح شکایت و دادرسی متقابل در شورای امنیت، مجمع عمومی و دیوان بینالمللی لاهه نشان خواهد داد. اکنون که آمریکا به دفعات شکست دیپلماتیک را متحمل شده است، بهنظر میرسد عربستان و رژیم صهیونیستی نیز آسیبپذیرتر باشند و اکنون فرصت مناسبی است تا ایران با عقلانیت لازم، فشار کافی را بر رژیمهای سیاسی سعودی و صهیونیستی وارد سازد.
*منبع: روزنامه آرمان؛ 1396،10،17